دوره آموزشی یکروزه شورای واحد های پیشگام در سروستان
در سال 1358 در شهر خمین زادگاه امام راحل به دنیا آمده و از آن دسته شاعرانی است که همه ی طیف های مردم از تحصیل کرده و کم سواد و دانشگاهی و بازاری و کوچک و بزرگ، شعرهایش را می پسندند و با آن مانوس هستند.
تحصیلات اولیه خود را در شهر خوانسار گذرانده و دارای مدرک مدیریت صنعتی از دانشگاه امام صادق علیه السلام است. البته رشته تحصیلی اش ربطی به شغل امروزی اش ندارد چرا که استاد ادبیات دانشگاه امام صادق علیه السلام می باشد.
رییس حوزه هنری استان تهران، اولین کتاب اشعارش را در سال 1383 با عنوان گریه های امپراتور منتشر کرد که با استقبال زیادی مواجه شد و پس از آن، آن ها و اقلیت دیگر کتاب های منتشره این شاعر جوان کشور بودند که این سه کتاب به عنوان سه گانه مشهورند.
سال 86 اولین شعرش را در محضر رهبر معظم انقلاب قرائت کرد که با تحسین معظم له مواجه شد و از آن پس رهبر انقلاب چندبار زبان به تحسین این شاعر گشوده و حتی با اشاره به این شاعر چند بیت از اشعارش را در بین سخنرانی شان قرائت نموده اند.
آخرین کتابی که از این شاعر تاکنون منتشر شده ضد نام دارد که رهبر انقلاب در بازدید از نمایشگاه کتاب در سال گذشته، شخصا این کتاب را خریداری کردند.
این شاعر توانمند و نام آشنای کشور کسی نیست جز فاضل نظری
از باغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش بین رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
******************************
شاعر دیگری که در این شماره معرفی خواهیم کرد دانش آموزی است از جنوب استان فارس. یاسین ظرافت دانش آموز سال دوم دبیرستان و فرمانده واحد مقاومت بسیج دانش آموزی دبیرستان شایستگان از شهرستان خنج، چند قطعه از اشعار خود را برای دوشنبه های شعر ارسال کرده است که ضمن تشکر و سپاس از این دانش آموزان عزیز در این بخش یکی از غزل هایش را به شما مخاطبان عزیز تقدیم می کنیم.
لاله های کوچک باغ دبستان می روند عطرهای مجلس هر باغ و بستان می روند
آن کبوتر بچه های شادمان کوچه ها در کنار مردهای مرد ایران می روند
قلب هاشان کوچک اما آرزوهاشان بزرگ این کبوتربچه ها تا اوج ایمان می روند
در بیابان می رسد آوایشان پس شک نکن تک جوانان وطن سوی گلستان می روند
چون نسیمی دلنواز و عاشق این سرزمین در نبردی بی امان چون باد و طوفان می روند
انتهای پیام/224224
آقای ظرافت شعر زیبا بود
موفق و موید باشید
کی دل سنگ تو را آه به هم می‌ریزد
سنگ در برکه می‌اندازم و می‌‌پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می‌ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می‌ماند و ناگاه به هم می‌ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
عشق یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد
آه، یک روز همین آه تو را می‌گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می‌ریزد
از : فاضل نظری
منتظر شعرهای بیشتر و البته فاخرتر از شما هستیم.
به امید روزی که خبر انتشار کتاب شعر شما را منتشر کنیم.