پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۳۲:۱۵
آخرین اخبار
یادداشت و گفتگو
با کمترین هزینه می توان در جبهه فرهنگی اثرگذار بود
در حاشیه ی پیاده روی بزرگ خانوادگی در جهرم
آقای صادقی می گفت: نذر کرده بودم اگر جایزه ای برنده شوم آن را به فرزند شهید مدافع حرم تقدیم کنم....
به گزارش تنویر جهرم، صبح پنجشنبه بیست و سوم شهریور ماه به همت تربیت بدنی سپاه آن شهرستان، همایش بزرگ پیاده روی خانوادگی با موضوع زنده نگه داشتن یاد و خاطره هشت سال دفاع مقدس برگزار شد.
اما در این برنامه ی فرهنگی ورزشی، اتفاقی افتاد که زینت بخش برنامه شد و آن هم تقدیم جایزه به فرزند شهید مدافع حرم.
جناب آقای صادقی از فرهنگیان زحمتکش شهرستان و برنده خوش شانس جایزه یک دستگاه دوچرخه، با تقدیم آن به آقا رضا فرزند کوچک شهید مدافع حرم شهرستان جهرم، شهید محمد استحکامی، صحنه ای زیبا را از عمق پایبندی مردم این سرزمین، در هر کسوت و لباسی به خون کسانی که امنیت و آرامش را به سرزمین مان هدیه دادند، به نظاره گذاشت.
جمعی از پاسداران سپاه جهرم با حضور در منزل شهید استحکامی، آن هدیه ناقابل را تقدیم خانواده شهید نمودند.
اما جالب تر اینکه همسر شهید میگفت: چند روزی بود که "آقا رضا" ایراد دوچرخه گرفته بود و هی می گفت: مامان کادو تولد امسالم رو باید برام دوچرخه بگیری...
- منم هی بهش میگفتم بذار امسال که داری میری مدرسه، سال آینده برات می گیریم....
بعد این اتفاق افتاد، انگار خود شهید ....
"آقا رضا" هم که تازه از خواب بیدار شده بود خوشحال تر از همیشه با زبان کودکیش تشکر می کرد و ....
اما در این برنامه ی فرهنگی ورزشی، اتفاقی افتاد که زینت بخش برنامه شد و آن هم تقدیم جایزه به فرزند شهید مدافع حرم.
جناب آقای صادقی از فرهنگیان زحمتکش شهرستان و برنده خوش شانس جایزه یک دستگاه دوچرخه، با تقدیم آن به آقا رضا فرزند کوچک شهید مدافع حرم شهرستان جهرم، شهید محمد استحکامی، صحنه ای زیبا را از عمق پایبندی مردم این سرزمین، در هر کسوت و لباسی به خون کسانی که امنیت و آرامش را به سرزمین مان هدیه دادند، به نظاره گذاشت.
جمعی از پاسداران سپاه جهرم با حضور در منزل شهید استحکامی، آن هدیه ناقابل را تقدیم خانواده شهید نمودند.
اما جالب تر اینکه همسر شهید میگفت: چند روزی بود که "آقا رضا" ایراد دوچرخه گرفته بود و هی می گفت: مامان کادو تولد امسالم رو باید برام دوچرخه بگیری...
- منم هی بهش میگفتم بذار امسال که داری میری مدرسه، سال آینده برات می گیریم....
بعد این اتفاق افتاد، انگار خود شهید ....
"آقا رضا" هم که تازه از خواب بیدار شده بود خوشحال تر از همیشه با زبان کودکیش تشکر می کرد و ....
