جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
berooz
۱۸:۱۱:۱۲
کد خبر: ۲۰۵۴۷
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۳۹۲ - ۱۵:۰۲
امیدوارم شما موفق شوید و از لحظات عمر خود استفاده نمایید و مشغولیات دنیا شما را سرگرم نکند.همیشه به دنبال کمال و نجات ابدی باشید و فریب لذات و شیرینی های زودگذر دنیای فانی را نخورید به تمام واجبات و محرمات اسلام اهمیت دهید تا خدای بزرگ هم کمک نماید.

شهید در سال 1342 هجری شمسی در شیراز دیده به جهان گشود در همان ابتدای تولد توسط جده اش که از سادات بود با تربت پاک سیدالشهدا طعم حب اهل بیت علیهم السلام را چشید.در خانواده ای مذهبی دوران کودکی را سپری و همراه مادر خویش در مجالس عزاداری سرور آزادگان جهان شرکت می نمود.این شهید از زمان طفولیت لطافت خاصی داشت خصوصیات اخلاقی وی او را از همسنهایش متمایز می کرد.تحصیلات دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه شهید کیشائی سیمای فارس به پایان رسانید و دوران تحصیل دبیرستانی شهید شاهدمان همراه بود با انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری قائد عظیم الشان حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(ره).

**متن مصاحبه  گروه خبری بسیج طلاب فارس با خانواده روحانی شهید شیخ محمد کاظم هاشم پور**

**متن گفتگو با هم رزم روحانی شهید محمد کاظم هاشم پور**

در رابطه با شهید و شهدا سخن گفتن بسیار مشکل است،زیرا برای اینکه بتوانیم به خوبی پیرامون شخصیت شهید صحبت کنیم بایستی بینش و شناختی معادل شهید خود شهید داشته باشیم.در کل ایشان دارای معرفت و اخلاق زبانزدی بودند.ایشان فردی وارسته بودند و دارای سجایایی اخلاقی خوبی بودند،ایشان  شخصیتی کم صحبت بودند و همیشه قبل از اینکه سخنی بگویند قبلش فکر می کردند.

ایشان با توجه به اینکه دارای دانشی بالا در زمینه حوزوی بودند اما در جبهه به عنوان مبلغ بسیار کم در کسوت روحانیت ظاهر می شدند،چون این لباس را بسیار ارزشمند می دانستند و برای آن قداست قائل بود.

ایشان زمانی هم که در کسوت روحانیت ظاهر می شدند تمامی خصوصیات یک مبلغ و روحانی را داشتند و فقط ظاهر نبود.

ایشان در زمان حیاتشان قبل از اینکه وارد حوزه علمیه شوند بسیار پایبند به ولایت فقیه بودند و زمانی که حس کردند خطراتی ممکن از ولایت فقیه را تهدید کند وارد حوزه علمیه شدند و درس حوزه را ادامه دادند تا در کسوت روحانیت حامی ولایت فقیه باشند.

ایشان در شهر شیراز چندیدن بار توسط منافقین مجروح شدند فقط و فقط به خاطر انحرافات موجود آسیب دید و هدفش مقابله با اینگونه انحرافات بود.

ایشان در زمان جنگ هشت ساله  در حوزه علمیه مشغول بودند،در همان زمان کمبود نیرو احساس می شد،ایشان طی تماسی که با من داشتند از من مشاوره خواستند که بهتر است به ادامه تحصیل بپردازم یا راهی جبهه های جنگ شوم؛از آنجایی که بنده در زمان جنگ مسئولیتی داشتم این کمبود نیرو را احساس می کردم و به ایشان گفتم با کمبود نیرو مواجه هستیم و ایشان وارد جبهه های حق علیه باطل شدند و در نهایت به فیض عظیم شهادت نائل شدند.

ایشان علاوه بر اینکه روحانی وارسته ایی از لحاظ اخلاقی بودند و هم از لحاظ علمی استاد بودند،در زمینه قواصی و شنا هم دستی بر آتش داشتند و پنج کیلومتر را شنا می کردند و به عنوان یک روحانی جالب توجه است.

ایشان از همان دوران تحصیلش شخصیت مستقلی داشت و همیشه سعی می کرد روی پای خودش بایستد،با اینکه پدر ایشان از لحاظ مالی مشکلی نداشتند و وضع خوبی داشتند بازهم با این شرایط ایشان از پدرشان طلب کمک نمی کردند و اگر پدرشان می خواست که کمکشان کند ایشان قبول نمی کردند و با همان شهریه اندک حوزه زندگی شان را می چرخواند و اوقات بیکاری خود را با کارگری و نقاشی ساختمان می گذراندند.

 

**فعالیت های شهید بعد از انقلاب**

حجه الاسلام شهید شیخ محمد کاظم هاشم پور بعد از پیروزی انقلاب با تمام وجود خود را وقف منویات امام راحل کرده بوده با منافقین در ستیز بود کما اینکه در یکی از درگیریها از ناحیه پشت گردن نزدیک نخاع بشدت توسط تیغ منافقین مجروح گردید.

در مناظرات آنها شرکت فعال داشت و تمام دوستان و جوانان را نسبت به حفظ التفاط فکری منافقین روشن می کرد جهت تبلیغات انتخاباتی خبرگان قانون اساسی و رهبری ریاست جمهوری و مجلس از شعف دل بخاطر پیروزی افراد انقلابی صالح واصح وقت می گذاشت و همانطور که در ادامه خواهد آمد زمان عضویت در حزب جمهوری اسلامی شیراز جهت برداشت محصول کشاورزان فی سبیل الله در جهاد سازندگی حزب شرکت می نمود.

با گفتن درس اخلاق در جمع برادران و خواهران انجمن اسلامی جوانان شهرک جماران سهم بسزایی در شکوفائی فطرت خدائی آن عزیزان داشت.با اهداء دهها جلد کتاب ارزشمند به کانون فرهنگی حسینه شهرک جماران بر تفرقه خط بطلان می کشید.بارها به جنوب شهر رفته مشغول امدادرسانی به افراد فقیر شده و به آنها احترام می گذاشت.

 

**وصیت نامه روحانی شهید محمد کاظم هاشم پور**

به یاری خداوند امکان دارد چند شب دیگر عملیات باشد و فکر می کنم که توفیق شرکت در این عملیات را داشته باشم.از این جهت تصمیم گرفتم از طریق کاغذ و قلم شما را یاد کنم.معلوم نیست در شب عملیات چه می شود فقط خدا می داند و مطلبی که بذهنم می آید مسئله شهادت است،من از اینکه خدای بزرگ به لطف و رحمتش توفیق شهادت را مرحمت نماید و روحیه شهادت طلبی و قبول این مقام را بدهد خوشحال هستم،اما دلم می خواهد که با دست پر از دنیا بروم یعنی توشه سفر آخرت جمع کنیم.

احساس می کنم که کاری نکرده ام و دستم خالی است؛افسوس که عمرها گذشت و می گذرد امام انسانها کاری نکردند و نمی کنند،چه خوب است آدم با زندگی در دنیا خود را به خدا مانوس کند،از لحظه لحظه عمرش استفاده نماید و همه چیز و همه کار را در راه اصلی یعنی نزدیکی با خدای بزرگ بخواهد باید متوجه بود اساس پیروزی توجه انسان است،توجه به فنای دنیا به بقای آخرت به گذشت ایام و گذرائی عمر،باید توجه داشت که همه چیز تمام می شود و فقط انسان می ماند با اعمالش روزها می گذرد،هفته ها وسالها سپری می شود،خاطرات کودکی و جوانی رفته رفته فراموش می گردد و مهلت و فرصت زندگی گرفته می شود،باید معمای زندگی را حل کرد،سفرهای طولانی از سفیدی قندان تا سفیدی کفن،باید در زندگی به حقایق سرنوشت ساز عالم پی برد،اینکه برای چه حلق شده ایم،چرا زندگی می کنیم کجا باید برویم و چه باید بکنیم،با علم به این حقایق عظیم ان شاءالله،سرنوشت خود را نیکو کنیم،باید به خدا روی آوریم،دست نیاز بسوی او دراز کنیم و طلب هدایت و موفقیت نماییم.

بدنبال دستورات اسلام عزیز برویم و با اسلام آشنا بشویم،احکام عزیزش را عمل نماییم و حب خدا و رسول و ائمه علیهم السلام را در دل خود قوی نمائیم تا انشاءالله عاقبتی خوب و آخرتی روشن داشته باشیم.

من که نتوانستم تاکنون کاری کنم و احساس می کنم که دستم از عمل صالح خالی است،اما امیدوارم شما موفق شوید و از لحظات عمر خود استفاده نمایید و مشغولیات دنیا شما را سرگرم نکند.همیشه به دنبال کمال و نجات ابدی باشید و فریب لذات و شیرینی های زودگذر دنیای فانی را نخورید به تمام واجبات و محرمات اسلام اهمیت دهید تا خدای بزرگ هم کمک نماید،در این مورد سخن زیاد است و این جای جای وسیعی برای بیان این مطلب نیست،خدمت پدرو مادر عزیزم که حق بسیار بزرگی بر من دارند عرض ادب می نمایم و از همین راه دوردست شما را می بوسم و از اینکه هرگز نتوانستم کوچکترین حق فرزندی را ادا کنم باید مرا ببخشید،از تو ای مادر خوب و مهربانم می خواهم که مرا حلال کنید و این را بدانید که خیلی نسبت به شما علاقمند بودم و همیشه آرزویم این بود که موجبات رضایت شما را فراهم کنم و به شما خدمت نماییم،ولی چه حیف که نتوانستم به این آرزو عمل نمایم،لذا حلال بودی می طلبم،تو علاقه داشتی که من به درس ادامه دهم و در لباس روحانیت خدمتی بکنم و من هم خیلی از خدا می خواهم که اگر قرار است زنده بمانم در این رشته انجام وظیفه بکنم ولی هرطور خدا صلاح بداند و مقدر فرماید باید به آن رضا باشیم و هستیم،مادر عزیز آنقدر به شما احساس نزدیکی می کردم و مطالبی را که بیان کردن آنها برای غیر شما موجب ریا می شد برای شما بودم و خواهم بود انشاءالله امیدوارم که بعد از من متوجه شما به خدای بزرگ بیشتر گردد،به عبادات بیش از بیش اهمیت دهید،من نمی گویم که بعد از من گریه نکنید،نه،گریه کنید اما برای من گریه نکنید،برای نزدیک شدن به خدای بزرگ  و نزول رحمت خدا گریه کنید،گریه خیلی خوب است،فراق مرا به فوق مبتلا سازید،اگر دیدید که توفیق شهادت حاصل گردید،دعا کنید که نزد خدای بزرگ بعنوان شهید پذیرفته شده باشم زیرا آنقدر خود را آغشته به گناه می دانم که باور چنین سعادتی را ندارم،لذا شما مادر عزیز دعایی کنید و از خدا طلب عاقبت به خیری نمائید.

و اما خواهران و برادران و دوستان و آشنایان خوبم،همگی شما را دوست می دارم و از همه شما راضی هستم و امیدوارم که این دوستی تا سرای دیگر ادامه داشته باشد.از همه شما حلا بودی می طلبم و از همگی التماس دعا دارم شما را بعد از مرگ فراموش نخواهم کرد.از برادران و خواهران عزیزم می خواهم که اگر در این مدت از دست من ناراحت شده یا اذیت دیده اید مرا حتما حلال کنند.

احساس می کنم دستم از دنیا کوتاه شده و تنها تلاشم برای آمادگی سفر آخرت بعد از پناهندگی به خدا این است که بوسیله این قلم و کاغذ از همه حلال بودی طلبم.برای بنده دعا کنید که خیلی احتیاج دارم عمر به غفلت و معصیت رفته و خود را در سراشیبی مرگ می بینم.تنها امیدم به خداست که قلم عفو بخشش برگناهان بی شمارم بکشد،عرض دیگری ندارم انشاءالله وفادار به اسلام و انقلاب و امام عزیز باشید.والسلام.


انتهای پیام/224224

منبع:سازمان بسیج طلاب فارس

نام:
ایمیل:
* نظر: