کد خبر: ۷۶۹۹۷
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۷
شهيد مهرداد ابوالپور در سال 1346 در شهر آبادان در خانواده اي مبارز و مذهبي چشم به جهان گشود در پنج سالگي به مدرسه رفت در شهر شوش آبادان زير نظر آقاي شهيد زاده كه مردي متدين بود از نجف روحانيوني را دعوت مي كرد و به بچه ها درس مي داد درس مي خواند تا سال 1362 در آبادان در كميته و ستاد عشاير فعاليت مي كرد سال 1362 از آبادان به برازجان آمدند و سپس به اصفهان عزيمت كرد بعد از شهادت برادرش كيخسرو به فيروزآباد آمده در مسجد النبي فعاليت مي كرده است در دانشگاه آزاد فيروزآباد در رشته بهداشت محيط پذيرفته مي شوند از آنجايي كه امام دستور داده بودند آنهايي كه مي توانند به جبهه بروند از سر جلسه امتحان بلند شد و عازم جبهه مي شود او به خاطر موفقيتش چندين بار از دست امام جمعه جايزه مي گيرد فردي بود همواره به فكر مردم غذايش را تنها نمي خورد و ترجيح مي داد كه در بيرون از خانه با دوستانش كه از خانواده دور بودند ميل نمايد او هدفش حل مشكلات مردم كسي نبود كه بي خيال باشد همواره قلبش در جبهه مي تپيد به ياد دلاور مردان ميدان نبرد بود وقتي كه مادر رختخواب پهن مي كرد كه بخوابد مي گفت مادر بچه ها در جبهه ها روي خاك مي خوابند من بيايم در رختخواب بخوابم وقتي كه مادر به او مي گويد تو تنها مونس من در اين شهر غريب هستي و جبهه نرو مي گويد همه لبيك يا خميني مي گويند من چطور مي توانم لبيك نگويم مادر مهرداد مي گويد به بدرقه اش نرفتم و با آنهايي كه به بدرقه فرزندانشان آمده بودند گفتم شما چرا اينجا جمع شديد كسي كه چيزي در راه  خدا داد كه ديگر او را پس نمي گيرد گفتند پسر تو هم مي رود گفتم خوب برود چه عيبي دارد و بعد از 13 روز خبر شهادتش را آوردند و تا چهار سال مفقود بود . پدر شهيد مي گويد وقتي خبر شهادت را شنيدم بياد حسين بن علي عليه السلام  افتادم گفتم او چه به سرش آمده و چقدر ناراحت شده ما هم همانطور بوديم چون ما خط حسين عليه السلام  بوديم كسي كه در خط حسين باشد درست است مرگ فرزند اثر مي كند ولي مقام پسرش را مي داند كجاست .

عکس و اسناد شهید:


/224224
نام:
ایمیل:
* نظر: