کد خبر: ۵۸۱۵۸
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۲:۲۶

نام شهید: پروین  صفایی

نام پدر: اسفندیار

تاریخ تولد: 1350/6/28

محل تولّد: استهبان

تاریخ شهادت: 1365/11/12

مکان شهادت: شیراز

ماه شعبان برکتش را بخشش می کرد؛ غزل صبح با مطلع خورشید سروده می شد وتلاوت سوره های نور و سرور، خانه را پر می کرد. انتظاری شیرین و شکوهمند به پایان رسید و نوزادی به نام «پروین» به عرصه هستی گام نهاد و چلچراغ شادمانی روشن شد.

وی در خانواده ای اصیل و مسلمان، با همّت و اهتمام پدر و مادری مأنوس به عطر دل آویز خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) نخستین سال های کودکی اش سپری می شود وآنگاه در استهبان با گام نهادن به مدرسه مشغول تحصیل می شود.

پروین که نخستین فرزند خانواده هفت نفری خود محسوب می شد و پس از سال ها انتظار، خداوند مهربان او را به پدر و مادرش عنایت کرده بود، از صفا و صداقت آنان بهره مند می شود و روزهای شیرین و نشاط انگیزی را پشت سر می گذارد.

وی پس از آن که دوره ی تحصیلات ابتدایی را به پایان می رساند، عازم شیراز می شود و در آنجا در خانه و در جوار مادر بزرگ خود زندگی نو وتازه ای را آغاز می کند و در یکی از مدارس راهنمایی، تحصیلاتش را ادامه می دهد و تلاش صادقانه ای را در این راه به کار می گیرد. پروین در کلاس و سرای مدرسه از معلّمانش علم و دانش می آموزد و در خانه از محضر مادر بزرگ خویش آموزه هایی از دین و دیانت فرا می گیرد و از تجربه های گران مایه اش بهره ها می برد.

وی در زمان فراغت به مطالعه ی کتاب های شهید مطهری و دکتر شریعتی مشغول می شد وگاه نیز دل و دست را به بافندگی می سپرد و با تلاش طراوت انگیز، خود را سرگرم می کرد.

پروین دختری پاک و نجیب بود و از زمانی که خدا را شناخت سر بندگی بر آستانش سایید و در انجام فرایض دینی کوتاهی نکرد، به اقامه  نماز اول وقت علاقه وافری داشت و بستگان خود را نیز به آن سفارش می کرد. نظم و ترتیب را مهم و با اهمیّت می شمرد و به نظافت و پاکیزگی و بهداشت فردی مقیّد بود. از دیگر خصلت های زیبا و پسندیده ی او که چراغ پر فروغ آن، بر ذهن و اندیشه اش می تابید، قناعت بود که نیازمندی هایش را از جمله پوشاک محدود و با نازلترین قیمت ها خریداری می کرد.

زمانی که پروین در دبیرستان و در رشته ی علوم انسانی مشغول به تحصیل بود، جنگ تحمیلی عراق ادامه داشت و دلیر مردان ایران اسلامی در مرز های گلگون و مردم غیرتمند در شهرهای مختلف از شرف و شرافت ملک و ملت به دفاع مقدّس می پرداختند.

او آنروز، چون دیگر روزها ی شوق انگیز، با دلی امیدوار، از دبیرستان به خانه ی مادر بزرگ مراجعت می کند و به جمعی از نزدیکان خویش می پیوندد که به دیدار شان آمده بودند. وی در جمع عزیزانش چون چراغی تابان می درخشید و زمان را به بیهودگی و بطالت نمی گذراند و با دستان مهر آفرینش به بافتن ادامه می داد.

هواپیماهای دشمن، حرمت حریم هوایی شیراز را می شکنند و پرواز سیاه خود را بر فراز شهر ادامه می دهند.

بمب ها بر فراز خانه ی مادر بزرگ پروین فرود می آیند و او در جمعی صادق و با صفا همراه پدر بزرگ، مادربزرگ، دایی و زن دایی به شهادت می رسد و ستاره ای دیگر به آسمان جاودانگی می پیوندد.


منبع: ایثارگران بسیج جامعه زنان سپاه فجر فارس

انتها/224224

نام:
ایمیل:
* نظر: