گزارش
22 بهمن 93
هانیه پورحسین/ خبرگزاری ایسنا
bolet22 بهمن 93
هانیه پورحسین/ خبرگزاری ایسنا
22 بهمن 93
محسن تورع/ خبرگزاری نسیم
bolet22 بهمن 93
محسن تورع/ خبرگزاری نسیم
کد خبر: ۸۲۹۷۸
تاریخ انتشار: ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۹
به آنهایی که در راه خدا کشته می‏شوند، مرده نگویید، که زنده و جاویدند...

آشنای سجاده، تو رفته ای تا بهار عاشق تر رویش کند. 

و من از خاک تا نور رفتن تو را در سکوت سرد و تنهایی دلم نظاره کردم. آن روزی که پروانه شدن سهم تو شد و ماندن سهم من، بالهای بیرمقم انبوهی از درد شد.

آن روز باران باریدن گرفت...

اما امروز من هستم و خستگی این جاده و تو ایستادهای با یک انتخاب، تویی که نمازت بوی خدا میداد.

و باز امروز با یادت نسیم وزیدن میگیرد.

***

17 سال داشت که ازدواج کرد با پسردایی مادرش. بچه خوزستان بود اما پس از ازدواج به شیراز آمد. شوهرش پیمانکار اداره برق بود اما پس از مدتی به بسیج پیوست و سپس وارد سپاه شد. تمام مأموریتها را بدون هیچ کم و کاستی میرفت. فرزند دومش که به دنیا آمد قرعه مأموریت سراوان به نامش زده شد و در حالی که علیاصغر 6 ماهه با چندین بیماری دست و پنجه نرم میکرد او آخرین مأموریتش را با عشق رفت و آسمانی شد.

ساعت 5 بعدازظهر بود که تلفنم زنگ خورد. آن طرف خط، مدیرمسئول روزنامه آقای عسلی بود که میگفت فراموش کرده خبر دیدار با خانواده شهداء را اطلاع دهد و از من میخواست هر چه زودتر خود را به محل قرار برسانم.

و اینک ما در مقابل عکس «او» نشسته بودیم در کنار ابوالفضل و علیاصغر و همسرش معصومه. در خانهاش، «خانه شهید موسی نصیری بیات».

***

در بدو ورود به خا نه «شهید نصیری بیات»، علیاصغر و ابوالفضل به استقبالمان آمدند. پس از خوش و بشهای معمول با همسر شهید و فرزندانش در حالی که چشمهای کنجکاومان فضای کوچک و باصفای منزلشان را در پی ردّ آثار شهید میکاوید، گوش دل دادیم به سخنان، دلمویهها و خاطرات اهل خانه.

من بودم و آقایان محمد عسلی مدیریت روزنامه، بستام رئیس بسیج رسانه شیراز و یکی از دوستان و همرزمان «شهید موسی» و علی گزبلند عکاس روزنامه.

***

«به آنهایی که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید، که زنده و جاویدند.» مدیرمسئول روزنامه «عصر مردم» پس از تلاوت این آیه از قرآن کریم سخن را آغاز کرد و گفت: شهدای ما در راستای عمل به دستورات دین و دفاع از آموزههای اسلامی و دفاع از انقلاب و کیان کشور پا در این مکتب گذاشتند و وظیفه ما امروز این است که نگذاریم این «راه» دچار فراموشی شود.

محمد عسلی با بیان این که شهادت در مکتب و باور ما یک انتخاب است و کسانی که در این راه قدم برداشتهاند، قطعاً به این انتخاب رسیدهاند، گفت: بهای امنیت امروز کشور، حاصل تلاش، رزمندگیها و باورمندی شهدا است.

رئیس شورای عالی بسیج رسانه فارس به برنامهریزیهای این سازمان برای دیدار و سرکشی از خانوادههای شهداء اشاره کرد و افزود: امروز وظیفهمند هستیم از حریم شهادت دفاع کرده و مجاهدتهای شهدا را در راستای قدرشناسی بیشتر مردم انعکاس دهیم تا جامعه بداند امنیت امروز کشور مرهون خون و مجاهدتهای دلیرمردانی است که با شجاعت و ازخودگذشتگی در این مسیر گام برداشتهاند.

وی در ادامه خطاب به همسر شهید نصیری بیات، گفت: اطمینان داریم در راه بسیار سخت و دشوار تربیت و پرورش یادگاران شهید موفق خواهیم بود زیرا خدا همیشه با شماست و راههای فرج را برایتان میگشاید.

بچهها را فراموش نکنید

معصومه محمدی همسر «شهید موسی نصیری بیات» هم با بیان این که احتمال شهید شدن موسی در این مأموریت وجود داشت و خود او نسبت به این مسأله بسیار آگاه بود، گفت: «شهید موسی» پس از بازگشت از مأموریت اول خود در سراوان در جمع خانواده گفت که اگر در مأموریت دوم به این منطقه شهید شوم چه کار خواهید کرد که خواهرش از او خواست دیگر حرفی از رفتن و شهادت نزند.

محمدی افزود: شهید نصیری بیات در مأموریت دوم خود به منطقه سراوان توسط اشرار به شهادت رسید.

همسر شهید نصیری بیابت ادامه داد: 2 ساعت قبل از شهادت «موسی»، پسرم ابوالفضل تلفنی با او صحبت کرد و به او گفت که منتخب انشای استانی شده و پدرش بسیار از این خبر خوشحال شد. وقتی گوشی را از پسرم گرفتم به من گفت که آخر شب تماس میگیرد اما در واقع این تماس آخر بود و هر چه با گوشی او تماس میگرفتیم خاموش بود.

وی افزود: یک روز پس از شهادت ایشان، خواهر شوهرم، مادرم و خواهرم مرتب با من تماس گرفته و از احوال «موسی» میپرسیدند گویا آنها خبر شهادت را گرفته بودند اما ما بیخبر بودیم.

معصومه محمدی با بیان این که همسرش همیشه عاشق شهادت بود، گفت: همواره این صحبت ورد زبانش بود که دعا کنید شهید شوم، دوست ندارم به مرگ عادی از دنیا بروم قبل از رفتن هم وصیتنامهاش را نوشته بود.

وی تصریح کرد: «شهید موسی» در شهادتش هم ایثار کرده و خود و همراهانش را فدای پاسداران مستقر در پایگاههای منطقه نمودند.

محمدی در خصوص چگونگی شهادت «شهید موسی» گفت: شهید نصیری بیات در مسیر بازگشت انتقال یک سرباز به سر مرز به اتفاق دو همراهش متوجه کمین اشرار برای حمله به پایگاههای نظامی منطقه میشود و مورد حمله قرار میگیرد. در این حمله دو همراهش در دم شهید میشوند و خودش نیز پس از مقابله با اصابت تیر به سرش در روز هفتم دیماه سال 93 به شهادت میرسد.

وی در بخش دیگری از سخنانش از مصائب و سختیهای زندگی پس از سهادت «شهید نصیری بیات» سخن گفت و اظهار داشت: او قبل از رفتن همهی حرفهایش را به من و ابوالفضل زد و در وصیتنامهاش هم از من خواسته بود برای آنکه روحش شاد باشد حواسم به فرزندانش باشد. اما بدون او همه چیز سخت است. چهلم شهید نصیری بیات روز سوم و هفتم درگذشت مادرم که از اهواز برای مراقبت از ما به شیراز آمده بود، شد. خودم و فرزندم مدتهای زیادی دچار ناراحتی اعصاب شده و تحت نظر پزشک و مشاور بودیم و در این فضا بیماری فرزند کوچکم نیز مزید بر علت بود. و اینگونه شد که به جز درد و اندوه نبودش به سختیهای زیادی نیز دچار شدیم.

محمدی افزود: 4 خواهر و 4 برادر دارم اما در شیراز غریب هستم اما خانواده شوهرم هستند. این روزها ابوالفضل در کنار مدرسه به کلاس زبان، مداحی و باشگاه میرود و بخش زیادی از کارهای خانه را انجام میدهد و شده است مرد خانه ما.

وی خاطرنشان کرد: از کسی توقعی نداریم اما بچههای من مشکل زیاد دارند و مسئولین مربوطه هم میدانند از مهرماه تا امروز تنها یک بار به ما سر زدهاند. من توقع ندارم آنها مدام به منزل ما بیایند اما انتظار دارم حداقل زنگ بزنند و پیگیر وضعیت بچهها باشند و آنها را فراموش نکنند.

محمدی افزود: فرزند کوچکم دچار ناراحتی حنجره و پا مادرزادی است. کفشهای مخصوص او بسیار گران است. وقتی شهید زنده بود بعدازظهر برای تأمین هزینههای درمان علی‏‏اصغر بر روی ماشین کار میکرد اما امروز بنیاد فاکتورهای کفش او را قبول نمیکند.

وی یادآور شد: نباید بچهها فراموش شوند؛ دوست دارم مانند زمانی که پدرشان حضور داشت ابوالفضل به میدان تیر برود. بالاخره تنوعی است. طبیعی است که ما هر چه محبت کنیم جای پدرشان را نمیگیریم. ابوالفضل بارها به من گفته که چرا دوستان بابا ما را فراموش کرده و دیگر به سراغ ما نمیآیند.

همسر شهید نصیری بیات میگوید: اطمینان دا رم که شهید همیشه در کنار ما حضور دارد. بسیاری از اوقات با عکسش صحبت میکنم و اگر مشکلی پیش میآید از او کمک می‏‏خواهم و محال است که آن مشکل حل نشود.

وی در پایان گفت: تنهایی خیلی سخت است آن هم با دو بچه اما میدانم اگر او دوباره بازگردد همین مسیر را انتخاب میکند.

او همیشه در کنارم است

«ابوالفضل» فرزند اول شهید نصیری بیات هم در حالی که مدام به ساعت مچی یادگار پدرش نگاه میکند، میگوید: پدرم از من خواسته مراقب مادر و برادر کوچکم باشم و هیچگاه آنها را اذیت نکنم، سخنان پدرم در گوشم است.

علیاصغر از روزی میگوید که پدرش را در خانه دیده و مطمئن هست او همیشه در کنارش است و به او کمک میکند.

علیاصغر میخواهد وقتی بزرگ شد خلبان شود.

زهرا جعفری/روزنامه عصر مردم

نام:
ایمیل:
* نظر: