کد خبر: ۵۵۶۴۰
تاریخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۳:۴۰
شهید حسنعلی ترکی؛
دست های کارکرده و درشتی داشت و لحظه ای از کار و تلاش دست نمی کشید. در حقیقت می توان گفت که استراحت در وجود او معنایی نداشت.
نام و نام خانوادگیحسینعلی ترکی
نام پدرعبد المناف
تاریخ تولد1327
تحصیلاتدیپلم
شغلکارگر ذوب آهن
رشته تحصیلینظامی
محل شهادت

در ظهر روز چهارشنبه، ششم بهمن ماه سال 61 در حال انتقال

کالک عملیات فتح المبین هدف ترکش خمپاره قرارگرفت و بعد از

مجروح شدن و انتقال به بیمارستان در آنجا جان به جان آفرین تسلیم گفت.

زندگی نامه کامل شهید ترکی

سردار پاسدار شهید حسین علی ترکی هرچگانی فرزند عبدالمناف، در تاریخ هشتم بهمن ماه سال 1327 ه.ش در روستای هرچگان از توابع استان چهارمحال و بختیاری چشم به جهان گشود. شهید ترکی در کانون خانواده ای متدین و انقلابی، رشد و پرورش یافت. پدر و مادرش او را با حدیث سبز کربلا و مکتب سرخ اسلام و ولایت آشنا و بالنده کردند.

زندگی ساده خانواده شهید

   وی در خانواده ای پرجمعیت (5 برادر و 2 خواهر) و در محیطی که فقر ناشی از استبـداد حکومت طاغوت، بی داد می کرد، کودکی اش آغاز شد. وضع اقتصادی خانواده شان، همچون دیگر مردم روستا، ضعیف بود. پدرش در زمین های ارباب ده، به عنوان رعیت کشاورزی می کرد. تولد و کودکی شهید ترکی، در فضایی از فقر و تنگ دستی خانواده همراه بود اما این موضوع، هرگز باعث نشد که پدر و مادرش، پایداری در ایمان را رها کنند.

تحصیلات شهید

 در مهرماه سال 1334 به دبستان سرداریه در روستای زادگاهش رفت و تا کلاس پنجم ابتدایی تحصیل کرد. از آنجایی که هوش و ذکاوتش در زمینه ی علم آموزی قابل توجه بود، در تابستان سال 1339 به روستای نافچ که در حومه ی روستای هرچگان بود، رفت و از طریق کارگری نزد مرد بنایی، توانست دوچرخه ای خریداری کند تا برای ادامه ی تحصیل در مقطع راهنمایی، به روستای نافچ برود. پس از دوسال تحصیل در دوره ی راهنمایی، به دلیل تنگ دستی خانواده، از ادامه ی تحصیل، صرف نظر کرد و در کار کشاورزی به یاری پدرش شتافت. بعد از دو سال برای ادامه ی تحصیل و کار، نزد برادرش رحمت اله به خرمشهر، سفر کرد و موفق شد تا سال اول دبیرستان را به صورت شبانه طی کند. او با هدف کمک به اقتصاد خانواده و پیشرفت علمی، روزها را به کار مشغول می شد.

بصیرت در دوران سربازی

   سال 1347 به خدمت سربازی رفت. پس از گذراندن دوره ی آموزشی، به گارد جاویدان اعزام شد. وی در آنجا مسئولیت حفاظت از کاخهای طاغوت را بر عهده داشت. آنچه را در پی آن بود، با دید باز و روشنفکری و بصیرت، مشاهده کرد و به دست آورد.

     تجربه ی وی از آن دوران به گونه ای بود که در یاداشت هایش چنین نوشت: «زندگی من از دوران سربازی ام اوج گرفت. من در آنجا، حس کردم و دیدم که چه خیانت هایی در کشور صورت می گیرد؛ آن زاغه نشینان و آن کاخ نشینان و آن مردم محروم روستا و مستشاران آمریکایی که دسته دسته برای مکیدن خون ملت مظلوم ایران وارد کاخ ها می شوند. من در این باره، درس بزرگی آموختم و این دوران سربازی، برای من همچون دانشگاهی بود که درد مردم محروم و مستضعفی که خود را نیز از آنها جدا نمی دانم، احساس کردم».

   به دلیل توانایی در زمینه های گوناگون و محافظه کاری در دوران خدمت ، به سازمان برنامه و بودجه ی کشور معرفی و در آنجا مشغول به کار شد. وی در عین حال که به کار مشغول بود، برای اخذ مدرک دیپلم، به صورت شبانه، ادامه ی تحصیل داد.

ظاهر ساده و دلنشین شهید ترکی

   حسین علی جثه ای قوی و چهره ای زحمت کشیده و کارگری داشت. صورتش فراخ و پوستش گندمگون بود. چشم هایش نافذونگاهش سرشار از مهر و محبت بود. قلبی مالامال از مهربانی و عطوفت داشت. سیمای متبسم اش، همه را مجذوب خود می کرد و به یک باره در دلها جای می گرفت.

دست های کارکرده و درشتی داشت و لحظه ای از کار و تلاش دست نمی کشید. در حقیقت می توان گفت که استراحت در وجود او معنایی نداشت.

استعفا شهید ترکی از کار به دلیل بی عدالتی و حیله های مستشاران دست نشانده

  حسین علی در سال 1351 با دختر خاله اش ازدواج کرد و اولین روزهای زندگی مشترکشان را در تهران آغاز کردند. وی در آن سالها، علاوه بر کار در سازمان برنامه و بودجه، با حضور در باشگاه ورزشی بر نیرو و توان جسمی خود افزود.

  سال 1354 فرزند اولش با نام زهرا متولد شد. در همان سال، به دلیل رواج بی عدالتی، فساد و بی بند و باری اخلاقی و حیله های مستشاران دست نشانده در سازمان، استعفای خود را اعلام داشت و بلافاصله به همراه خانواده، تهران را ترک کرد و به زادگاهش بازگشت. وی دلیل استعفای خود را چنین ذکر کرد: «من در آن مکان، به چشم خود می دیـدم و نمی توانستـم بی تفـاوت بنشینم و شاهد آن همه دزدیها و چپاول ها از بیت المال باشم و چه بسا به از دست دادن دین و کشورم به وسیله ی طاغوت، خود را راضی بنمایانم و ترک کردن آن جایگاه، تنها راهی بود که توانستم عملی کنم. در حقیقت آنجا جای من نبود.»

   آری کسی که درد بی نوایان را حس می کرد، نمی توانست در آن مکان بماند؛ زیرا تمام سعی اش بر این بود در جایی خدمت کند که مردم بیشتر به او نیاز داشته باشند.

شهید ترکی کارگر مبارز

   شهید ترکی در بازگشـت به زادگـاه اش، با شراکت یکی از بـستگانش، یک دستگاه مینی بوس خریداری کرد و سپس وارد کارخانه ی ذوب آهن اصفهان شد. همزمان با کار و تلاش، همچون دیگر جوانان انقلابی از جمله؛ شهید شکرا... کیانی، اولین قدم ها را برای مبارزه علیه رژیم طاغوت و آگاه سازی مردم با آرمانهای حضرت امام (ره) به پیش بردند.

گذشت شهید ترکی و همسرش از دارایی های خود در راه ساخت مدرسه

   در سال 1356 با تلاش و پیگیری مکرر از سازمان آموزش و پرورش استان و فرمانداری وقت، مجوز احداث مدرسه ی راهنمایی برای روستای هرچگان را اخذ کرد و در این راه، تمام دارایی های خود و خانواده اش از جمله مینی بوس و طلاهای همسرش را، صرف ساخت مدرسه کرد.

فعالیت همه جانبه شهید ترکی در راه انقلاب

   با شروع سال 1357 و جنبش همگانی مردم علیه حکومت شاه، شهید ترکی به همراه شهید شکرا... کیانی، اقدام به تشکیل گروهی به نام محافظین انقلاب نمودند. سپس فعالیت های سیاسی و انقلابی خود را در سطح روستا آغاز کردند. آنها با برگزاری کلاسهای عقیدتی و سیاسی، حمایت از کاندیداهای حزب ا... از جمله شهید رحمن استکی، ایجاد مراسم های راهپیمایی علیه نظام شاهنشاهی و پخش اعلامیه های حضرت امام به  نقاط مختلف استان، به اهداف و آرمانهای امام (ره)، تحقق بخشیدند. با پیروزی انقلاب در 22 بهمن سال 57، کار مدرسه ی راهنمایی نیز به پایان رسید و در همان تاریخ به طور رسمی با حضور شهید رحمن استکی، افتتاح گردید.

   با شکل گیری رسمی انقلاب و تأسیس بسیج مردمی، شهید ترکی دوشادوش شهید شکرا... کیانی، به عنوان شورای محل، خدماتی ازجمله؛ ساخت غسالخانه– کشتارگاه-  برق کشی– ساختن پل های چوبی بـر روی رودخـانه ای که از میـان روستـا عبـور می کرد، انجام دادند.

شهید ترکی بسیجی تمام عیار

   شهید ترکی با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به صورت داوطلبانه در آن نهاد، مشغول فعالیت شد. به دلیل توانایی در کارهای مدیریتی و نظامی، در بهار سال 1359به عنوان فرمانده از سوی سپاه، به همراه گروهی از نیروهای بسیجی به منطقه ی کوهستانی و صعب العبور بازفت جهت انجام مأموریت 6 ماهه اعزام شدند. وی با توجه به عمق محرومیت و فقر در آن منطقه، با پشتکار و دلسوزی، از جنبه های گوناگون،سعی در محرومیت زدایی در میان آن مردم کرد و موفق شد دست سلطه و استبداد خوانین و چپاولگری های دزدان منطقه را کوتاه کند و به محیط و مردم آن خطه آرامش ببخشد. همچنین پلی بر روی رودخانه ی چمن گلی از توابع منطقه ی بازفت ساخت.

فرمانده شجاع در آغاز جنگ

   با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در 31 شهریور 1359 به عنوان اولین گروه اعزامی از استان چهارمحال و بختیاری، مسئولیت یک گروه سیزده نفره را بر عهده گرفت و در هفته ی آغاز جنگ، عازم مناطق جنگی شدند. پس از چند ماه، به عنوان فرمانده ی محور شوش از سوی فرماندهان ارشد، منصوب شد و دلاورمردی و شجاعت های بی نظیری از خود به جای گذاشت.

خصوصیات اخلاقی و رفتاری شهید ترکی

   شهید ترکی هنرمندی بود با ذوق خوش و سرشار. روحی لطیف داشت که جز خوبی، چیزی از او ساطع نمی شد. سروده ها – نقاشی – خطاطی و خیاطی هایش، حکایت از ذوق سرشار او می کرد. بیانش بی تکلف و ساده بود. روح پاک و بلندش، پیوسته در جستجوی کمال و معرفت حقیقی سیر می کرد. طبعی شوخ، کلامی دلنشین و چهره ای همیشه متبسم داشت. در هنگام مزاح و همنشینی با دیگران، جانب سخن را رعایت می کرد و از بیان کلمات و جملات سخت و بدور از ادب، پرهیز می کرد.

   روستازاده ای پاک دل و بی ریا بود که سادگی و صداقت اش، مورد توجه همه بود. تبسم های مهر آمیزش، همه را مجذوب خود می کرد و صمیمیت و عاطفه از نگاهش می تراوید.

بزرگ مردی بود که هر کاری را تنها برای رضای خدا انجام می داد و سعی می کرد بدور از چشم دیگران باشد .

   سینه ای گشاده، توکلی بی نظیر و اعتماد به نفسی کامل داشت. در تمام کارها عقل و تدبیر و تواضع پیش می گرفت و از کسی جز خدا هراسی نداشت.

   در هنگام نماز و نیایش، اشک شوق و اشتیاق دیدار پروردگار، در چشمانش حلقه می بست. در وقت کار و تلاش، لحظه ای آرام و قرار نداشت. در حالی که در رفتار و گفتارش، طمأنینه و متانت حاکم بود.

   انسانی منظم و دقیق بود و همیشه تأکید می ورزید که شرط موفقیت در کارها، دقت و نظم است. در حیطه ی کار ها و مسائل نظامی ، بسیار مصمم بود. در اوج خوش خلقی، همه مطیع فرمانش بودند و تا هنگامی که به نتیجه ی مطلوب دست نمی یافت، جدیت را کنار نمی گذاشت. رزمنده ای شجاع و خستگی ناپذیر بود و همه می گفتند او خستگی را خسته کرده بود.

   کمتر حرف می زد و اگر سخنی می گفت، به آن عمل می کرد. در تمام طول زندگی اش، از خود و خواسته هایش برای دیگران می گذشت. آشنا به درد مردم بود و هر کجا محروم و مستمندی می شناخت، علی گونه یاری اش می کرد. هرگز به خود اجازه نمی داد گرفتاری را رها کند و در مقابل اش خود را بی مسئولیت بداند.

  شهید ترکی چون آیینه ای بود که نور خدا را در وجود خود جلوه گر می ساخت و باعث امیدواری اطرافیان می گشت. کوله باری از اندیشه داشت و راه حق را برگزید و وجود خود را برای شهادت آراسته بود و به کمتر از آن راضی نبود. حاصل عمر پر برکتش، پنج فرزند بود که دو فرزند پسرش در همان بدو تولد، از دنیا رفتند و تنها سه فرزند دختر از او به یادگار مانده است و به راستی که خوش درخشیدند.

شهادت شهید حسین علی ترکی

   شهید ترکی سرانجام، در ظهر روز چهارشنبه، ششم بهمن ماه سال 61، هنگامی که به همراه دوست و همرزمش ارسلان حبیبی، سوار بر موتور بودند تا کالک عملیات فتح المبین را به قرارگاه برسانند، هدف ترکش خمپاره ی دشمن قرار گرفتند. شهید حبیبی بلافاصله جام نوشین شهادت را چشید و به سوی پروردگار، کبوترانه بال گشود اما شهید ترکی از ناحیه ی فرق سر، به شدت آسیب دید. در آن لحظه، چهره ی همیشه متبسم و نورانیش، غرق در خون شده بود و زمزمه ی یارب یارب را بر لب داشت. او عاشقی از جان گذشته و مسافری خسته از غبار تعلقات دنیا بود که در هنگام سفر سبزش، لبخند همیشگی اش به شوق وصل یار، تماشایی و افق نگاهش، رو به سوی نوری بود که خبر از پرواز ملکوتی اش   می داد. پس از این که وی را به بیمارستان شوش انتقال دادند، بعد از چند ساعت تحمل درد و رنج، سبکبال و عاشقانه بال گشود و جان عاریت، به محبوب خویش تسلیم گفت و در پیشگاه مقدس اش جاودانه گشت. هنگامی که پیکر پاک و به خون غلتیده ی او را به دیارش آوردند، مردم آن خطه، با شنیدن خبر شهادتش، به اندوه نشستند و در غم از دست دادن او، اشک ها ریختند و به شایستگی تمام، در عزایش ماتم گرفتند.

سرانجام پیکر پاکش را در جمع یاران شهیدش به خاک سپردند تا او نیز سندی باشد بر صحیفه ی تاریخ اسلام. اکنون پس از گذشت سال ها، هنوز آن منطقه به نام جاودانه ی این شهید همیشه جاوید آشنا می باشد.

 

در وصف شهید هر چه گویند کم است    مهمان خدا گشته و مرغ حـرم است

وقتـی که شهیـد مـی رود بـر ملکـوت    بر حرمت او قامت افلاک خم است

ازجمله دیگر فعالیت های شهید حسینعلی ترکی:

1- ساخت پل های کوچک بر روی رودخانه ای که در مسیر روستای هرچگان قرار دارد.

2- تشکیل پایگاه بسیج در مسجد روستا و آموزش نیروهای بسیجی.

3- تعویض پزشکان بنگلادشی در منطقه ی بازفت و روی کار آوردن پزشکان متعهد ایرانی.

4- پیگیری جهت احداث جاده در مسیر منطقه ی بازفت (این امر به عنوان یکی از آرزوهای شهید بود که بعد از شهادتش محقق گردید.)

5- گویندگی رادیو سپاه در استان چهارمحال و بختیاری.

6- مسئول تربیت بدنی سپاه شهرکرد.


نام:
ایمیل:
* نظر: