پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
berooz
۱۷:۱۱:۳۲
کد خبر: ۸۴۸۵۵
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۵
در پی درگذشت شاعر انقلابی، زنده یاد حمید سبزواری؛ محمدحسين انصارى نژاد شاعر خوش قریحه شعری را در وصف آن شاعر گرانقدر سروده است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بسیج هنرمندان فارس، در پی درگذشت شاعر انقلابی، زنده یاد حمید سبزواری؛ محمدحسين انصارى نژاد شاعر خوش قریحه شعری را دروصف آن شاعر گرانقدر سروده است که درادامه می آید.   

 

" به روح بلند ودردمندپدرشعرانقلاب،زنده یادحمیدسبزواری"

 

" بانگ درای قافله ی سربدارها

پیچیده در سپیده دم کوهسارها

 

بنگر بر آن کرانه فرود عقاب را

چرخی بزن فراتر از این گیرو دارها

 

پیری قلم به دست سبکروح درفلق

رد می شود رهای رها از حصارها

 

آشفته از مقرنس چرخ کمان به دست

ازگردش مشعبد و زخم قمارها

 

بانگ جرس شنیده و بی تاب می رود

با آخرین ستاره از این رهگذارها

 

پیری ،امام آینه ها را مرید محض

پیری،امیر قافله ی شب شکارها

 

پیر است و چشم شب شکنش دیدنی تراست

صاف و صریح مثل همان روزگارها

 

بشنو از او سپیده دمان شعر تازه ای

شعری شبیه زمزمه ی جویبارها

 

شعری از او در آینه ی صبح سبزوار

چون گیسوی شکن شکن آبشارها

 

بانگ رحیل می رسد و بال می زند

مثل پرنده ازقفس انتظارها

 

زخم زبان شنیده اى ،ای پیرشب ستیز

زخم زبان شنیده ای از دوست،بارها

 

خواندی به رغم سنگ کبوتر ستیزها

خواندی به رغم فتنه ی خنجر گذارها

 

خواندی تو از گلوی شهیدان ،"سرود درد"

خواندی از آفتاب، میان غبارها

 

زخم زبان شنیده ای و دم نمی زنی

زخم زبان شنیده از این سوگوارها

 

جان می دهندازغم کوچت،نگاه کن!

نانی شده است قسمت این مرده خوارها!

 

ازپرده پرده ی سخنت می رسد به گوش

یک سینه زخم حنجره ی هم  قطارها

 

دربیت بیت،دغدغه ی انقلاب بود

یعنی به شب ستیزی ات آیینه دارها

 

دفترشبیه جنگل طاووس،رنگ رنگ

بنگرازآن مکاشفه نقش ونگارها

 

ای دفترت شبیه درختان سربلند

برسرمراست ازغزلت سایه سارها

 

شعرت شکوه گمشده ی پابرهنگان

در گرد باد حادثه آن پایدارها

 

لبریز از شقایق پرپر ترانه ها

سرشاراز شکوفه ی سرخ انارها

 

بنگر چقدر شاعرکان خیره بر نوبل

بنگر چقدر در صف اسکار،خوارها

 

قومی تکان نداده شهادت کلاهشان

قومی میان معرکه آتش بیارها

 

دم می زنند پشت نقاب نفاق و زرق

در رنگ ها که دیدی ازآنان هزارها

 

اینسان پرنده ی رمضان گشت روح تو

پر زد میان گریه ی شب زنده دارها

 

ازآن بهار باغ گل سرخ مانده است

می بینمش به وسعتی ازلاله زارها

 

"ما را نشان برگ گلی زان بهارماند"

ما را همین بس است از او یادگارها

 

 

23/3/95

محمدحسين انصارى نژاد"



انتهای پیام/ 224224

نام:
ایمیل:
* نظر: