گزارش
22 بهمن 93
هانیه پورحسین/ خبرگزاری ایسنا
bolet22 بهمن 93
هانیه پورحسین/ خبرگزاری ایسنا
22 بهمن 93
محسن تورع/ خبرگزاری نسیم
bolet22 بهمن 93
محسن تورع/ خبرگزاری نسیم
کد خبر: ۴۸۵۸۶
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۹
پسین جهرم؛
شاعران جهرمی در راستای کمپین "من عاشق پیامبر هستم" عشق و ارادت خود را به پیامبر خوبی ها ابراز کردند.

به گزارش سازمان بسیج رسانه فارس به نقل از پسین جهرم؛ در راستای کمپین جهانی "من عاشق محمد هستم" اقدام به انتشار اشعار شاعران جهرمی در وصف پیامبر خوبی ها کرده است. از شاعران شهرستان جهرم دعوت می شود تا با ارسال اشعار خود ضمن انزجار از هتک حرمت به ساحت مقدس رسول خدا (ص)، عشق و ارادت به ساحت ایشان را اعلام کنند.

 

خنده ای کردی و صبحی دلنشین آغاز شد
از ربیع الاول چشمت زمین آغاز شد

 

آمنه امنیت دنیا به دستت تا سپرد
از محمدهای چشمانت امین آغاز شد

 

میل صحراهای فطرت کردی و از ابتدا
عشق، زیر سایه ای چادرنشین آغاز شد

 

اولین دفعه بیابان مبتلایت گشت و بعد
روز مجنون در شب لیلاترین آغاز شد

 

شد حلیمه گردباد و دور گیسویت وزید
پس طوافی آنچنان و اینچنین آغاز شد

 

موسم خرماپزان مکه ی چشمت که شد
یک خدیجه عشق های آتشین آغاز شد

 

اولین دفعه که لب هایت به اِقرَأ لب گشود
خاتم پیغمبری ها را نگین آغاز شد

 

جبرئيل آمد میان چشم هایت خانه کرد
بعد، از لب هات قران مبین آغاز شد

 

بر همان سیب بهشتی که لب و دندان زدی
یاس در کوثر چکید و یاسمین آغاز شد

 

نازنین زهرای تو از اوج آبی ها رسید
بین دست بهترین ها بهترین آغاز شد

 

در حرای کعبه و ظهر پر از عطر غدیر
با اذان نام امیرالمؤمنين آغاز شد

 

سال های بعد در هنگامه ی آب و عطش
عشق هایی دست اول تر از این آغاز شد

 

دور دور عشق شد نورت به هر جا جلوه کرد
روزگارت جانشین در جانشین آغاز شد

 

شور عبدالباسطم در روح غلوش پیچ خورد
تا صدایت کرد صوتی دلنشین آغاز شد

 

از جنوب غربی قلبم به ایران آمدی
در شمال شرقی چشمم یقین آغاز شد

 

اَشـهَدُ اَنَّ مُحَمّد... اَشـهَدُ اَنَّ عَلي...
اینچنین در کشور من شرح دین آغاز شد

----

ایوب پرندآور

                          ***   ***  ***

 

دلالتی ندارد
اين كلمه هاى خسته
به
عطر عشق
كه ماورای همه حروف پنهان شده است

كلمه در آغاز
بی معنا بود
آفريده شد
روز اول
تا تجلی تو باشد
به تمام زبان ها زنده
به تمام لهجه ها شيرين
به دلنشين ترين گويش ها
 
بعد
مثل اينكه
تصميم بگيرد خورشيد
كه در بهار
جان درختان را تازه كند
جاري شدی
در لحظه بی انتهای سياهی
در اخرين دقيقه شب
در راس ساعت جزيرة العرب
 
دليل راه
اين كلمه ها
هيچ وقت
توانايی ندارند
تجسم لحظه آسمانی چشمت باشند
 
تو
در موازنه ي آسمان و زمين
نقش محوری داری
معادلات جهانی را
حل می كنی
با لبخندت
بعد
به فرشتگان
نور و شادی
فرمان می دهی
باران رحمتت را بر غربت بيگانه ی چشم هامان ببارند.
 
هر وقت ميخواهم
در هر كجاي ناكجا آباد دنيا
با كسي به تفاهم برين
يك شاخه نام متبرک تو را
در دسته ای از كلمات می پيچم

كلمات جان كه بگيرند
روی لبهايم
زنده می شوند
بعد چرخی می زنند
و مثل كبوتری با معجزه صلوات به
اقصاي كهكشان
پرواز می كنند

يک شاخه نام تو
به هر انسانی برسد
طعم زعفران و عطر گلاب را
حس می كند
بعد لبخندهايش را
به خنده های من پيوند می زند.
چشم ها و لبخند ها
در حضور نام تو
كار خودشان را مي كنند
گفته بودم
كه كلمات دلالتي به عشق ندارند
عطر تو
عطر نام تو
جهان را
عاشق كرده است

----

مرضیه (رها) هوشمندنژاد

                          ***   ***  ***

 

 این زمین جای خود افلاک اگر سد بشود

کشورم باید از آفاق سرآمد بشود

 

می رود منطق اسلام شود عالمگیر

می رود زود که از قلب جهان رد بشود

 

برسد کار به جایی که به امید خدا

هر که نوزاد پسر داشت محمد بشود

 

دیر یا زود زمانی برسد ورد لبِ

سازمان مللی ها همه اشهد بشود

 

شرط این نکته در این است که هر کس با خود

در عمل بیشتر از پیش مقید بشود

 

نذر کردیم شهیدانه قدم برداریم

تا که ایران همه جا خوب و زبانزد بشود

 

می سپارد به رضا کشورمان را هر سال

پسر فاطمه تا زائر مشهد بشود

 

هر چه در سینه نفس بود فدای سر عشق

تا زمانی که فقط یک خط ممتد بشود

 

وعده دادند به ما وعده ی پیروزی مان

و یقین هر چه خداوند بخواهد بشود

----

روح الله قناعتیان

                          ***   ***  ***

 

هدیه به سرو  سر به عرش، پیامبر مهربانی ها حضرت محمد(ص)

گلاب محمدی

لا جرعه ریخت می به گِل آفریدنت
پیچید عطری از نفحات وزیدنت

 

نوبت رسیده بود به انسان کاملش
آیینه ای گذاشت خدا در مقابلش

 

الله اکبر از تو و انفاس خوشبویت
گیراترین دو چشم و دوتا طاق ابرویت

 

چشمی که شرحه شرحه صفات حمیده بود
نهج الفصاحه ای که خدا آفریده بود

 

پلکی زدی و نظم جهان برقرار شد
خندیدی و نسیم وزید و بهار شد

 

پا شو! نفس بکش تب اعجاز شعر را
عطر ربیع الاول ِ آغاز شعر را

 

روح القدس به پیکر پاکت دمیده شد
یکباره خنده کردی و صبح و سپیده شد

 

یا ایّها المدثرُ "  یکباره پا شدی
از آن به بعد سنگ صبور خدا شدی

 

کم کم شعاع مهر تو در آسمان شکفت
لبخند چشم روشنی عاشقان شکفت

 

پیچید عطر و بوی گلاب محمّدی
نام مقدست که دهان در دهان شکفت

 

سبحان ربّی الاعلای ِ فرشتگان
در سجده های شکر خدا بر زبان شکفت

 

فَاصبِر لِحُکم ربِّک " یا ایها الرّسول!
در گوشت آیه آیه ی باری گران شکفت

 

می آمدند خیل ملائک ز دورها
دف می زدند دایره داران ِ حورها

 

آغاز شعر بود و غزل بود خنده ات
تعبیر ناب " خیر العمل " بود خنده ات

 

صبح پرنده بود و سپیدار و آفتاب
بت های جاهلی همه در هفت پرده خواب

 

ایوان کاخ ِ ظلم ترک خورد ناگهان
خنده دوید بر لب معصوم دختران

 

باد از شلال موی تو رد شد، دچار شد
دریا شنید بوی تو بی اختیار شد

 

کشتی نامراد جهالت به گِل نشست
عشق تو با نسیم رسید و به دل نشست

 

نام تو نوبرانه به باد سحر رسید
پیچید در تخیّل گل، پیرهن درید

 

ای جای پای محکم تو راه عاشقی!
خورشید ِ سربلند سحرگاه عاشقی!

 

هر کس که هفت خط ِ مدام تو سرکشید
تا اوج بی کرانگی عشق پر کشید

 

تو خاتم تمام بهاران عالمی
اعجاز خلقتی- به خدا- جان عالمی

 

هر صبح از نهایت جان می رسم به تو
در ٲشهدی میان اذان می رسم به تو

 

هر جا که نور سر بزند آستان توست
خورشید ریزه خوار تو و خاندان توست

 

هر جا حماسه ای ست نشان از نشان توست
قرآن، چراغ روشن و گنج نهان توست

 

در معنی تو نام خداوند سرمد است
اکسیر بوی خوش همه از نام احمد است

 

----
عبدالرضا کوهمال جهرمی

 

                        ***   ***  ***

 

توهین که شد به تو، قلب خدا گرفت

قلبم شکسته شد، عالم عزا گرفت

 

از دشمن ضعیف، این کارهای زشت

بسیار دیده ایم، وقتی که نام تو عالم فرا گرفت

 

وقتی که آمدی آن دم که اسم تو
آورده شد به لب، دنیا بها گرفت

 

دین قشنگ ما، دین محبت است
صلح از صفای ما، معنا به خود گرفت

 

ای ناشر کثیف، با هتک حرمتت
هرگز نمیتوان، حب نبی ما، از قلب ها گرفت

 

ای ناشر کثیف، در چاپ بعدیت
این نکته را بگو، از دشمنانمان، خواهیم جان گرفت

 

ای منجی جهان، با رمز نام تو
با یاری خدا، حیفا تلاویو را، خواهیم پس گرفت

 

تقدیم به پیام آور مهربانی ها حضرت محمد مصطفی(ص)

محمدصادق بیگی

 

   ***   ***  ***

 

 می شود از دور انگار آسمان را لمس کرد
یا تپش های نگاهی مهربان را لمس کرد

 

می شود گاهی دچار خلسه ای بی وقفه شد
در سکوتی ماند و ماند و ناگهان را لمس کرد

 

می شود قبل از نماز عاشقی رخصت گرفت
تا ثریا رفت و رفت و بیکران را لمس کرد

 

اشهدو ان محمد خواند در گوش جهان
با تمام جسم وجان روح اذان را لمس کرد

 

بیشتر باید رسول عشق را فریاد زد 
بیشتر باید نگاه آسمان را لمس کرد


آبروی عالمی از آبروی مصطفاست

 

----

علیرضا رنجکش

*** *** ***

 

 

دو دل نوشته تقدیم به رسول مهربانیها جضرت محمد (ص)  "شهروند نمونه هستی " _ او که با نامش صلوات بر لبها گل می کند :
:
:
وقتی
 ارتفاع صدای کبوتر
به اوج می رسد
حس غریب آبی چشمانت را
می خوانم !
:
:
:
غمین مباش !
کلاغها سیاهند !
و
بالفطره قار قار می کنند !
:
:
عطر سیب حضورت
از لبان
قناریهای عاشق
این سوی کره زمین
شنیدنی است ؛
وقتی
تمام قد
نامت را با صلوات می برند
 

*** *** ***

 می گذرد
هزار و چهارصد و اندی سال
از روزهای سنگ و خاکستر !
با آنکه
ابوسفیان و ابو لهب
تو را کوچک می خواستند ؛
مختصات جغرافیایی تو
در گذر زمان
در حجم دلهای بسیاری قرار گرفت
و اکنون
زمین در آستانه تسخیر توست
 ...آنقدر بزرگی که
دست تیراژهای هزارگانه هم
به تو نمی رسد
حتی اگر  " شارلی  ایدو  " باشد !
شارلی !
شارلی !
شارلی !
اگر یک جرعه
تاریخ اسلام ناب
سرکشیده بودی !
دست از کشیدن !
می کشیدی !
:
:

و
کودکی
چه دوران خوبی بود !
.....کلاغ پر !
            ابوسفیان پر !
                           ابولهب پر !
                                          شارلی پر !

 

ابوالفضل قاسم زادگان - 29دی ماه 93


مطالب مرتبط
برچسب ها: پیامبر اسلام ، جهرم
نام:
ایمیل:
* نظر: