با کمی توجه خواهیم دید که امروزه در دانشگاههای ما خیلی از افرادی که
مفاهیم، مقدمات، لوازم و نتایج پیشرفت را به خوبی آموختهاند نسخههایی
ارائه میدهند که متناسب با جامعهی اسلامی نیست. آنچه در ساحت اجتماع دیده
میشود نشانمیدهد که بسیاری از کسانی که در این فضا وارد شدهاند،
نسخههایشان نسخههای بومی این جامعه نبوده است.
مقام معظم رهبری در دیدار مردم خراسان شمالی رصد مرحله به مرحلهی شرایط را
لازمهی پیشرفت دانستند و این مهم را از وظایف نخبگان جامعه برشمردند. در
این راستا ارائهی تعریف جامعی از نخبه ضروری به نظر میرسد .در گفتوگویی
تفصیلی با «دکتر محمدطیب صحرایی»، مدرس دانشگاه امام صادق (ع) به بررسی
نقش نخبگان در پازل پیشرفت کشور پرداختهایم.
آهنگ حرکت نخبگان را در جامعه چگونه ارزیابی میکنید؟
در مقدمه باید عرض کنم که در فرمایشات مقام معظم رهبری لفظ نخبگان خصوصیات جامع و به هم پیوستهای را معرفی میکند. در کنار آن مفهومی که ما در جامعه به عنوان نخبه پذیرفتهایم، باید در نظر گرفت که مقام معظم رهبری در تعاریفی که از نخبگان داشتهاند سعی کردهاند جامعه به سمتوسویی هدایت شود که نخبگان صرفاً به معنی معروفان، صاحبمنصبان و امثال اینها شناسانده نشوند؛ بحثی که در جامعهی ما متأسفانه تا حدی شکل گرفته است و در بسیاری از مواقع نخبگان به معنای افراد معروف شناسایی میشوند، در حالی که این تصور بخشی از حقیقت است.
ممکن است کسی از نخبگان یک جامعه باشد، ولی معروف و دارای قدرت و ثروت نباشد. بنابراین سطح نخبه را ابتدا باید درست تصور کرد تا از آن منظر بتوان تحلیلی جامع ارائه داد. حال با این مقدمه باید توجه داشت که اگر نخبگان را با هر یک از ویژگیهایی که در ذهنمان است ترسیم کنیم، نتایج متفاوتی به دست خواهد آمد.
با توجه به بیانات رهبری، تعریف خود را از نخبه در جامعه بفرمایید.
اگر هدف، تعریف نخبهی سیاسی در جامعه باشد، نخبه را به معنای فرد اثرگذار و صاحب نفوذ کلام در افکار عمومی و... در نظر میگیریم. در برخی مواقع، تعریف ما از نخبگان افرادی هستند که بهتر و بیشتر فضا را میفهمند، حتی اگر سطح اثرگذاری پایینتری داشته باشند. به این معنا اگر بخواهیم وارد بحث شویم، باید تأکید کنیم که در جامعهی ما آهنگ حرکت نخبگان نمیتواند میانگین مشخص و اصولی داشته باشد. اگر معنای اول مد نظر باشد، این نوع نخبگان در برخی مواقع از حرکت جامعه عقبتر هستند؛ با وجود اینکه در بین آنان خیلی از افراد پیشرو و اهل تحقیق و بابصیرت نیز وجود دارند.
آنچه مقام معظم رهبری بنا دارند در فضای علمی کشور ایجاد شود این است که جوانان اهل فهم و اهل بصیرت، خود را دارای یک وظیفهی اساسی و مهم در این قضیه بدانند و این گونه نباشد که تا وقتی فرد مسئولیت مشخصی ندارد، احساس مسئولیت نکند. با این نگاه، مقام معظم رهبری نخبگان را به معنای صاحبان فهم و کسانی میداند که اهل وظیفه هستند. در سازوکار جامعهی اسلامی این امر بدیهی است که مسئولین از نخبگان انتخاب شوند. با وجود این، در برخی موارد این مهم عملی نشده است.
رهبری در بیانات خود نخبگان را مأمور به رصد مشکلات و موانع و آگاهکنندهی عامهی مردم دانستهاند. با توجه به این نکات، مهمترین وظایف نخبگان چیست و این وظایف چگونه محقق میشوند؟
اگر نخبگان را به معنایی که گفته شد در نظر بگیریم؛ یعنی اگر آنان را افراد اهل فهم، تحلیل و تحصیل یا به تعبیر مقام معظم رهبری، خواص اهل حق بدانیم؛ افراد به اندازهی فهم و تحلیل و توانشان نسبت به مسائل در حوزههای مختلف سیاست، فرهنگ، اقتصاد و امثال اینها باید ورود کنند و ضمن پذیرش مسئولیت، اثرگذار باشند.
مقام معظم رهبری نخبگان را به معنای صاحبان فهم و کسانی میداند که اهل
وظیفه هستند. در سازوکار جامعهی اسلامی این امر بدیهی است که مسئولین از
نخبگان انتخاب شوند. با وجود این، در برخی موارد این مهم عملی نشده است.
لذا آنچه رهبری بر آن تأکید میکنند این است که نخبگان این ظرفیت را دارند
که پیشتر و بیشتر از عامهی جامعه متوجه مسائل شوند، توان فهم و تحلیل
داشته باشند و طبیعتاً بتوانند اثرگذاریهای مثبتشان را به جامعه انتقال
دهند. این اتفاقی است که باید به یک وظیفهی عمومی در فضای عمومی نخبگان
تبدیل شود.
نخبگان در حوزههای متعددی تعریف میشوند، ولی از نخبگان علوم انسانی انتظار تحرکبخشی به جامعه وجود دارد. چرا به این نخبگان در جامعه توجهی نمیشود؟
در این موضوع تفاوتهایی که خدمتتان عرض کردم بیشتر خود را نشان خواهند داد. اگر نخبگان را لزوماً به معنای کسانی که مسئولیت فرهنگی در نهادهای مختلف دارند بدانیم، متأسفانه باید عنوان کرد که نمرهی تمامعیاری به این فضا داده نمیشود. اما اگر معنا را کمی گستردهتر بگیریم، مشاهده میکنیم که بسیاری از اقشار دیگر مانند دانشجوها، طلبهها و افرادی که ممکن است مَناصب معروف فرهنگی هم نداشته باشند، اثرگذاریهای فرهنگی زیادی دارند. این افراد باید وارد فضای نخبگان جامعه شوند.
با این نگاه باید گفت متأسفانه مسئولیت رسمی که در کشور برای اثرگذاری در علوم انسانی ترسیم شده تا به حال به وظیفهی خود به معنای واقعی کلمه عمل نکرده است و بسیاری از نهادهای اثرگذار ما در سیاستگذاری، هدایت، اجرا و نظارت بر رسانههای کشور دچار ضعفها و مشکلات ساختاری جدی هستند.
این مسئله که مقام معظم رهبری در ساحت جامعه به بیان این مطالب میپردازند نشاندهندهی آن است که ایشان به دنبال جذب و هدایت نخبهها فراتر از منصبهای رسمی و کشوری هستند. چون اگر قرار بود نخبهها فقط در سطح مسئولین فرهنگی نهادها و وزارتخانهها خلاصه شوند، نیازی به طرح این مسائل در دیدار عمومی نبود.
به نظر میرسد اینکه ایشان چنین فرمایشاتی را در فضای عمومی مطرح میکنند به این دلیل است که از نظر ایشان، در بین دانشجوها، طلبهها، اثرگذاران بر فضای عمومی جامعه، اعم از بازاری و کارمند و کاسب و غیره، باید کسانی باشند که بتوانند با این دغدغه و این فضا به طور جدی همراهی کنند و از طرفی یک مشاورهی عمومی صورت گیرد و یک دغدغهی جدی ایجاد شود تا در این فضا نخبگان جدیدی ظاهر شوند و اثرگذاریها را کامل کنند.
نقش نخبگان در الگوی ایرانیـاسلامی پیشرفت چیست؟
طبیعتاً این اصطلاح و کلیدواژهی نخبه در یک مجموعهی منسجم و به هم پیوسته باید تعریف شود؛ یعنی نخبهی جامعهی اسلامی باید متناسب با منظومهی فرهنگی جامعهی اسلامی تعریف شود. به عبارت دیگر، ممکن است کسی درسهای متداول دانشگاهی را در داخل یا خارج از کشور خوانده باشد و در یک فضای کاملاً مشخص، استاد یا دانشجوی موفقی تعریف شود، اما نخبهی یک جامعهی اسلامی نباشد.
بنابراین اگر دقت کنیم، خواهیم دید که امروزه در دانشگاههای ما ممکن است خیلی از افراد که مفاهیم، مقدمات، لوازم و نتایج پیشرفت را به خوبی آموختهاند نسخههایی ارائه دهند که متناسب با جامعهی اسلامی نیست. آنچه در ساحت اجتماع دیده میشود نشاندهندهی آن است که بسیاری از کسانی که در این فضا وارد اثرگذاری و گفتوگو شدهاند متأسفانه نسخههایشان نسخههای بومی این جامعه نبوده است. لذا در فضای پیشرفتی که مقام معظم رهبری بر آن تأکید کردهاند، هدف جامعهی امروز عبارت خواهد بود از پیشرفت با تعاریفی که اسلام ارائه داده است. این قیدی که ایشان به پیشرفت اضافه کردهاند دریایی از مفاهیم را ارائه میکند.
طبیعتاً اصطلاح و کلیدواژهی نخبه در یک مجموعهی منسجم و به هم پیوسته
باید تعریف شود؛ یعنی نخبهی جامعهی اسلامی باید متناسب با منظومهی
فرهنگی جامعهی اسلامی تعریف شود.
به عبارت دیگر، مخاطب را به این جایگاه هدایت میکند که نخبهی این عرصه
باید کسی باشد که با مفاهیم اسلامی همراهی کند. نخبهی این مجموعه کسی است
که پیشرفت را با ادبیات اسلامی دنبال کند. در غیر این صورت، تفاوتی بین
تحصیلکردهی جامعهی اسلامی و دیگران وجود ندارد. بنابراین این فرمایش
رهبری باید با صفتی که به آن اضافه فرمودهاند پیگیری شود که پیشرفت باید
با طریقی که اسلام از آن ارائه میدهد صورت گیرد و در غیر این صورت اساساً
پیشرفت در جامعهی اسلامی نه امکان تحقق دارد و نه به فرض تحقق، وجههی
اسلامی خواهد داشت.
هدف از تدوین سند ملی نخبگان چیست؟
بنده در جریان اطلاعات اجرایی کار نیستم، اما متأسفانه حداقل واکنش اجرایی و اثرگذاری نیز در فضای دانشگاهی فعلی دیده نمیشود. اگر از یک مبحث زیبا یک تعریف روشن و دقیق و اثرگذار بومی نداشته باشیم، ممکن است که دچار اشتباه لفظی شویم؛ یعنی کسانی با عنوان نخبه در جامعه معروف شوند که فعالیتشان به ضرر جامعه باشد. نخبهی جامعهی اسلامی باید ثمرهی تمام تلاشش به رشد و تعالی و اصلاح جامعهی اسلامی منجر شود. اگر این اتفاق عملی شود، حتماً باید در اتاقفکرهای بومی جمهوری اسلامی، هدفگذاریها، روشگذاریها و منطق حرکت روشن شود.
البته باید دقت داشت که این تعریف یک تعریف صفر و یکی و قابل خطکشی نخواهد بود، اما هر چقدر از فضای ابهامآلود خارج شویم خیلی کمککننده است. به عبارت دیگر، باید عرض کنم که لزوماً هر کسی که مدرک دکترا داشته باشد جزء نخبگان جامعهی اسلامی تلقی نمیشود. هر کس که در مدارج مهندسی، فنی، علوم پایه و غیره عنوانهای دانشگاهی را گرفته باشد، حتماً جزء نخبهها نیست.
مقام معظم رهبری در بحث عوام و خواص ـکه فکر میکنم مکمل این فرمایششان استـ به زیبایی فرمودند که گاهی یک انسان ساده در درون جامعه اهل تحصیل و فهم است، در حالی که یک متخصص و یک درسخوانده ممکن است این بینش را نداشته باشد. لذا اگر جامعه به جایی برسد که افراد متناسب با اهداف و آرمانهای مورد نیاز حرکت کنند، ما موانع جدی را در این زمینه پشت سر میگذاریم و این عاملی است که رسانهها باید بسیار بر روی آن فعالیت کنند.
در واقع میتوانیم افرادی را در نظر بگیریم که نخبه هستند و در عین حال نماینده یا وزیر هم هستند و علاوه بر آنها، نخبگانی وجود دارند که چنین مناصبی ندارند. این مفهومی است که کمکم باید در جامعه جا بیفتد تا بتوانیم فضایی واقعی و اثرگذار برای نخبهها داشته باشیم، دچار شتابزدگی و عنوانهای دستوپاگیر نشویم و حرکت رو به جلویی را آغاز کنیم.
رهبر انقلاب فرمودند که ما باید از ظرفیت نخبگان برای حل مسائل کلان کشور استفاده کنیم. حال چگونه میتوان از تمام ظرفیتهای نخبگانی استفاده کرد؟
مهمترین نکته آن است که ما نخبهپذیر باشیم و این به مقدماتی نیاز دارد. عنوان این مطالب از سوی رهبری در فضای عمومی میتواند یک ابتکار در آمادهسازی مقدمات این امر تلقی شود و اینکه ما باید ادبیات مسئولین و عموم مردم را در موضوع نخبگان تغییر بدهیم. این موضوع نه حرفی است مختص مسئولین و نه حرفی است مختص مردم. باید جامعه به دنبال اهل فهم و درک باشد. در تعابیر دینی متعدد مشابه این مطلب آمده است که مسلمان واقعی کسی است که در آنِ واحد عالم و متعلم باشد. این بدان معناست که گشتن به دنبال نخبگان و افرادی که درک و فهم بهتری دارند باید تبدیل به یک سکهی رایج در جامعه شود.
در چنین شرایطی، اگر این دغدغه عمومی شود، باید مسئولین هم سازوکار آن را آماده کنند. امروزه در بسیاری از مواقع و در بسیاری از فضاها شعار داده میشود که به دنبال نخبهها هستیم، اما آنچه در واقعیت دیده میشود این است که بروکراسی و ملاحظات گروهی و حزبی و امثالهم، این مسائل را کاملاً تحتالشعاع قرار میدهند.
آیا اقداماتی نظیر گروه مشاوران جوان را میتوان اقدامی مثبت در زمینهی نخبهپروری و نخبهپذیری دانست؟
چنین ایدهای میتوانست یک تلنگر و شروع خوب باشد، ولی این ایده در حال حاضر به دلیل افراط و تفریطهایی که اتفاق افتاده ناکارآمد شده است. متأسفانه مجموعهی کشورمان گهگاهی دچار افراط و تفریطهایی میشود. برای نمونه، یک زمان برای دانشآموزان چیزی به نام مجلس دانشآموزی ایجاد میکنیم و یک سری از آنها را به صورت تصنعی و کاریکاتوری در یک گردونهی مفصلی از کارهای دستوپاگیر میاندازیم تا به اصطلاح در یک فرآیند طولانیمدت در دورهی دانشآموزیشان یک سری از مفاهیم مشخص را بیاموزند، اما معلوم نیست این امر به روند تعلیم و تربیت آنها کمکی میکند یا نه.
به منظور اثرگذاری جوانها و نخبهها و امثال آنها، لزوماً ضمیمه کردن و
الصاق آنها به تسهیلاتی که خودمان به ناکارآمدیاش اذعان داریم
نمیتواند راه درست و صحیحی برای بیرون رفتن از این فضا باشد. نتیجهای که
از این نوع رفتار حاصل شده چیزی جز فروکش کردن این حرکتها نبوده است.
در فضای مشاوران جوان هم همین اتفاق افتاد. اینکه یک سری از افرادی را که
معروف یا اثرگذار شدهاند جمع کنیم لزوماً به معنای استفادهی بهتر از
آنها نیست. این نکتهی مهمی است که هر کس هر جایی که قرار دارد باید
بهترین کار را انجام دهد؛ یعنی اگر جوانها را در همان جایگاهی که اثرگذار
هستند رها کنیم تا کارشان را انجام دهند، شاید بهتر از این باشد که آنها
را در بدنههای سنگین اجرایی جامعه هضم کنیم و آنها هم اتاقی را تشکیل
دهند در کنار اتاقهای دیگری که تا امروز بوده است.
لذا عرض بنده این است به منظور اثرگذاری جوانها و نخبهها و امثال آنها، لزوماً ضمیمه کردن و الصاق آنها به تسهیلاتی که خودمان به ناکارآمدیاش اذعان داریم نمیتواند راه درست و صحیحی برای بیرون رفتن از این فضا باشد. نتیجهای که از این نوع رفتار حاصل شده چیزی جز فروکش کردن این حرکتها نبوده است. در صورتی که اگر اساسی و عملی فکر میشد، میتوانست تلنگر خوبی برای فضای عمومی جامعه باشد.
اگر ما جوان و نخبهای را به عنوان مشاور در کنار مسئولی بگذاریم که به این حرکتها ایمان واقعی ندارد، هم آن مسئول را دچار خستگی و فشار عصبی میکنیم و هم آن جوان و نخبه دچار دلزدگی و یأس میشود.
باید جوانها را در یک پلکان روشن و تدریجی رشد دهیم تا به صورت طبیعی وارد بدنهی اثرگذاری جامعه شوند. در نهایت، باید عرض کنم در یک آسیبشناسی از قضیهی مشاوران جوان باید گفت آنها مثل میوههایی بودند که ما میخواستیم آنها را به شکل مصنوعی به ثمر برسانیم، نه اینکه خودشان به صورت طبیعی به نتیجه برسند و متأسفانه این روش نتیجه نداد.
در مجموع اگر در جامعه مفهوم صحیحی از نخبگان ارائه دهیم، کار بسیار جدی و مهمی صورت گرفته است. باید عموم جامعه بداند که نخبه یک اصطلاح و لفظ است که در جایگاههای مختلف میتواند مصادیق مختلف پیدا کند؛ یعنی مثلاً نمایندگان مجلس، دانشجویان و برخی گروههای گمنام در جامعه از نخبگان هستند. لذا کاری که ما باید انجام دهیم این است که اجازه ندهیم برای عدهی خاصی که عنوان نخبه به آنها اطلاق میشود این مفهوم تبدیل به یک دژ شود و نه بقیه بتوانند به آن ورود پیدا کنند و نه آنها بتوانند در فضای عمومی جامعه دغدغههایشان را رشد دهند.
متأسفانه در خیلی از مواقع این اتفاق میافتد و یک لفظ بسیار اثرگذار و مثبت را مطرح مینماییم و در یک فضای غیرواقعی آن را منجمد میکنیم و از آن یک فضای سفت و سخت میسازیم و موجب میشویم که همان اصطلاح بار معنایی خود را از دست بدهد. امیدوارم که این اتفاق نیفتد و هر کس به هر میزان که میفهمد بتواند وارد دایرهی نخبگان شود. این را اگر در جامعه تسری دهیم، فکر میکنم کار مثبتی صورت گرفته است.