گزارش
نشست روشنگری و بصیرتی
نشست
boletنشست روشنگری و بصیرتی
حوزه امام جواد(ع)سرچهان
یادداشت و گفتگو
همیشه پایِ «امام رضا» در میان است!
دل نوشت مسئول سازمان بسیج دانش آموزی استان فارس؛
boletهمیشه پایِ «امام رضا» در میان است!
سالهاست در فضای شهدا هستم و آرزویم شهادت است
مصاحبه با همسر اولین طلبه شهید مدافع حرم محمد مسرور
boletسالهاست در فضای شهدا هستم و آرزویم شهادت است
کد خبر: ۲۴۱۳۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۵
باید انتخاب کنیم؛
تو اگر به دانشگاه بروی تنها یک نیرو برای دفاع از اسلام هستی، ولی اگر در حوزه موفقیت پیدا کنی، می‏توانی ده‏ها نیرو برای حمایت از مکتب اهل‏بیت‏ (ع) تربیت کنی.

ارزش و افتخارات طلبه

از آن تاریخ 15 سال می‏گذرد؛ از آن تاریخ که من و تو کنار یک‏دیگر روی یک نیمکت در کلاس درس دبیرستان نشسته بودیم. آن سال من و تو، هر دو در کنکور قبول شدیم، امّا من در مقابل اصرار تو، پدر و مادر، فامیل، اهل محل و بچه‏های مسجد پافشاری کردم و به حوزه رفتم و تو در دانشگاه مشغول تحصیل شدی. این اولین بار بود که من و تو از هم جدا شدیم، خوب به یاد دارم به من می‏گفتی: «دانشگاه هم نیروی متعهد نیاز دارد، بحران امروز جامعة ما، کمبود متخصص بسیجی است، مگر این مملکت پزشک متدین نمی‏خواهد؟ اگر خوب‏ها، همه به حوزه بروند، خیلی از سنگرها خالی می‏ماند». هر بار که به منزل می‏آمدم، از طرف بچه‏های محل، به صراحت یا کنایه مورد تمسخر قرار می‏گرفتم: «حاج آقا بی زحمت یک استخاره بفرمایید! آقا شیخ یک روضه هزار تومانی لطف کنید! صبحکم اللّه بالخیر و العافیه! یک مجلس فاتحه فلان جا برایتان رزرو کرده‏ایم و...»

نگاه‏های بابا و مامان هم پر از گلایه و اعتراض بود و بیش از آن ترحم. بابا می‏گفت: «پسرجان به اقبال خود پشت نکن، جوان‏های این مملکت چقدر آرزو دارند دانشگاه قبول شوند، حتی دانشگاه آزاد. شب و روز درس می‏خوانند، نذر و نیاز می‏کنند، آن وقت تو در بهترین رشته و در بهترین دانشگاه قبول شده‌ای، ناز می‏کنی! اگر به فکر خودت نیستی، لااقل به فکر آبروی ما باش». مامان می‏گفت: «فردا که بخواهی زن بگیری نه پول داری، نه کار و نه مسکن. چه کسی زندگی با تو را می‏پذیرد؟ » داداش می‏گفت: «چند وقت دیگر که عمامه سرت بگذاری، سایه‏ات را با تیر می‏زنند، توی خیابان متلک و مارمولک می‏شنوی، همة کمبودهای مملکت را از چشم تو می‏بینند، آخر شب اگر در میدان شهر باشی، هدف پرتاب گوجه و تخم مرغ خواهی شد، هیچ‏کس تحویلت نمی‏گیرد... . اگر می‏خواهی خدمت کنی، باید به دانشگاه بروی. اگر می‏خواهی محترم باشی، باز هم باید به دانشگاه بروی. این روزگار غیر از زمان قدیم است که دست آخوندها را می‏بوسیدند...»

سعید می‏گفت: «قم خط تولید انبوه آخوند راه انداخته، مملکت که این همه روضه‏خوان نمی‏خواهد. در عصر ماهواره و اتم، علم در دنیا حرف اول را می‏زند.»

آن روزها من جواب قانع‏کننده‏ای برای شما نداشتم، ولی یک احساس عجیب در وجود من، یک نیروی نامرئی و یک عشق که آن را بسیار مقدس می‏یافتم مرا به قم می‏کشانید. اگر لطف خدا مرا با حاج آقا آشنا نکرده بود، شاید من هم مثل اکبر، همان سال‏های اول، حوزه را رها می‏کردم. چه ایامی غریبی بر ما گذشت و چه حوادث درس آموزی!

من در این 15 سال بیشتر به تحصیل مشغول بوده‏ام و الآن دورة عالی تحصیلات حوزوی یعنی درس خارج را می‏گذرانم. اندکی بیشتر به پایان تحصیل من نمانده است. این‏گونه نیست که من تا پایان عمر در قم بمانم. هر روز صبح به کلاس درس بروم و دائم به مباحثه و مطالعه مشغول باشم. من از نیازهای اجتماع غافل نیستم. همین الآن هم در کنار کار تحصیل، فعالیت‏های دیگری، از جمله تدریس، تحقیق، تالیف و تبلیغ دارم. در ماه مبارک رمضان، ماه محرم، ایام عزای امام حسین‏ (ع) و بعضی مناسبت‏های دیگر، از قم به مراکز دیگر می‏روم و با متن جامعه از نزدیک ارتباط دارم.

× × ×

برادر عزیزم، 15 سال است که من در قم زندگی می‏کنم و طلبه هستم، در این مدّت یک لحظه از طلبگی پشیمان یا ناراضی نبوده‏ام. من گرچه مثل تو صاحب امکانات رفاهی نیستم، ولی گمان می‏کنم که بسیار بیش از تو از کاستی‏ها و کمبودهای زندگی لذّت می‏برم. گرچه هنوز خانه مسکونی ندارم و اجاره‏نشینی می‏کنم، ولی افتخار شرکت در انجام وظیفة سربازی امام زمان (عج) را دارم و از شعف این سربازی در پوست خود نمی‏گنجم، وقتی شنیدم علامة طباطبایی هم تا اواخر عمر منزل شخصی نداشت، خیلی خیالم راحت شد. همسر من به اندازه هیچ یک از خواهرانش طلا ندارد؛ لباس و کفش اعیانی هم تا به حال نپوشیده است. 10 سال در زیرزمین اجاره‏ای یک منزل کوچک زندگی کرده و ماه‏هایی که به مسافرت تبلیغی رفته‏ام، به تنهایی و بدون حضور من با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کرده است، ولی ده‏ها برابر بیش از همه زن‏های اشراف‏زاده و پول‏دار، احساس عزت و غرور می‏کند و به انجام وظیفة شوهرداری و تربیت فرزند بر خود می‏بالد.

همسر من یک لحظه از ازدواج با من پشیمان نشده و یک‏ بار هم گلایه نکرده است. من به داشتن چنین همسری که با تحمل انواع سرزنش‏ها، متلک‏ها و کاستی‏ها به زندگی طلبگی عشق می‏ورزد، افتخار می‏کنم و او از این‏که به قول خودش خادم سرباز امام زمان (عج) است، در پوست خود نمی‏گنجد.

روزی که این جمله را از او شنیدم مو بر اندام من راست شد، در مقابل او سر به زیر انداختم و از محضر حضرت حجت (عج) شرمنده شدم، امّا در خلوت، اشک شوق ریختم و دعایش کردم و از آن تاریخ تاکنون، هزار بار به این همه معرفت و عظمت آفرین گفته‏ام... .

بسیاری از سؤال‏های عقیدتی و ابهام‏های ذهن من به برکت همین طلبگی حل شده است و اکنون توان پاسخ‏گویی روان و قانع‏کننده به پرسش‏های جامعه را دارم. من افتخار می‏کنم که با ترجمه و تفسیر اجمالی قرآن، نهج‏البلاغه، و بسیاری از کتب حدیث آشنا هستم؛ با میزان‏الحکمه رفاقت خاص دارم؛ یک دوره آثار شهید مطهری را مطالعه کرده‏ام و آرای علمی علامه طباطبایی را درک می‏کنم.

من امروز از ارتباط فراوان با قرآن و حدیث و شخصیت‏های وارسته حوزه که موجب برکات معنوی فراوان برایم شده، به خود می‏بالم. درست است که مسئولیت من بسیار سنگین است و به قول تو کمر آدم را می‏شکند، ولی به لطف خدا امیدوارم، زیرا خدا فرموده است:

ان تَنصُروا اللّهَ یَنصُرکم وَ یُثَبّت أقدامَکم.

اگر من و تو هر روز صبح به قصد یاری دین خدا سر کار برویم، در هر کاری که باشیم، خدا ما را یاری می‏کند و استوار می‏سازد. امدادهای غیبی خدا هم شامل حال ما می‏شود. مگر فرشتگان خدا، فقط مأمور تأیید اصحاب بدر و اُحد بودند؟ همین الآن هم مؤمنان را تأیید می‏کنند و رعب در دل دشمنان می‏افکنند.

من معتقدم، همان‏گونه که برای آموزش فیزیک و ریاضی و قواعد بهداشتی، هر 30 نفر یک معلّم می‏خواهند، برای تعلیم و تربیت دینی هم، هر 30 نفر یک معلّم دین‏شناس وارسته نیاز دارند. با این حساب فقط برای کشور خودمان چند صد هزار طلبه دیگر احتیاج داریم! تو ممکن است جمعیت فراوان طلّاب را که در درس فلان عالم بزرگ شرکت می‏کنند، دیده باشی، ولی در کنار آن باید تقاضای فراوان بشریت را برای استفاده از روحانی ببینی. در کشور خود ما شهرها، روستاها، ادارات، مدارس، مساجد، هیئات، مراکز تحقیقاتی، دانشگاه‏ها و.. . همه متقاضی روحانی هستند.

در کشورهای دیگر هم، دانشگاه‏های معتبر دنیا، متقاضی استاد اسلام‏شناسی یا شیعه‏شناسی هستند، مردم و مسلمان‏های سراسر جهان به مبلّغ نیاز دارند و این در حالی است که تعداد قابل توجهی از شخصیت‏های تراز اول حوزة ما در حوادث قبل و پس از انقلاب، یا به شهادت رسیدند و یا برحسب وظیفه به مشاغل دیگر روی آوردند.

استقبال از حوزه هم در میان جوانان بسیار کم است، هر سال بیش از 5/1 میلیون نفر متقاضی ورود به دانشگاه هستند که چند صد هزار نفر از آنان جذب می‏شوند، ولی اقبال نسبت به حوزه بسیار کم است و هر سال فقط چند هزار نفر در سراسر ایران به آمار حوزویان افزوده می‏شود. نرخ ریزش همین تعداد اندک طلبه هم بسیار بالا است. خلاصه این‏که به نظر من نیاز به منابع انسانی و نیروهای حوزوی بسیار زیاد است. پیامبراکرم (‏ص) به امیرمؤمنان‏ (ع) فرمودند:

اگر یک نفر به‏دست تو هدایت شود، از آن‏چه خورشید بر آن می‏تابد، ارزنده‏تر است.

یعنی تأمین «نیازِ به حقیقت و هدایت» برای انسان، از تأمین همة نیازهای مادی ارزش‏مندتر است. همة نیازهای مادی، به جسم بازگشت دارد و در ترکیب وجودی ما، جسم به منزلة حیوانی است که روح ما را جابجا می‏کند. اگر انسانیت ما ضعیف، نحیف و ناتوان باشد، چه فایده از پروار کردن آن حیوان؟

برادر عزیزم! نیاز به تربیت در جامعة امروز، بسیار روشن است و فقط کودکان و کوته‏فکران هستند که انسان را به خور و خواب و خشم و شهوت تفسیر می‏کنند. دستگاه عظیم آموزش و پرورش در همة کشورها ناظر به همین نیاز تشکیل شده و باید تقویت هم بشود. کار ما طلبه‏ها هم معلّمی است. چطور شخصیت یک معلّم یا استاد دانشگاه موجّه و محترم است؟ طلبه‏ها هم به دنبال تعلیم و تربیت هستند و سطح فکر و فرهنگ جامعه را بالا می‏برند.

فرهنگ و تربیت جامعه به متولی نیاز دارد. در محیط کوچک خانواده، خدای متعال یک عنصر فرهنگی و تربیتی که مادر نام دارد را در کنار یک عنصر اقتصادی که پدر نام دارد، قرار داده و پدر را مأمور کرده تا نگرانی اقتصادی خانواده را برطرف سازد تا مادر فارغ‏البال و بدون دغدغة معیشت در یک محیط آرام، به وظیفة تربیت بپردازد. در محیط بزرگ جامعه، آیا به یک نهاد فرهنگی و تربیتی نیاز نیست؟

مشخص است که برای برپا ماندن این نهاد فرهنگی - تربیتی بودجه ثابتی باید در نظر گرفته شود، همانطور که تأمین نیازهای مادی به صَرف هزینه‏ای وابسته است. آن‏چه که به عنوان شهریه و کمک هزینة تحصیلی به طلبه‏ها داده می‏شود پاسخ به همین نیاز است. امروزه در همه جای دنیا برای آموزش و بهینه‌سازی منابع انسانی در قالب بورس تحصیلی و فرصت مطالعاتی بودجه‏های میلیونی و میلیاردی خرج می‏شود و البته در مقابل، نیروهای توانا و کارآمدی که به‏دست می‏آیند در توسعة مطلوب آن مراکز بسیار مؤثرند. به واقع بودجه‏ای که برای تحصیل طلبه‏ها از محل وجوهات شرعی قرار داده شده است بودجه‏ای است که خدای متعال و امام زمان (عج) برای بورسیة دانشجویان علوم دینی قرار داده‏اند تا از رهگذر آن نیروهای کارآمد و توان‏مندی تربیت شوند و در نشر دین اسلام و ترویج فرهنگ محمّدی‏ (ص) نقش ایفا کنند.

حسین جان، من هم مثل تو و مثل همة دیگران علاقه دارم از همة علوم سر در بیاورم؛ فیزیک، ریاضی، پزشکی و کارگردانی بلد باشم و همة هنرها و حرفه‏ها را تجربه کنم، امّا با این فعالیت بزرگی که انتخاب کرده‏ام، چقدر فرصت پرداختن به امور متفرقه را دارم؟ من فکر می‏کنم که اگر در ضمن دروس حوزوی رشتة پزشکی را می‏خواندم، نه پزشک خوبی بودم و نه روحانی موفقی؛ گرچه پرستیژ اجتماعی و پُز ویژه‏ای برای خود به‏دست آورده بودم. من از این‏که ریاضی و شیمی بلد نیستم، احساس حقارت نمی‏کنم و از این‏که دانشگاه نرفته‏ام، پشیمان نیستم و غصّه نمی‏خورم، زیرا یک مسئولیت مهمّ دیگر را انجام می‏دهم، مگر با یک دست چند هندوانه می‏توان برداشت؟

روحانیت تنها نهاد اجتماعی‏ای است که خداوند مستقیماً برای تأمین کادر آن اقدام کرده است. خدای جهان برای نیاز جامعه به کسب و تجارت یا پزشکی و مهندسی یا رانندگی و آهنگری، به صورت مستقیم نیرو نفرستاده است، امّا برای رفع نیاز بشر به دین، اخلاق و معنویت 124000 انسان صالح، ارسال داشته و آن‏ها را به گونه‏های مختلف تأیید و هدایت کرده است.

روحانیت تنها نهاد اجتماعی‏ای است که خداوند به تکمیل نیروی آن فرمان داده است و در آیه 122 سوره توبه فرموده است:

ما کانَ المُؤمِنونَ لِینفِروا کافّةً، فَلَولا نَفَرَ مِن کلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لِیُنذِروا قَومَهُم إِذا رَجَعوا إِلَیهِم لَعَلَّهُم یحذَرون؛

همة مؤمنان که نمی‏توانند از خانه و کاشانه خود کوچ کنند (و به تأمین این نیاز بپردازند)، ولی لااقل باید در میان جامعه از هر گروهی دسته‏ای کوچ کنند، تا با دین خدا آشنایی عمیق پیدا کنند و پس از آن‏که به سوی قوم خود بازگشتند، آن‏ها را از خدا بترسانند، شاید که آن‏ها حذر کنند.

در این آیه خدا به تشکیل یک صنف و نهاد اجتماعی فرمان داده، نهادی که مسئولیت فهم عمیق دین و پاسداری از آن را بر عهده داشته باشد و در ارتباط با مردم، اخلاق عملی آن‏ها را اصلاح کند و معرفت آن‏ها به خدا را افزون کند. فهم دین، تبلیغ دین، اجرای دین و دفاع از دین، وظایف این نهاد است که خداوند به تشکیل آن امر کرده است.

× × ×

من امروز به شجره‏نامه صنفی خود که به‏دست قدرت خدا مهره‏چینی شده است، افتخار می‏کنم. عالمان ربّانی و مردان خدا در شمار پدران صنفی طلّاب علوم دینی هستند. کتاب‏ها و رساله‏هایی که دربارة عالمان بزرگ اسلام نوشته شده، نشان می‏دهد که همه آن‏ها دورة طلبگی را گذرانیده‏اند و سپس در شمار عالمان بزرگ قرار گرفته‏اند. طلبگی سلسله‏ای است متصل به عالمان بزرگ تا دورة امامان و سپس خود امامان، و امامان خود ادامه‏دهندة وجودی و تربیتی پیامبران هستند، نسب‏نامة طلّاب به مردان بزرگ تاریخ منتهی می‏شود و صف طولانی روحانیت تاریخ، قافله‏سالاری مانند نوح (ع) و ابراهیم‏ (ع) دارد.

طلبه از نظر صنفی و شغلی از تبار پیامبران است و سلالة ابراهیم (ع)، موسی (ع)، عسیی (ع)، محمّد (ص) و وارث علی (ع)، فاطمه (س) و حسین (ع). . . و این بسیار افتخارآمیز است و مسئولیت آفرین. العُلَماءُ وَرَثَةُ الأَنبِیاء.

نیاکان صنفی من انبیا و اولیا هستند؛ یعنی وظایفی را که آن‏ها بر دوش داشته‏اند و خدمتی را که آن‏ها در جامعه انجام می‏داده‏اند، امروز من بر عهده گرفته‏ام. پیامبران خدا به واسطة وحی با پیام خدا آشنا شدند، ما نیز در دورة تحصیل خود با سخن خدا آشنا می‏شویم. پیامبران، مردم را به خدا و تقوی دعوت می‏کردند، و سخن خدا را به مردم انتقال می‏دادند، ما هم همین خدمت اجتماعی را برگزیده‏ایم. پیامبران در راه دفاع از دین و تحقق ارزش‏های الهی کوشیدند، وظیفة ما نیز همین است. پیامبران به تعلیم و تربیت و هدایت مردم پرداختند. ما هم در همین مسیر گام برمی‏داریم. پیامبران بدون توقع پاداش، در معرض آزار و توهین و تمسخر مردم قرار گرفتند، ما هم باید انتظار این همه را داشته باشیم و تحمل آن را از پیامبران بیاموزیم، پس اگر گفتم که همکار امام زمان (عج) هستم، گزافه نگفتم، تعجب نکن. من افتخار می‏کنم که از ذرّیة صنفی اولیای برگزیدة خدا هستم و تو هم دعا کن که خلف صالحی باشم.

از میان همة نعمت‏ها، خدا تنها بر نعمت بعثت پیامبر منّت گذاشته است، و فقط این یک نعمت را به رخ انسان کشیده است. بعثت پیامبر برای تلاوت آیات بر مردم و تزکیه و تعلیم آن‏ها است، و مگر امروز وظیفة من غیر از این است؟

خدمتی که من باید به جامعه عرضه کنم، رفع مهمّ‏ترین و حیاتی‏ترین نیاز انسان‏ها است. نیاز انسان به معنا، نیاز انسان به انسانیت، نیاز انسان به خدا، نیاز انسان به آسمان، و نیاز انسان به هدایت.. . و من باید مردم را با مهمّ‏ترین حقیقت هستی، یعنی خدا آشنا کنم.

اگر ارزش علوم را به موضوعشان بدانیم، علوم حوزوی ارزش‏مندترین علوم هستند، مثلاً یک دبّاغ با پوست حیوان مرده سروکار دارد، موضوع کار یک پزشک، جسم انسان زنده است، امّا موضوع علوم حوزوی خداست و روح انسان که برترین موضوعات است. البته مشخص است که علمِ بدون عمل وبال گردن انسان و حجاب اکبر است، ولی به هر حال عمل بدون علم و معرفت هم ارزش کامل ندارد، به قول حضرت امام‏ (ره) باید وارد این حجاب شد تا آن را درید.

چند روز پیش پسر حاج عبداللّه را دیدم که سال گذشته در دانشگاه قبول شده بود. می‏گفت علاقه دارم که به حوزه بیایم و در آن‏جا مشغول شوم. چند ساعت با هم صحبت کردیم. هدف اصلی او از آمدن به حوزه، آشنایی با محتوای دین و قرار گرفتن در محیط خودسازی بود. می‏گفت محیط دانشگاه ما، برای رشد و تکاملِ معنوی مناسب نیست و آدم گرفتار غفلت می‏شود. من ضمن این‏که با دیدگاه او مخالفت کردم، او را در انتخاب حوزه تشویق کردم. علی‏رغم این‏که از نیاز دانشگاه به نیروهای متدین و متخصص آگاه هستم، علی‏رغم این‏که اهمیت رشتة تحصیلی او را هم به‏خوبی می‏دانم؛ می‏دانی چرا؟

چون اولاً نیاز حوزه را به داشتن نیروی کارآمد، بسیار بیشتر از دانشگاه می‏دانم. ثانیاً موانع ورود به حوزه آن‏قدر زیاد است که با این همه نیاز، در جذب علاقه‏مندان ناکام است. دانشگاه بالاخره نیروی خود را جذب می‏کند، امّا حوزه، بسیاری از موجودی خود را هم از دست می‏دهد، اگر روزی به پزشک یا مهندس نیاز داشته باشیم، از سایر کشورها هم می‏توانیم تأمین کنیم؛ مثل آن‏که در زمان جنگ پزشک پاکستانی و تایلندی در کشور ما، فراوان بود. امّا برای تأمین نیاز به روحانی به کجا باید رو بیاوریم؟

علاوه بر این نیروی متعهدی که باید به دانشگاه راه یابد و متخصص بسیجی گردد، به همّت عالمان وارسته تربیت می‏شود. به او گفتم: «تو اگر به دانشگاه بروی تنها یک نیرو برای دفاع از اسلام هستی، ولی اگر در حوزه موفقیت پیدا کنی، می‏توانی ده‏ها نیرو برای حمایت از مکتب اهل‏بیت‏ (ع) تربیت کنی.

سخنم خیلی طولانی شد. إن ‏شاء اللّه حوصله‏ات سر نرفته باشد. راستش علاقة تو به این مباحث، مرا وادار به پرگویی می‏کند. امیدوارم به زودی تو را ببینم و از نزدیک با هم گفت و گو کنیم. به همة بستگان هم سلام برسان.

برادرت، محمّد

***


حوزه‏های علمیه شیعه همواره کانون تربیت نخبگان و فرزانگانی بوده است که رسالت پاسداری از معارف اسلامی و انتشار آن را در طول اعصار و قرون بر دوش داشته‏اند. دانشمندانی که با سلاح علم و قلم و کلام به احیا و اصلاح جوامع انسانی همت گمارند و واسطة فیض دریافت پیام خدا و کسب معرفت و بصیرت گردند.

آیین آسمانی اسلام که با ندای «اِقرَأ بِاسمِ رَبّک الّذی خَلَقَ» بر کرة خاکی فرود آمد، چنان بر تربیت این مرزبانان اعتقادی و مربیان انسانیت ارج نهاد که به اندک زمانی وجهة غالب اجتماع اسلامی، وجهة علم‏آموزی و دانش‏پژوهی گشت و در دامان گستردة آن، حوزه‏های پررونق علمی و دانش‏های فراوان اسلامی پدید آمد. قرآن کریم خود بنیانگذار حوزه‏های اسلام‏پژوهی و اسلام‏گستری بود و فرمان «لِیتَفَقَّهوا فِی الدّینِ وَ لِینذِروا قَومَهُم إذا رَجَعوا إلَیهِم» صادر کرد. پیام‏آور این کتاب (ص)، دانشمندان دینی را مثال ستارگان آسمان دانست که بدان‏ها تاریکی‏ها زدوده می‏شود.

امیرمؤمنان‏ (ع) در خطاب معروف خود به کمیل هر آن کس را که نه دانشمند ربانی و نه دانش‏آموزِ در راه رستگاری باشد، فرومایه‏ای ناچیز می‏شمارد که به هر بانگی و با هر بادی به سویی روان گردد.

حوزة علمیه مرکز پرورش آن دانشمندان ربانی است و طلبه همان آموزنده و جوینده‏ای است که در مسیر «شدن» قرار گرفته است. طلبة امروز رهبر دینی و پیشوای فکری فردای جامعه است و گنجینه‏ای در اختیار دارد که بهره‏مندی از آن معماری «تمدن بزرگ اسلامی» را در جامعة جهانی ضمانت می‏کند.

آنان که معنای عمیق انتظار را به خوبی آموخته‏اند و چشم به راه پیدایش آن فردای تابناک در جهان غم‌زدة امروزند، تربیت این نخبگان و فرزانگان و مصلحان اجتماعی را جز از حوزه‏های علمیه و از سیمای همین طلبه‏های امروز سراغ نمی‏گیرند.

بی تردید تلاش برای پرورش جامع طلاب و خدمت به فرایند رشد و تعالی آنان، مسیر آن آرمان جهانی را هموار می‌سازد و آن افق تابناک را نزدیک‌تر می‌سازد.

این مقاله به هدف تبیین عالم طلبگی و ترسیم فضای عمومی فعالیت‏های حوزوی خطاب به طلبة مبتدی نوشته شده و در قالب نامه‏ای ساده و داستان‏واره‏ای صمیمی تلاش کرده طلبه را با هویت صنفی خویش، رسالت‏های فردا و آسیب‏ها و آفت‏های میانه راه آشنا سازد. هم‏چنین همة جوانانی که برای انتخاب میان طلبگی و دیگر مسیرها نیازمند آگاهی از هویت صنفی و فضای کاری حوزه و روحانیت هستند از این اثر بهره خواهند برد.

محمد عالم زاده نوری

[آنچه گذشت خلاصه ای از مقاله حجت الاسلام و المسلمین محمد عالم زاده نوری

با عنوان ارزش و افتخارات طلبه بود]



نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: 1
انتشار یافته: 1
ناشناس
|
ROMANIA
|
16:08 - 1393/09/21
0
0
بی نظیر و بسیار بسیار کمک کننده بود
نام:
ایمیل:
* نظر: