ارزش و افتخارات طلبه
از آن تاریخ 15 سال میگذرد؛ از آن تاریخ که من و تو کنار یکدیگر روی یک نیمکت در کلاس درس دبیرستان نشسته بودیم. آن سال من و تو، هر دو در کنکور قبول شدیم، امّا من در مقابل اصرار تو، پدر و مادر، فامیل، اهل محل و بچههای مسجد پافشاری کردم و به حوزه رفتم و تو در دانشگاه مشغول تحصیل شدی. این اولین بار بود که من و تو از هم جدا شدیم، خوب به یاد دارم به من میگفتی: «دانشگاه هم نیروی متعهد نیاز دارد، بحران امروز جامعة ما، کمبود متخصص بسیجی است، مگر این مملکت پزشک متدین نمیخواهد؟ اگر خوبها، همه به حوزه بروند، خیلی از سنگرها خالی میماند». هر بار که به منزل میآمدم، از طرف بچههای محل، به صراحت یا کنایه مورد تمسخر قرار میگرفتم: «حاج آقا بی زحمت یک استخاره بفرمایید! آقا شیخ یک روضه هزار تومانی لطف کنید! صبحکم اللّه بالخیر و العافیه! یک مجلس فاتحه فلان جا برایتان رزرو کردهایم و...»
نگاههای بابا و مامان هم پر از گلایه و اعتراض بود و بیش از آن ترحم. بابا میگفت: «پسرجان به اقبال خود پشت نکن، جوانهای این مملکت چقدر آرزو دارند دانشگاه قبول شوند، حتی دانشگاه آزاد. شب و روز درس میخوانند، نذر و نیاز میکنند، آن وقت تو در بهترین رشته و در بهترین دانشگاه قبول شدهای، ناز میکنی! اگر به فکر خودت نیستی، لااقل به فکر آبروی ما باش». مامان میگفت: «فردا که بخواهی زن بگیری نه پول داری، نه کار و نه مسکن. چه کسی زندگی با تو را میپذیرد؟ » داداش میگفت: «چند وقت دیگر که عمامه سرت بگذاری، سایهات را با تیر میزنند، توی خیابان متلک و مارمولک میشنوی، همة کمبودهای مملکت را از چشم تو میبینند، آخر شب اگر در میدان شهر باشی، هدف پرتاب گوجه و تخم مرغ خواهی شد، هیچکس تحویلت نمیگیرد... . اگر میخواهی خدمت کنی، باید به دانشگاه بروی. اگر میخواهی محترم باشی، باز هم باید به دانشگاه بروی. این روزگار غیر از زمان قدیم است که دست آخوندها را میبوسیدند...»
سعید میگفت: «قم خط تولید انبوه آخوند راه انداخته، مملکت که این همه روضهخوان نمیخواهد. در عصر ماهواره و اتم، علم در دنیا حرف اول را میزند.»
آن روزها من جواب قانعکنندهای برای شما نداشتم، ولی یک احساس عجیب در وجود من، یک نیروی نامرئی و یک عشق که آن را بسیار مقدس مییافتم مرا به قم میکشانید. اگر لطف خدا مرا با حاج آقا آشنا نکرده بود، شاید من هم مثل اکبر، همان سالهای اول، حوزه را رها میکردم. چه ایامی غریبی بر ما گذشت و چه حوادث درس آموزی!
من در این 15 سال بیشتر به تحصیل مشغول بودهام و الآن دورة عالی تحصیلات حوزوی یعنی درس خارج را میگذرانم. اندکی بیشتر به پایان تحصیل من نمانده است. اینگونه نیست که من تا پایان عمر در قم بمانم. هر روز صبح به کلاس درس بروم و دائم به مباحثه و مطالعه مشغول باشم. من از نیازهای اجتماع غافل نیستم. همین الآن هم در کنار کار تحصیل، فعالیتهای دیگری، از جمله تدریس، تحقیق، تالیف و تبلیغ دارم. در ماه مبارک رمضان، ماه محرم، ایام عزای امام حسین (ع) و بعضی مناسبتهای دیگر، از قم به مراکز دیگر میروم و با متن جامعه از نزدیک ارتباط دارم.
× × ×
برادر عزیزم، 15 سال است که من در قم زندگی میکنم و طلبه هستم، در این مدّت یک لحظه از طلبگی پشیمان یا ناراضی نبودهام. من گرچه مثل تو صاحب امکانات رفاهی نیستم، ولی گمان میکنم که بسیار بیش از تو از کاستیها و کمبودهای زندگی لذّت میبرم. گرچه هنوز خانه مسکونی ندارم و اجارهنشینی میکنم، ولی افتخار شرکت در انجام وظیفة سربازی امام زمان (عج) را دارم و از شعف این سربازی در پوست خود نمیگنجم، وقتی شنیدم علامة طباطبایی هم تا اواخر عمر منزل شخصی نداشت، خیلی خیالم راحت شد. همسر من به اندازه هیچ یک از خواهرانش طلا ندارد؛ لباس و کفش اعیانی هم تا به حال نپوشیده است. 10 سال در زیرزمین اجارهای یک منزل کوچک زندگی کرده و ماههایی که به مسافرت تبلیغی رفتهام، به تنهایی و بدون حضور من با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کرده است، ولی دهها برابر بیش از همه زنهای اشرافزاده و پولدار، احساس عزت و غرور میکند و به انجام وظیفة شوهرداری و تربیت فرزند بر خود میبالد.
همسر من یک لحظه از ازدواج با من پشیمان نشده و یک بار هم گلایه نکرده است. من به داشتن چنین همسری که با تحمل انواع سرزنشها، متلکها و کاستیها به زندگی طلبگی عشق میورزد، افتخار میکنم و او از اینکه به قول خودش خادم سرباز امام زمان (عج) است، در پوست خود نمیگنجد.
روزی که این جمله را از او شنیدم مو بر اندام من راست شد، در مقابل او سر به زیر انداختم و از محضر حضرت حجت (عج) شرمنده شدم، امّا در خلوت، اشک شوق ریختم و دعایش کردم و از آن تاریخ تاکنون، هزار بار به این همه معرفت و عظمت آفرین گفتهام... .
بسیاری از سؤالهای عقیدتی و ابهامهای ذهن من به برکت همین طلبگی حل شده است و اکنون توان پاسخگویی روان و قانعکننده به پرسشهای جامعه را دارم. من افتخار میکنم که با ترجمه و تفسیر اجمالی قرآن، نهجالبلاغه، و بسیاری از کتب حدیث آشنا هستم؛ با میزانالحکمه رفاقت خاص دارم؛ یک دوره آثار شهید مطهری را مطالعه کردهام و آرای علمی علامه طباطبایی را درک میکنم.
من امروز از ارتباط فراوان با قرآن و حدیث و شخصیتهای وارسته حوزه که موجب برکات معنوی فراوان برایم شده، به خود میبالم. درست است که مسئولیت من بسیار سنگین است و به قول تو کمر آدم را میشکند، ولی به لطف خدا امیدوارم، زیرا خدا فرموده است:
ان تَنصُروا اللّهَ یَنصُرکم وَ یُثَبّت أقدامَکم.
اگر من و تو هر روز صبح به قصد یاری دین خدا سر کار برویم، در هر کاری که باشیم، خدا ما را یاری میکند و استوار میسازد. امدادهای غیبی خدا هم شامل حال ما میشود. مگر فرشتگان خدا، فقط مأمور تأیید اصحاب بدر و اُحد بودند؟ همین الآن هم مؤمنان را تأیید میکنند و رعب در دل دشمنان میافکنند.
من معتقدم، همانگونه که برای آموزش فیزیک و ریاضی و قواعد بهداشتی، هر 30 نفر یک معلّم میخواهند، برای تعلیم و تربیت دینی هم، هر 30 نفر یک معلّم دینشناس وارسته نیاز دارند. با این حساب فقط برای کشور خودمان چند صد هزار طلبه دیگر احتیاج داریم! تو ممکن است جمعیت فراوان طلّاب را که در درس فلان عالم بزرگ شرکت میکنند، دیده باشی، ولی در کنار آن باید تقاضای فراوان بشریت را برای استفاده از روحانی ببینی. در کشور خود ما شهرها، روستاها، ادارات، مدارس، مساجد، هیئات، مراکز تحقیقاتی، دانشگاهها و.. . همه متقاضی روحانی هستند.
در کشورهای دیگر هم، دانشگاههای معتبر دنیا، متقاضی استاد اسلامشناسی یا شیعهشناسی هستند، مردم و مسلمانهای سراسر جهان به مبلّغ نیاز دارند و این در حالی است که تعداد قابل توجهی از شخصیتهای تراز اول حوزة ما در حوادث قبل و پس از انقلاب، یا به شهادت رسیدند و یا برحسب وظیفه به مشاغل دیگر روی آوردند.
استقبال از حوزه هم در میان جوانان بسیار کم است، هر سال بیش از 5/1 میلیون نفر متقاضی ورود به دانشگاه هستند که چند صد هزار نفر از آنان جذب میشوند، ولی اقبال نسبت به حوزه بسیار کم است و هر سال فقط چند هزار نفر در سراسر ایران به آمار حوزویان افزوده میشود. نرخ ریزش همین تعداد اندک طلبه هم بسیار بالا است. خلاصه اینکه به نظر من نیاز به منابع انسانی و نیروهای حوزوی بسیار زیاد است. پیامبراکرم (ص) به امیرمؤمنان (ع) فرمودند:
اگر یک نفر بهدست تو هدایت شود، از آنچه خورشید بر آن میتابد، ارزندهتر است.
یعنی تأمین «نیازِ به حقیقت و هدایت» برای انسان، از تأمین همة نیازهای مادی ارزشمندتر است. همة نیازهای مادی، به جسم بازگشت دارد و در ترکیب وجودی ما، جسم به منزلة حیوانی است که روح ما را جابجا میکند. اگر انسانیت ما ضعیف، نحیف و ناتوان باشد، چه فایده از پروار کردن آن حیوان؟
برادر عزیزم! نیاز به تربیت در جامعة امروز، بسیار روشن است و فقط کودکان و کوتهفکران هستند که انسان را به خور و خواب و خشم و شهوت تفسیر میکنند. دستگاه عظیم آموزش و پرورش در همة کشورها ناظر به همین نیاز تشکیل شده و باید تقویت هم بشود. کار ما طلبهها هم معلّمی است. چطور شخصیت یک معلّم یا استاد دانشگاه موجّه و محترم است؟ طلبهها هم به دنبال تعلیم و تربیت هستند و سطح فکر و فرهنگ جامعه را بالا میبرند.
فرهنگ و تربیت جامعه به متولی نیاز دارد. در محیط کوچک خانواده، خدای متعال یک عنصر فرهنگی و تربیتی که مادر نام دارد را در کنار یک عنصر اقتصادی که پدر نام دارد، قرار داده و پدر را مأمور کرده تا نگرانی اقتصادی خانواده را برطرف سازد تا مادر فارغالبال و بدون دغدغة معیشت در یک محیط آرام، به وظیفة تربیت بپردازد. در محیط بزرگ جامعه، آیا به یک نهاد فرهنگی و تربیتی نیاز نیست؟
مشخص است که برای برپا ماندن این نهاد فرهنگی - تربیتی بودجه ثابتی باید در نظر گرفته شود، همانطور که تأمین نیازهای مادی به صَرف هزینهای وابسته است. آنچه که به عنوان شهریه و کمک هزینة تحصیلی به طلبهها داده میشود پاسخ به همین نیاز است. امروزه در همه جای دنیا برای آموزش و بهینهسازی منابع انسانی در قالب بورس تحصیلی و فرصت مطالعاتی بودجههای میلیونی و میلیاردی خرج میشود و البته در مقابل، نیروهای توانا و کارآمدی که بهدست میآیند در توسعة مطلوب آن مراکز بسیار مؤثرند. به واقع بودجهای که برای تحصیل طلبهها از محل وجوهات شرعی قرار داده شده است بودجهای است که خدای متعال و امام زمان (عج) برای بورسیة دانشجویان علوم دینی قرار دادهاند تا از رهگذر آن نیروهای کارآمد و توانمندی تربیت شوند و در نشر دین اسلام و ترویج فرهنگ محمّدی (ص) نقش ایفا کنند.
حسین جان، من هم مثل تو و مثل همة دیگران علاقه دارم از همة علوم سر در بیاورم؛ فیزیک، ریاضی، پزشکی و کارگردانی بلد باشم و همة هنرها و حرفهها را تجربه کنم، امّا با این فعالیت بزرگی که انتخاب کردهام، چقدر فرصت پرداختن به امور متفرقه را دارم؟ من فکر میکنم که اگر در ضمن دروس حوزوی رشتة پزشکی را میخواندم، نه پزشک خوبی بودم و نه روحانی موفقی؛ گرچه پرستیژ اجتماعی و پُز ویژهای برای خود بهدست آورده بودم. من از اینکه ریاضی و شیمی بلد نیستم، احساس حقارت نمیکنم و از اینکه دانشگاه نرفتهام، پشیمان نیستم و غصّه نمیخورم، زیرا یک مسئولیت مهمّ دیگر را انجام میدهم، مگر با یک دست چند هندوانه میتوان برداشت؟
روحانیت تنها نهاد اجتماعیای است که خداوند مستقیماً برای تأمین کادر آن اقدام کرده است. خدای جهان برای نیاز جامعه به کسب و تجارت یا پزشکی و مهندسی یا رانندگی و آهنگری، به صورت مستقیم نیرو نفرستاده است، امّا برای رفع نیاز بشر به دین، اخلاق و معنویت 124000 انسان صالح، ارسال داشته و آنها را به گونههای مختلف تأیید و هدایت کرده است.
روحانیت تنها نهاد اجتماعیای است که خداوند به تکمیل نیروی آن فرمان داده است و در آیه 122 سوره توبه فرموده است:
ما کانَ المُؤمِنونَ لِینفِروا کافّةً، فَلَولا نَفَرَ مِن کلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لِیُنذِروا قَومَهُم إِذا رَجَعوا إِلَیهِم لَعَلَّهُم یحذَرون؛
همة مؤمنان که نمیتوانند از خانه و کاشانه خود کوچ کنند (و به تأمین این نیاز بپردازند)، ولی لااقل باید در میان جامعه از هر گروهی دستهای کوچ کنند، تا با دین خدا آشنایی عمیق پیدا کنند و پس از آنکه به سوی قوم خود بازگشتند، آنها را از خدا بترسانند، شاید که آنها حذر کنند.
در این آیه خدا به تشکیل یک صنف و نهاد اجتماعی فرمان داده، نهادی که مسئولیت فهم عمیق دین و پاسداری از آن را بر عهده داشته باشد و در ارتباط با مردم، اخلاق عملی آنها را اصلاح کند و معرفت آنها به خدا را افزون کند. فهم دین، تبلیغ دین، اجرای دین و دفاع از دین، وظایف این نهاد است که خداوند به تشکیل آن امر کرده است.
× × ×
من امروز به شجرهنامه صنفی خود که بهدست قدرت خدا مهرهچینی شده است، افتخار میکنم. عالمان ربّانی و مردان خدا در شمار پدران صنفی طلّاب علوم دینی هستند. کتابها و رسالههایی که دربارة عالمان بزرگ اسلام نوشته شده، نشان میدهد که همه آنها دورة طلبگی را گذرانیدهاند و سپس در شمار عالمان بزرگ قرار گرفتهاند. طلبگی سلسلهای است متصل به عالمان بزرگ تا دورة امامان و سپس خود امامان، و امامان خود ادامهدهندة وجودی و تربیتی پیامبران هستند، نسبنامة طلّاب به مردان بزرگ تاریخ منتهی میشود و صف طولانی روحانیت تاریخ، قافلهسالاری مانند نوح (ع) و ابراهیم (ع) دارد.
طلبه از نظر صنفی و شغلی از تبار پیامبران است و سلالة ابراهیم (ع)، موسی (ع)، عسیی (ع)، محمّد (ص) و وارث علی (ع)، فاطمه (س) و حسین (ع). . . و این بسیار افتخارآمیز است و مسئولیت آفرین. العُلَماءُ وَرَثَةُ الأَنبِیاء.
نیاکان صنفی من انبیا و اولیا هستند؛ یعنی وظایفی را که آنها بر دوش داشتهاند و خدمتی را که آنها در جامعه انجام میدادهاند، امروز من بر عهده گرفتهام. پیامبران خدا به واسطة وحی با پیام خدا آشنا شدند، ما نیز در دورة تحصیل خود با سخن خدا آشنا میشویم. پیامبران، مردم را به خدا و تقوی دعوت میکردند، و سخن خدا را به مردم انتقال میدادند، ما هم همین خدمت اجتماعی را برگزیدهایم. پیامبران در راه دفاع از دین و تحقق ارزشهای الهی کوشیدند، وظیفة ما نیز همین است. پیامبران به تعلیم و تربیت و هدایت مردم پرداختند. ما هم در همین مسیر گام برمیداریم. پیامبران بدون توقع پاداش، در معرض آزار و توهین و تمسخر مردم قرار گرفتند، ما هم باید انتظار این همه را داشته باشیم و تحمل آن را از پیامبران بیاموزیم، پس اگر گفتم که همکار امام زمان (عج) هستم، گزافه نگفتم، تعجب نکن. من افتخار میکنم که از ذرّیة صنفی اولیای برگزیدة خدا هستم و تو هم دعا کن که خلف صالحی باشم.
از میان همة نعمتها، خدا تنها بر نعمت بعثت پیامبر منّت گذاشته است، و فقط این یک نعمت را به رخ انسان کشیده است. بعثت پیامبر برای تلاوت آیات بر مردم و تزکیه و تعلیم آنها است، و مگر امروز وظیفة من غیر از این است؟
خدمتی که من باید به جامعه عرضه کنم، رفع مهمّترین و حیاتیترین نیاز انسانها است. نیاز انسان به معنا، نیاز انسان به انسانیت، نیاز انسان به خدا، نیاز انسان به آسمان، و نیاز انسان به هدایت.. . و من باید مردم را با مهمّترین حقیقت هستی، یعنی خدا آشنا کنم.
اگر ارزش علوم را به موضوعشان بدانیم، علوم حوزوی ارزشمندترین علوم هستند، مثلاً یک دبّاغ با پوست حیوان مرده سروکار دارد، موضوع کار یک پزشک، جسم انسان زنده است، امّا موضوع علوم حوزوی خداست و روح انسان که برترین موضوعات است. البته مشخص است که علمِ بدون عمل وبال گردن انسان و حجاب اکبر است، ولی به هر حال عمل بدون علم و معرفت هم ارزش کامل ندارد، به قول حضرت امام (ره) باید وارد این حجاب شد تا آن را درید.
چند روز پیش پسر حاج عبداللّه را دیدم که سال گذشته در دانشگاه قبول شده بود. میگفت علاقه دارم که به حوزه بیایم و در آنجا مشغول شوم. چند ساعت با هم صحبت کردیم. هدف اصلی او از آمدن به حوزه، آشنایی با محتوای دین و قرار گرفتن در محیط خودسازی بود. میگفت محیط دانشگاه ما، برای رشد و تکاملِ معنوی مناسب نیست و آدم گرفتار غفلت میشود. من ضمن اینکه با دیدگاه او مخالفت کردم، او را در انتخاب حوزه تشویق کردم. علیرغم اینکه از نیاز دانشگاه به نیروهای متدین و متخصص آگاه هستم، علیرغم اینکه اهمیت رشتة تحصیلی او را هم بهخوبی میدانم؛ میدانی چرا؟
چون اولاً نیاز حوزه را به داشتن نیروی کارآمد، بسیار بیشتر از دانشگاه میدانم. ثانیاً موانع ورود به حوزه آنقدر زیاد است که با این همه نیاز، در جذب علاقهمندان ناکام است. دانشگاه بالاخره نیروی خود را جذب میکند، امّا حوزه، بسیاری از موجودی خود را هم از دست میدهد، اگر روزی به پزشک یا مهندس نیاز داشته باشیم، از سایر کشورها هم میتوانیم تأمین کنیم؛ مثل آنکه در زمان جنگ پزشک پاکستانی و تایلندی در کشور ما، فراوان بود. امّا برای تأمین نیاز به روحانی به کجا باید رو بیاوریم؟
علاوه بر این نیروی متعهدی که باید به دانشگاه راه یابد و متخصص بسیجی گردد، به همّت عالمان وارسته تربیت میشود. به او گفتم: «تو اگر به دانشگاه بروی تنها یک نیرو برای دفاع از اسلام هستی، ولی اگر در حوزه موفقیت پیدا کنی، میتوانی دهها نیرو برای حمایت از مکتب اهلبیت (ع) تربیت کنی.
سخنم خیلی طولانی شد. إن شاء اللّه حوصلهات سر نرفته باشد. راستش علاقة تو به این مباحث، مرا وادار به پرگویی میکند. امیدوارم به زودی تو را ببینم و از نزدیک با هم گفت و گو کنیم. به همة بستگان هم سلام برسان.
برادرت، محمّد
***
حوزههای علمیه شیعه همواره کانون تربیت نخبگان و فرزانگانی بوده است که رسالت پاسداری از معارف اسلامی و انتشار آن را در طول اعصار و قرون بر دوش داشتهاند. دانشمندانی که با سلاح علم و قلم و کلام به احیا و اصلاح جوامع انسانی همت گمارند و واسطة فیض دریافت پیام خدا و کسب معرفت و بصیرت گردند.
آیین آسمانی اسلام که با ندای «اِقرَأ بِاسمِ رَبّک الّذی خَلَقَ» بر کرة خاکی فرود آمد، چنان بر تربیت این مرزبانان اعتقادی و مربیان انسانیت ارج نهاد که به اندک زمانی وجهة غالب اجتماع اسلامی، وجهة علمآموزی و دانشپژوهی گشت و در دامان گستردة آن، حوزههای پررونق علمی و دانشهای فراوان اسلامی پدید آمد. قرآن کریم خود بنیانگذار حوزههای اسلامپژوهی و اسلامگستری بود و فرمان «لِیتَفَقَّهوا فِی الدّینِ وَ لِینذِروا قَومَهُم إذا رَجَعوا إلَیهِم» صادر کرد. پیامآور این کتاب (ص)، دانشمندان دینی را مثال ستارگان آسمان دانست که بدانها تاریکیها زدوده میشود.
امیرمؤمنان (ع) در خطاب معروف خود به کمیل هر آن کس را که نه دانشمند ربانی و نه دانشآموزِ در راه رستگاری باشد، فرومایهای ناچیز میشمارد که به هر بانگی و با هر بادی به سویی روان گردد.
حوزة علمیه مرکز پرورش آن دانشمندان ربانی است و طلبه همان آموزنده و جویندهای است که در مسیر «شدن» قرار گرفته است. طلبة امروز رهبر دینی و پیشوای فکری فردای جامعه است و گنجینهای در اختیار دارد که بهرهمندی از آن معماری «تمدن بزرگ اسلامی» را در جامعة جهانی ضمانت میکند.
آنان که معنای عمیق انتظار را به خوبی آموختهاند و چشم به راه پیدایش آن فردای تابناک در جهان غمزدة امروزند، تربیت این نخبگان و فرزانگان و مصلحان اجتماعی را جز از حوزههای علمیه و از سیمای همین طلبههای امروز سراغ نمیگیرند.
بی تردید تلاش برای پرورش جامع طلاب و خدمت به فرایند رشد و تعالی آنان، مسیر آن آرمان جهانی را هموار میسازد و آن افق تابناک را نزدیکتر میسازد.
این مقاله به هدف تبیین عالم طلبگی و ترسیم فضای عمومی فعالیتهای حوزوی خطاب به طلبة مبتدی نوشته شده و در قالب نامهای ساده و داستانوارهای صمیمی تلاش کرده طلبه را با هویت صنفی خویش، رسالتهای فردا و آسیبها و آفتهای میانه راه آشنا سازد. همچنین همة جوانانی که برای انتخاب میان طلبگی و دیگر مسیرها نیازمند آگاهی از هویت صنفی و فضای کاری حوزه و روحانیت هستند از این اثر بهره خواهند برد.
محمد عالم زاده نوری
[آنچه گذشت خلاصه ای از مقاله حجت الاسلام و المسلمین محمد عالم زاده نوری
با عنوان ارزش و افتخارات طلبه بود]