سهم تو از جنگ پرواز وپریدن تا خدا سهم من از جنگ، ماندن در غم صد آشنا
سهم تو ایثار را تقدیم مردن کردن است سهم من در خوابهای تلخ غفلت مردن است
خون تو بعد از شهادت خاک از دشمن گرفت بغض های من شکست وگریه باریدن گرفت
خاکریز تو هزاران نازنین شرزه داشت بر تن مستکبران عزم حضورت لرزه داشت
کاش می شد با شهیدانت کمی نجوا کنم عشق شیدایی خود را لحظه ای رسوا کنم
سنگر خوب و قشنگ جبهه ها افسانه شد پرچم پر افتخارش برزن و هرخانه شد
آه جبهه سالیان پر نگاری داشتی در دل خود لاله های بی قراری کاشتی
گاه گاهی هم دلم یاد رفیقان می کند دل هوای کوی یاران وشفیقان میکند
از جفیرم تا شلمچه تا شهیدان می روم سمت اروند نگاهت اشک باران می روم
بغض های من شکسته در نگاه شهر خون شهر خرمشهر شهر عاشقی تا پای جون
من به یاد جبهه های جنگ شاعر می شوم در میان راهیان نور زائر می شوم
پیر و افسرده شدند یاران دوران های جنگ با محاسن های برفی دل شکسته پای لنگ
یادی از مردان مرد ولاله های بی شمار باقری و هم هدایت، قاسمی شد ماندگار
باز دنیا باز دنیا دست بردار از سرم خاطارات جنگ را تا گور با خود می برم