کد خبر: ۲۱۵۱۹
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۲ - ۰۹:۴۳
واژه حجاب در لغت گاهی در مفهوم مصدری و گاهی در قالب اسم معنا و گاهی در قالب اسم ذات به کار می رود.
به گزارش بسیج فرهنگیان فارس به نقل از خبرگزاری بسیج، واژه حجاب در لغت گاهی در مفهوم مصدری و گاهی در قالب اسم معنا و گاهی در قالب اسم ذات به کار می رود. به همین جهت هم به پوشاندن و پوشیدن وساتر برگرفتن و هم به وسیله پوشش نظیر چادر و برقع و مقنعه و... حجاب اطلاق می گردد. عفاف نیز در لغت حالتی برای نفس است که با آن بر شهوت غلبه می کند و در فارسی با معنای پاکدامنی معادل می شود.

حجاب و عفاف دارای جلوه های مختلفی است و شریعت اسلام از آن جا که کامل ترین شرایع است به تنوع لایه های فرهنگی و ایمانی توجه نموده است و برای هر قشر خاصی جلوه و گونه ای از حجاب قابل توصیه است . هر چند که همگان باید به سوی "حجاب برتر" مثل چادر، پیشرفت و گستره حجاب و عفاف در عرفان فراتر و لطیف تر از گسترده آن در شریعت است ولی بدون التزام عملی به مسائل و محدوده شرعی حجاب و عفاف نمی توان وارد توجه به ساحت عرفانی آن گردید.

جلوه های حداقلی و حداکثری حجاب و عفاف
 
حجاب دارای جلوه های حداقلی ، حداکثری می باشد از آن جا که ایمان و دینداری دارای مراتبی است ، هر کسی به قدر وسع ظرفیت  ایمانی و دینداری خود می تواند پذیرای الگوی خاصی از حجاب باشد در روایات آمده است که ایمان دارای ده مرتبه است ، هر کسی مناسبات رتبه و دهم ایمان را بر کسانی که در رتبه های پایین تر قرار گرفته اند تحمیل نماید ، پشت آن ها را شکسته است.

ترغیب و تشویق به سوی حجاب برتر ی مثل چادر در همه حال امری پسندیده و نیکوست ولی در آن جا که سخن از اجبار و ایجاب است ، باید مناسبات رتبه بندی ایمانی افراد مورد ملاحظه قرار گیرد

در قرآن سخن از خمار (حجاب حداقلی ) و جلباب (حجاب حداکثری ) به میان آمده است .
خمار در آیه 30 سوره نور مطرح گردیده است.

(و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن...) خمارهای خود را بر گریبان های خویش بیفکنید. این بخش از آیه شریفه با معیئت امر هم به وجوب حجاب اشاره می کند و هم با لفظ و واژه خُمُر اشاره به حداقل مرز پوشش می نماید.

ابن عباس معتقد است "خمار" ، پوششی است که موی سر و دور گردن و روی سینه و شانه را می پوشاند.

(طبرسی ،حسن بن فضل بن حسن ، مشکاه الانوار فی غررالاخبار ، ترجمه مهدی هوشمندی ، قم ، دارالثقلین ،1379)

شاید بتوان خمار را به مقتعه یا روسری بلندی که به صورت کامل گردن و برجستگی سینه را بپوشاند شبیه است . در صدر اسلام (چنانچه تفسیر کشاف در شان نزول این  آورده است )
 
زنان عرب سر را می پوشانند ولی گریبان و سینه آن ها پوشیده نمی شد ولی به حکم این آیه توجه به پوشاندن گردن و گریبان و سینه نیز واجب گردید

حجاب برتر در قرآن را می توان با واژه جلباب معرفی کرد در سوره احزاب خداوند می فرماید : یا ایها النبی قل لازواجک و ... (احزاب 59)

ای پیامبر، به همسران و دختران و زنان با ایمان بگو که جلباب های خود را به خود نزدیک سازند تا با این پوشش و حجاب بهتر شناخته شوند و از تعرض هوسرانان آزار نبیند و خداوند بخشنده و مهربان است.

مفسران و لغویون معانی مختلفی را برای جلباب مطرح کرده اند. زمخشری معتقد است که (جلباب) ردایی است که سراسر بدن را از بالا تا پایین می پوشاند.

 (زمخشری ،1352، ج 3 ، صفحه 559) و علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان در ذیل این آیه شریفه ، یکی از معانی جلباب را لباسی معرفی فرموده است که همه بدن را فرا می گیرد.

جلوه های شرعی شش گانه  حریم و حجاب بین نامحرمان

از چشم انداز شرع می توان برای حجاب و عفاف ، ابعاد و صورت ها و جلوه های شش گانه ذیل را ترسیم نمود:

1.‌حجاب حریم در التزام به حضور در خانه (و احتراز غیر ضروری در نزد مردان)

2.‌حجاب و حریم در  جلوه های نگاه و نظر (حجاب چشم پوشی و غصّ بصر)

3.‌حجاب و حریم در جلوه های رفتاری (صلابت در معاشرت و متانت در حرکات و سکنات و احتراز از رفتار های تحریک آمیز)

4.‌حجاب و حریم در جلوه های گفتاری (متانت کلام و نجابت لحن)

5.‌حجاب و حریم در معاملات و مراودات و گرایش های قلبی و درونی

6.‌حجاب بدن و اندام های جسمی (پوشش بدن با جلوه ها و گونه های حداقلی و حداکثری حجاب )

هریک از موارد شش گانه فوق خود دارای احکامی متفاوت است ، مثلا حضور در خانه در مواردی واجب در مواردی حرام است . مثلا در جایی که وظیفه ای نظیر دفاع از ولایت مستلزم حضور اجتماعی زن باشد، حضور زن در خانه و راحتی آن ، حرام است.

ادله حجاب و حریم های شش گانه
 
برای هر یک از موارد شش گانه فوق می توان ، دلایلی را از کتاب و سنت ارائه داد که ذیلا به نمونه هایی از آن اشاره می شود:

نمونه دلیل( 1)
- حجاب و حریم التزام به حضور در خانه (به جز موارد ضروری و راجح)


خداوند در قرآن می فرماید :
".... قرن فی بیوتکن .... و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی...."( احزاب 33)
در خانه های خود آرام گیرید و همانند دوران جاهلیت پیشین خود را (بیهوده) آشکار نکنید.

این نوع حجاب در حقیقت سالبه به انتفاء نمودن موضوع است . یعنی آن که زن در موارد غیر ضروری و غیر راجح به حضور محیط خانه خود را ملزم نماید. البته بعضی از مفسرین نیز تبرج را از معنای "برج" و به معنای نوعی خودنمایی بیان نموده اند. در هر حال مفهوم امر به آرام گرفتن در خانه ها که از این آیه استفاده می شود به انضام  قراینی که در سایه احادیث  و روایات نظیر روایات شریف حضرت فاطمه {وجود دارد و بهترین زنان را زنی معرفی می کند که هیچ مردی او را نبیند و یا بهترین حالات نزدیکی زن به خدا  را در التزام او به حضور خانه معرفی می فرماید ، نشان دهنده این حقیقت است که در هر حال در غیر از مواردی که خداوند حضور اجتماعی را لازم و راجح دانسته اند آرام گرفتن در خانه برای زنان بهتر است.

نمونه دلیل(2)
-حجاب در جلوه های نگاه و نظر
 

خداوند در قران می فرماید : قل للمومنین ، یغضوا من ابصارهم و قل للمومنات یفضض من ابصارهن (نور آیه 30 و 31) اصطلاح غص بصر به معنای فرو افکندن چشم است قرآن توصیه می کند که نگاه جدی و ورانداز نمودن نامحرم، امر مرجوع و در مواردی امر حرامی است که باید با حجاب و حائل متانت از آن احتراز کرد . خداوند نخست به مردان و آن گاه به زنان سفارش می کند که چشم از نامحرم برگیرند.

 نمونه دلیل ( 3)
-حجاب و حریم جلوه های گفتاری

 
خداوند در قرآن می فرماید : " فلا تخضعن بالقول، فیطمع الذی فی قلبه مرض و ..." ( احزاب 32)
یعنی در گفتار خود به گونه ای تحریک آمیز سخن نگوئید که بیمار دل طمع ورزد ،،بلکه به نحو شایسته و متعارف سخن گوئید.
 
لباس متانت در کلام و صلابت در گفتار ردائی است که زن می تواند بر قامت صدای ظریف خود بپوشاند و هرچند جواز هم سخن زن و مرد بیگانه در شرع صادر شده است ولی احتراز از مورد و غیر ضروری نیز توصیه گردیده است قول  معروف سخن طاهر  است که از قلبی طاهر و با لحن طاهر اداء شود و کاملا از نظر عرف متشرعه متعارف و پسندیده باشد.

 نمونه دلیل ( 4)
-حجاب و حریم جلوه های رفتاری

 
خداوند در سوره مبارکه نور آیه 31 می فرماید:"و لا یضربن بارجهن ، لیعلم ...."
به زنان مومن بگو آن گونه به زمین پای نکوبند که دیگران به خلخال و زینتهای پنهانشان آگاه بشوند.

زنان  عرب به عنوان زینت از خلخال زیاد استفاده می کردند و صدای خلخال موجب  جلب توجه مردان می شد. خداوند در این آیه از یک جلوه رفتاری تحریک آمیز نهی فرموده است و مناط این نهی قابل تعمیم به همه جلوه های رفتاری خاص است که با مراتب متانت و عفت فاصله داشته باشد.

 نمونه دلیل ( 5)
-نمونه دلیل حکم وجوب حجاب و پوشش بدن


پوشیدن بدن در برابر نا محرم به حکم شرع برای زنان واجب است و مردان نیز هر چند محکوم به حکم وجوب پوشش نیستند ولی نگاه زن به بدن آن ها (به خروجه و کفین ) جایز نیست.

خداوند در قرآن می فرماید:
« و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا ما ظهرمنها .....» (نور ، آیه 31)

و به زنان با ایمان بگو چشم از نا محرمان فرو بندند و پاکدامنی  ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند، مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسری خود را بر گردن خویش فرو اندازند و زیور هایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرشوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیش خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که از زن بی نیازند و یا کودکانی که بر عورت های زنان وقوف حاصل نکرده اند، آشکار نکنند و پاهای خود را به گونه ای به زمین نکوبند تا آنچه که زینتشان نهفته می دارند معلوم گردد. ای مومنان همگی از مرد و زن به درگاه خدا توبه کنید به این امید که رستگار شوید.

این آیه شاید مهمترین آیه در بحث حجاب و عفاف باشد.

روی کردی محلی به مبانی عرفانی در مسئله حفظ حریم زن از نامحرمان

تمامی حقایق تشریعی مطابق حقایقی در نسخه تکوین می باشند و همه احکام شرعی صورت های تنزل یافته حقایقی عرشی هستند و همه آموزه های دینی دارای پیش فرض ها و خاستگاههایی عرفانی هستند پیش فرض های زیر را می توان از زمره این حقایق و مبانی دانست:

1-‌همه کائنات به سوی حقیقتی که درفراسوی عالم خاک است رجعت می کنند و وصول به فلاحت و رستگاری مطلق، فقط در جهان دیگر امکان دارد و آن فلاحت چیزی جز فنای در خدا و وصال او نیست.

2-‌رستگاری حقیقتی عینی است که با تلاش در راستای هدف خاص و مطابق عمل به یک برنامه عملی ویژه حاصل می گردد و این برنامه همان شریعت و دین است.

3-‌روح انسانی باید برای رسیدن به فلاح و رستگاری از جاذبه های عالم خاک عبور کند و برای این عبور باید از منازل و مقاماتی گذر نماید و برنامه این سیر و سلوک در طریقت بیان شده است.

4-‌از آن که جهان هستی خالق حکیمی دارد بین جسم و روح و مرد نوعی جاذبه و کشش قرار داده است تا اموری نظیر آرامش و تکثیر نسل و ... را تضمین نماید، برنامه هایی در شریعت و طریقت برای کنترل این کشش و هدفمند نمودن آن طراحی شده است.

5-‌عدم حریم بین محیط زنانه و مردانه و اختلاط بی حساب و کتاب زنان و مردان آن ها را در معرض شدید این نوع جاذبه ها قرار می دهد و موانعی برای رسیدن به وصال خدا و عشق و صفا در وجود آن ها پدید می آورد.

6-‌این جاذبه ها وقتی کنترل نشده باشد، جاذبه های عشق های فطری ای  را که برای تکامل روح لازم است، را تحت شعاع قرار می دهند و امنیت خاطر و فراغت دل را برای امور متعالی انسان سلب می نماید.

7-‌تجاذب کنترل نشده به سوی جمال های نازل ، روح انسان را از جذبه و کشش به سوی جمال مطلق باز می دارد.
-‌حفظ حریم و حائل بین زن ومرد در مراودات و معاملات ، سبب می شود روح از جاذبه های کاذب جنسی و جسمی در امان بماند

-‌حفظ حریم و حائل بین زن ومرد در گرایشات قلبی و کشش ها، سبب می شود انسان  با چشم فرو بستن از جمال های محدود به جمال مطلق و تعالی حقیقی دست یابد
خاستگاههای عرفانی نظیر اعتقاد به تطابق قوس نزول و قوس صعود ، اعتقاد به تنزلات وجود و کیفیت ارتباط آن ها با عوامل و توجه به "اسرار الشریفه " و " اسرار الطریقه" و اعتقاد به عدل الهی و حسن و قبح ذاتی اشیاء و تطابق نسخه تکوین و تشریع و... همه همه از آموزه های عرفانی است که می تواند توجیه کننده حسن رعایت حریم و حائل بین زنان و مردان باشد.

تکیه و تعبد در برابر شناختی که از طریق ابزار کشف نام محمدی بدست امده است و پذیرش حقایقی که از طریق وحی که نوعی اتصال عقل قدسی به معدن علم مطلق از آن در قالب گزاره های دینی است ، از دیگر آموزه های عرفانی است که می تواند پشتوانه مسئله وجوب در جهان دحفظ حریم و حائل بین زن و مرد باشد.
 
وقتی که ما در یک روی کرد عرفانی ، وحی را فرایندی قلمداد نمائیم که ""از نشئه ناسوت "" و رازهای آن خبر می دهد آن گه ماهیت تعبد به وحی ماهیت معرفت گرایانه خواهد بود.

حریم و حجاب بین زن و مرد در سه ساحت احکام، آداب، اسرار

برای هر یک از دستورات شرع مبین اسلام، ظاهر و باطن و قالب و روحی وجود دارد.

مسائل مربوط به حریم حجاب و عفاف نیز، این چنین است.
حریم و حجاب و عفاف بین زن و مرد را می توان در سه ساحت احکام، آداب و اسرار مورد تحلیل و بازبینی قرار داد.
مراد از احکام آموزه هایی است که در شرع مقدس اسلام وارد شده و برخی از احکام تکلیفی و شرایط  و ارکان در مباحث فقهی را تبین نماید. جایگاه طرح "احکام" در حوزه دانش فقه است و دانش فقه، علمی است که درباره عمل مکلف سخن می گوید. کتاب ها ، ماخذ و منابع فقهی و رساله های مراجع تقلید، مشتمل بر بیان ساحت احکام می باشند.
 
احکام بیشتر مربوط به عمل جوارح می باشد. (واژه جوارح به اعضای بدن انسان اطلاق می گردد) البته از اعمال عبادی یعنی اعمالی که صحت آن ها مشروط به نیت صحیح است نیز در فقه سخن به میان آمده است ولی به مراتب باطنی نیت و اخلاص در علم فقه توجهیی مبذول نمی گردد.
ساحت آداب، حوزه ای برتر و متعالی تر از حوزه احکام است ولی لازمه ورود به ساحت آداب، رعایت احکام دین می باشد .

علامه جوادی آملی(دامت برکاته) درباره آداب  می فرمایند: "عبادات آدابی دارد که تعدادی از آن  ها در کتاب های فقهی به نام مستحبات و مقداری از آن ها در کتاب های اخلاقی مطرح می شوند." (جوادی آملی، 1378، ص 33)
ساحت اسرار نیز ساحتی بلند تر و برتر ولی بی نام و نشان تر از ساحت آداب و احکام است.

گوهر مخزن اسرار همان است که بود               
 حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود

در این ساحت بهتر می توان باروکردهای عرفانی وارد شد، ولی در هر حال توجه به معنای لغوی واصطلاحی اسرار، نشان دهنده این حقیقت است که ورود به وادی اسرار به راحتی امکان پذیر نیست، زیرا سر به معنای امر پنهانی و نهانی است.

برخی از عرفا معتقدند به جنبه ها و حالات و رازهای پوشیده الهی در پس پرده تشریع احکام یا تقدیر مقتضیات، اسرار می گویند.

(در اصطلاح عرفا نیز سر به لایه ای از وجود انسان اطلاق می گردد که مرحله پنجم از هفت مرحله وجودی او را تشکیل می دهد)
 
در هر حال بار معنایی غیر علنی بودن و پنهان بودن از شهود نامحرمان در واژه اسرار نهفته است و برای فهم اسرار عرفانی باید دلی پاک و ذهنی طاهر داشت و هر لحظه ممکن است دستی از غیب برون آید و بر سینه نامحرمی که لیاقت درک اسرار عرفانی را ندارد بزند.

مدعی خواست که آید به تماشا گه راز                   
دستی از غیب برون آمد و برسینه نامحرم زد

رابطه ساحت احکام، آداب و اسرار با فقه اصغر، اوسط و اکبر
 
به علم فقه که تبیین کننده ساحت احکام است به فقه اصغر و به علم اخلاق که ساحت آداب را تبیین می کند فقه اوسط می گویند ولی ساحت اسرار را در فقه اکبر که نام دیگری برای علم عرفان است بررسی می نمایند.

طبیعی است که بدون گذر از فقه اصغر نمی توان به فقه اوسط و فقه اکبر راه یافت و بدون انجام احکام و آداب نمی توان رهسپار دریافت اسرار گردید.

از علم فقه و احکام در رویین ترین لایه دین سخن به میان آمده است و از دانش اخلاق در تبیین لایه وسطی مدد می گیرند و دانش عرفان به ژرف ترین حقایق درونی و متعالی ترین جنبه های آسمانی مسائل شرعی می پردازد و به همین جهت فقه را اصغر و اخلاق را اوسط و عرفان را اکبر نامیده اند.

رابطه ساحت احکام، آداب و اسرار با شریعت، طریقت، حقیقت

احکام روابط زن و مرد در سه لایه دین، یعنی شریعت و طریقت وحقیقت به قابل بازبینی است.
دین مجموعه گزاره ها و آموزه های هماهنگی است که به تبیین هستی و جهان و تعیین رفتار آدمی با خود و غیر خود می پردازد و از سوی مبداء هستی برای تامین کمال و سعادت انسان به وی الهام و ابلاغ شده است.

لایه ظاهری دین که همان شریعت است مربوط به ساحت احکام و لایه وسطی آن که طریقت است مربوط به ساحت آداب و لایه نهانی آن که حقیقت است مربوط به ساحت اسرار می شود.

راز چند ساحتی بودن نگرش های دینی

چنانچه بیان شد دین در سه ساحت آداب، احکام و اسرار دارای معارف و حقایقی است و سه دانش فقه اخلاق و عرفان در سه لایه شریعت و طریقت و حقیقت از آن ها حکایت می کنند ولی سئوالی که مطرح  می شود این است که چرا این ساحت ها متعددند و چه رازی در پس پرده غیبت وجود دارد که سبب دو مراتب بودن نگرش های دینی و زبان دین می گردد؟

پاسخ این است که در عالم تکوین، مراتبی وجود دارد و جهان های متعددی در رتبه ها و طبقات طولی بسیاری در عالم خارج بر روی هم چیده شده اند و در هر مرتبه ای از این عوالم و احکام و قوانین مربوط به آن عالم وجود دارد و مناسبات و سنت های الهیه ای در هر یک از آن عوالم آن ها را اداره می نماید.

از آنجا که عالم تشریع با عالم تکوین تطابق دارد و لایه های دین با لایه های هستی، همخوانی داشته و سازگار است، به همین جهت نگرش های دینی نیز در ساحت های ختلفی قابل طرح می باشد و در سه ساحت احکام و آداب و اسرار می توان از روابط و مصالح و مفاسد عوالم خارج پرده برداشت.

رابطه احکام، آداب و اسرار با عوالم وجود

عوالم هستی همه با هم هماهنگ و سازگارند و مراتب پایین تر عوالم وجود صورت تنزل یافته عوالم برتر است و به تعبیر شاعر صورتی در زیر دارد آنچه در بالادستی عوالم تشریع نیز با عوالم تکوین هماهنگ می باشند حقایقی که در عالم تشریع و در بطون آیات قرآن وجود دارد نیز دارای ساحت ها و مراتبی هستندکه آن ها نیز با یکدیگر سازگار و هماهنگند.
امام رضا} در این باره می فرمایند: «ان هیهنا مثال لما هناک» هر آن چه در این جاست مثالی است برای آن چه که در آنجاست.
این حدیث عرشی به تنهایی می تواند تمامی اسرار و حکمت مسائل شرعی را بیان کند و جز یک امام معصوم } کس دیگری نمی تواند به زیبایی این گفتار پرده از راز این حقیقت بردارد
 
امام صادق } می فرمایند:
«ان الله تبارک و تعالی خلق ملکه علی مثال ملکوته و خلق ملکوته علی مثال جبروته و خلق جبروته علی مثال عرشه.....»

همانا خداوند ملک خود را بر مثال ملکوت و ملکوت خود را بر مثال جبروت و جبروت خود را بر مثال عرش خود آفرید.
این احادیث نشان دهنده این حقیقت اند که مراتب طولی جهان ها با یکدیگر هماهنگند و چون عالم تشریع نیز دارای لایه هایی است این لایه ها نیز در محاذات آن عوالم قرار گرفته است و با آن ها هماهنگند و نتیجه این حقیقت این است که اگر حقیقتی در آسمان ها و عوالم لاهوت و جبروت و ملکوت وجود داشته باشد، آموزه های احکام و شریعت و توصیه های آداب، طریقت، آموزه ها و مولفه های عرفان با آن ها سازگارند و از آن ها حکایت می کنند.

تشریع حجاب ها و حائل های شش گانه بین زن و مرد

پس از آنکه معنای حجاب تبیین گردیده و به جلوه های برتر نازل تر و الگوهای حداقلی و حداکثری حجاب اشاره شد و پس از آنکه برای هر یک از سویه های شش گانه مربوط به احکام شرعی حجاب و عفاف ،دلایلی قرآنی و شرعی اقاه گردید، هم اکنون نوبت به بیان برخی از اسرار تشریع حجاب و حریم بین زن و مرد رسیده است و لکن از آن جا که ورود به ساحت فهم اسرار به مقدماتی نیازمند است، نخست با رویکردی کلی، به برخی از مبانی عرفانی این بحث که می توان مسائل شرعی حجاب و عفاف را از آن منظر بازخوانی کرد، اشاره می نماییم و آنگاه با بیان مقدمه های دیگری در چند ساحتی بودن دین و چند ساحتی بودن عالم هستی و هماهنگی نسخه شریعت با هستی و سازواری ساحت های دین و هستی به ساحت های احکام، آداب و اسرار پرداخته ایم و آنگاه وارد اسرار این سویه های شش گانه حریم ها و حجاب ها خواهیم شد.

هر یک از آموزه های شرعی نظیر کراهت اختلاط
 غیرضروری با مرد یا نظیر استحباب التزام به حضور خانه(در غیر مواردی که حضور بیرون از خانه راجح باشد) یا وجوب پوشاندن بدن از معرض نگاه نامحرم و هر یک دارای اسرار خاصی است که به صورت مفصل تری در این جا به آن خواهیم پرداخت.

اگر کسی بتواند با یک دست ساغر توحید و با دست دیگر لوح مربوط به حریم و روابط زن و مرد را به دست گیرد و در سوسوی نور عرفان زیر نویس های عرفانی آن احکام را بازخوانی کند و تعلیقه اسرار آن را تلاوت نماید، افق های وسیعی در برابر چشمانش گشوده خواهد شد و طرحی نو در آسمان جانش منقوش خواهد گردید.

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

اگر بتوان از شارع میخانه عشق  گذر کرد و از آن ها در نور مهتاب خداجویی حاشیه هایی عرفانی در کنار متن برخی از احکام حوزه روابط و حریم های بین زن و مرد مطالعه نمود می توان از آن منظر و رهگذر به دریافت های جدیدی در حوزه باید ها و نباید ها و هست ها و نیست ها در مسائل زنان رسید  ولی باید دانست که این رهگذر مناسبات خاصی دارد و عبور از آن آسان نیست.

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش. حافظ
ولی ما با قلمی مایه و جوهری کم  رنگ در قدر و وسع خود نه در شان ادای حق مطلب به پی نوشت نویسی برخی از اسرار در ذیل احکام مربوط به حریم ها و روابط بین زن و مرد خواهیم پرداخت.

طالع اگر مدد کند دامنش آورم به کف
گر بکشد زهی طرب ور بکشد زهی شرف

در تشریح حریم بین زن و مرد

نزدیکی به حرم خدا سّرتشریع هَمه حریم‌ها
در تشریع همه جلوه‌ها و صورت‌هاعی حریم بین زن و مرد ، یک سّر مشترک وجود دارد و آن سّر، این است که انسان چیزی جز خدا را دوست نداشته باشد و عشق او به سایه موجودات و عوالم، در پرتو عشق او به خدا متجلّی گردد.
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست  (سعدی)
امام صادق} باطن و روح دین را چیزی جز عشق و محبت نمی‌داند و در این باره می‌فرماید:

«هل الدین المّا الحبّ» آیا دین غیر از دوستی و محبت و عشق، چیز دیگری هست؟

اگر گفته می‌شود که سّر حریم بین زن و مرد امنیت فردی روانی است ویا اگر امنیت اجتماعی و پاکی نسل و از مسائلی از این قبیل به عنوان سّر تشریح حریم بین زن و مرد نام برده می‌شود، همه این اهداف جزئی نیز برای این سّرعظیم در نظر گرفته شده‌اند که  انسان‌ها به خدا نزدیک شوند. در جهان هیچ چیز به جزخدا و عشق خدا اصالت ندارد.

جهان عشق است و دیگر زرق سازی همه بازی است الاّ عشقبازی ولی رسیدن به این سّر که حکمت همه عبادات است. «کار آسانی نیست و هم در تشخیص راه و هم در پیمودن راه مشکلات بسیار است.» ‌
(جوادی آملی 1378،صفحه42)

اگر گفته شده است که راز همه اعمال سرعی، تکامل عبادی آن‌هاست،(الف-18) این حقیقت هم برای نزدیکی به خدا است. علامه جوادی آملی(ره) می فرماید:

«هدف انس و جن در نظم تشریح،تکامل عبادی آن‌هاست و اگر انسان که دارای روح مجرّد عقلی است،آن را شکوفا کند و از همراهان خودسبقت بگیرد، خود هدف بسیاری از موجودات ما دون قرار می‌گیرد، اگر چه هدف نهاییِ همه خداوند است.»    (همان، صفحه25)

اگر گفته شده است که راز تشریح اعمال سّرعی حصول یقین است و در روایت آمده است که ما من شیء اعزّمن الیقین (کافی، جلد 2، صفحه51) ولی تحصیل یقین نیز راهی برای رسیدن به خدا و نزدیکی به حَرم وصال اوست.

کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود
حاجی احرام دگر بند، ببین یار کجاست 

تشریح حریم بین زن و مرد در حكم شرعی حضور زن در خانه

یکی از حریم‌هایی که در شرع مقدس بین زن و مرد قرار داده شده است، التزامِ زن به حضور در خانه و خانواده است.
این حکم" فی حد نفسه" امری راجح و مطلوب است ولی در مواردی که معنون به عناوین ثانویه‌ای می‌شود، به احکام خمسه تکلیفیه معنون می‌گردد.

به عنوان مثال حضور زن در خانه اگر ملازم ترک امر واجبی اعم از واجب عینی یا واجب کفائی گردد، حرام خواهد بود. به عنوان مثال اگر زنی امر واجبی نظیر حج را در وقتِ متعیّنی ترک کند و در خانه بماند، این حضور نه تنها راجح نیست، بلکه حرام است و از سوی دیگر وقتی که زنی ، نجات جان مؤمنی یا دفاعِ واجب از ولایت و یا آموختنِ علم واجبی را ترک کند و به بهانه عافیت طلبی در خانه بماند، این حضور نه تنها او را  به خدا نزدیک نمی‌نماید بلکه موجباتِ دوریِ او از خداوند را فراهم می‌آورد.

و گاهی برای غسل و دفن میّت و گاهی برای یک شهادت واجب و گاهی برای یک دفاعِ فرهنگی واجب و گاهی برای یک امر پرشکی واجب و گاهی برای یک صله رحم واجب و... بیرون رفتن زن از خانه واجب می‌شود و موارد وجوب باید از نظر گاهِ شرع مقدس تعیین گردد.

حضور زن در خانه  گاهی مکروه  و یا مرجوح است. به عنوان  مثال در جایی که امر بسیار مهم و مستحب مؤکدّی که به وسیله آن زن قابل انجام است در حال ضایع شدن است و فرد دیگری نیست که آن  امر  را احیاء کند، در مقام تزاحم  احکام و مطابق قاعده اهم و مهم اگر امرأهم را ترک  کند و برای  امر مهمی در خانه بنشیند، کار مطلوبی انجام  نداده است.

اما حضور زن در خانه و الزام او به بیت خویش، در بسیاری از موارد راجح و مستحب است. خداوند نمی‌پسندد که زن بدون هیچ دلیل موجه شرعی، عقلی و عُرفی، در اختلاطِ کامل  با مردان قرار گیرد و خانه را از  حضور خویش خالی و خانواده را از حضور خویش محروم گرداند. خداوند خانه را حریم و حفاظی برای دل زن و پاسداشتی برای احترام و متانتِ او قرار داده است.

حکم حضور زن در خانه گاهی واجب است یعنی در برخی از موارد به حُکم شرع مقدس، بیرون رفتن زن از منزل حُرمت پیدا می‌کند. یکی از آن موارد وقتی است که شوهر اجازه ترک حضور در خانه را به او نمی‌دهد و یا هنگامی که بیرون رفتن او  متضمن یک امر حرام مثل اذیت و ایذاء پدرو مادر و یا رفتن به یک سفر حرام و... باشد.

شریعت اسلام به قدری گستر دو وفقه شیعه تا اندازه ای پویا و وسیع است که برای  همه موارد حکم‌های مخصوص و وی‌ژه و مناسب و متناسبی وضع نموده است.
ولی ما در این جا اکرام به حریم خانه در صورت راجح و مستحسن آن را مورد ملاحظه قرار  می‌دهیم و به بیان اسرار آن می‌پردازیم.

اشاره اول: حفظ حریم دل زن از توارد ک‌ژات
مبنای همه اعمال شرعی در حوزه روابط زن و مرد، چیزی جز گشایش راه عشق و عرفان و نزدیکی به حرم دوست نیست. سخن حکمت آمیز حضرت فاطمه { که می‌فرمایند: نزدیک‌ترین حالات زن به خدا وقتی است که او"ملازم قصر بیت" خویش باشد، یعنی در کنج خانه خود حضور داشته باشد. دارای اسرار بسیار فراوانی است. یکی از آن اسرار این است که حریم دل زن از توارد کژات و اشتغالات محفوظ بماند و خلوت دل او جای صحبت اغیار نگردد و نقوش باطله بر در و دیوار خانه دلش، منقوش نگردد.

و طبیعت گذر کرده و به قلمرو ملکوت و از آن جا به جبروت بار یافته باشد و از لوح محفوظ و کتاب مبین و ام الکتاب  بهره برده و از خزائن الهی و دو قوس نزول و صعود و...  خبر دهد( جوادی آملی،1378، صفحه215) می توانیم بگوئیم تعبد به تشریع داری پشتوانه‌ای در عرفان است و اگر نتوانیم چنین نگاه وسیع عرفانی را به آموزه‌های وحیانی مربوط به حفظ حریم وحائل بین زن و مرد داشته باشیم، نخواهیم توانست آموزه‌های شرعی را آن چنان که هست بپذیریم و در برابر آن‌ها تعبد نموده و از آن‌ها اطاعت کنیم.
 
عرفان و ریشه‌یابی  باید ها و نبایدها در هست ها و نیست‌ها
در دیدگاه عرفان همه دستورات در ساحت شریعت ریشه‌ها در ساحت طریقت و حقیقت دارد.
اگر بخواهیم این معنا را به زبان فلسفه اخلاق بیان کنیم باید بگوئیم باید ها و نبایدها در هست‌ها و نیست ها ریشه دارند و خوبی‌ها و بدی‌های اخلاقی، اعتباری و ذهنی نیستند، بلکه عینی و واقعی می‌باشند، زیرا واقعیاتی در عالم خارج و عالم هستی وجود دارد که پشتوانه احکام اخلاقی و حکم به خوبی‌ها و بدی‌ها می‌شود.

در عرفان نیز چنین اعتقادی وجود دارد و فقط زبان تعبیرات و نوع نگاه فلسفه اخلاق و عرفان، متفاوت است. عرفان می‌گوید تشریح صورت نازله تکوین است و دستورات دینی ظهور کنترل یافته قوانین و سنت‌های کلیه الهیه در عوالم برتر است و به موجب مقتضای اسما حاصل می‌شود.

دل زن نازک‌تر و ضمیر او لطیف‌تر و هستی او رقیق‌تر از مرد است و کژات و هیوهای دنیا بیشتر او را خسته، خاطر و آلوده می‌کند. زن زودتر از مرد حالت وحدت و تمرکز خود را هنگام مواجهه با امور کثیره از دست می‌دهد و زودتر دل پریش می‌شود.

اصل عرفان«جمعیت خاطر» که یکی از مهمترین اصول عرفان است برای آن است که انسان زودتر و بهتر به حالات عبادی و عرفانی دست یابد و مقوله مهم «دفع خواطر» که در سیر وسلوک از آن سخن به میان آمده است از دیگر مقولات عرفانی است که از مجرای آن می‌توان به حالت‌های عرفانی دست یافت.

خاطر زن آسیب پذیر تر و دل او زود رنج تر است و به راحتی  نمی تواند «دفع خواطر» بنماید.

اشارات دوم: در حفظ حریم دل زن از پرشیانی و تمریج
تنها راه رهایی زن از پراکندگی خاطر و غلبه او بر دفع خواطر این است که از حریم دل خود بیشتر از مرد پاسبانی نماید. دل پر دغدغه و پرشیان، طراوت و نشاط عبارت و عشق و صفای رفتن به حرم خدا را از دست می‌دهد.
کی شعر تر انگیز خاطر که خرین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد        .
در دعای عرفه امام حسین } می‌خوانیم که ایشان می‌فرماید:

«الهی تردوّی فی الاثار یو جبنی بعد المزار» خدای من رفت و آمد من در آثار موجب دوری من از دیدار تو می‌گردد.
پس حضور و التزام به آن در خانه، زن را از تردّد و غیر ضروری می‌رهاند.
در گوشه‌ای بنشسته‌ام، در را به خود بربسته‌ام
باشد که دربی واکنی بر این دل بشکسته‌ام، (مؤلّف)
زن شریف‌ترین لطیفه عالم هستی است و عالم سخت و متکاثف و متکثر مادّه با روح او نامتجانس‌تر از روح مردان است و گاهی لطافت وجود زن با بادی به هوا می‌رود.

ذرهّ خاکم و در کوی توام وقت خوشست
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم           .
(حافظ)

بنابراین عشق خدا به حریم دل زن است که سبب می‌شود که از او بخواهد، بدون اذن همسر از خانه بیرون نرفته و حضور بیشتری در خانه داشته باشد ولی معمولاً فلسفه ترغیب به حضور زن در خانه را دوری او از آلودگی‌های جنسی و منحرف نمودن جنسی جامعه، معرّفی می‌نمایند. البته این مطلب صحیح است ولی همه راز تشریع این حریم این نیست. خدا حکیم‌تر از آن است که به جای آن که مرد عفّت بخواهد، زن را در کنج خانه بدون دلیل حبس کند.بلکه زن در حریم آرام خانه و خانواده و با محوریت دوست داشتن و عشق به خانواده و دوست داشته شدن از سوی خانواده ، قلب و دل فارغ‌تری برای نزدیکی به خدا پیدا می‌کند.

در روایت آمده است که اصحاب رسول خدا, به او فرمودند که ما نمی‌دانیم این چه سّری است که وقتی در نزد تو هستیم، حالات خوشی داریم ولی  وقتی از تو دور می‌شویم و به امورات و اشتغالات روزانه خود مشغول می‌شویم، دیگر آن حالت را نداریم.

این گونه روایت نشان دهنده این است که هم‌نشینی با رسول خدا, و حضور در خلوت انس او، حتی دل مردان را به حالات عرفانی نزدیک می‌کند ولی اشتغالات در قلب آن‌ها آثار وضعی برجای می‌گذارد. حضور در خانه فرصت بیشتری را برای خلوت نمودن دل زن و هم‌نشینی او با خدا فراهم می‌نماید.

پیامبر, می‌فرماید:«لولا تکثیر فی کلامکمو التمریج فی قلوبکم، لترون ما أری» هر آینه اگر تکثیر کلام و پر حرفی شما نبود و اگر آمد و شد و تمریج و تردد در قلب های شما نبود، هر آینه شما هم می‌دید آن چه را که من می‌دیدم برخوردهای اجتماعی، انجام مشاغل بیرون از خانه و تحمل مسئولیت‌های پر رفت و آمد حضور قلب زن را مخدوش می‌نماید و تمریج قلب او را فزون تر می‌سازد.

عزلت و خلوت در سیره سلوکی بسیاری از عرفاء، حداقل در بعضی از اوقات و به صورت موقت، از شاخصه‌ها و لوازم سیر و سلوک شناخته شده است.

مرحوم علامه طباطبایی(ره) در کتاب شریف لب الّلباب، خلوت ظاهر و خلوت باطن و فارغ کردن دل از توارد کثرات و خواطر را یکی از اصلی‌ترین اسباب برای کسب معنویات و حالات خوش، معرّفی فرموده است.

امام صادق}می‌فرماید: القلب حرم الله فلاتسکن فی حرم الله غیر الله.....

دل حریم خداست و نباید در حریم الهی، غیر از خدا راه یابد.
خدا به دل زن مهربان تر از دل مرد است، چه آن که دل زن را با مهربانی خود آفرید و با  رحمت بیشتری آن را پرداخت و از همین جهت نیز پاسداشت حریم این دل را تشریح حریم حضور در خانه، بیشتر بیمه نموده است.

اگر از وسوسه نفس و هوا دورشوی             
بیشکی ره ببری در حرم دیدارش
 
 صحبت عافیتست گرچه خوش افتادی دل       
جانب عشق عزیز است فرو مگذارش

اشاره سوم: حفظ حریم دل زن از تشتّت حاصل از نامهربانی‌ها
آن چه تا به حال گفته شد بیان این مطلب بود که در کرانه ناپیدایی دل زن ، اثروضعی "تمریج" و " تکثر" و اشتغالات برجای نماند و دل او برای خلوت انس و حضور قلب آماده تر باشد ولی نامهربانی و خشونت‌های اجتماعی و رفتارهای عاطفه کُش در روابط پیچیده شغلی و محیط‌های نامناسب، بیشتر از توارد کژات، روح زن را اذیت می‌نماید و نه تنها ضمیر ناخودآگاه بلکه حتی ضمیر خودآگاه و شکننده زن را نابود می‌کند و عواطف او را در هم می‌کوبد و راه دل او را (به واسطه غلبه هموم و غموم) برخدا می‌بندد.

وقتی زن در طوفان این نامهربانی‌ها قرار می‌گیرد، کمتر می‌تواند همچون فرشته مهربانی در حریم خانه  و خانواده، به بذل عطوفت و مهربانی بپردازد و بردن همسر و فرزندان خود مرهم  مهر و عطوفت نهد و روح خسته و رنجور از خشونت‌های وی نشاط عبادت را از دست خواهد داد.

در برخی از  ادعیه و روایات هّم و غم از عوامل اعراض قلب و ادبار دل از دعا و مناجات بر شمرده شده است.

اشاره چهارم: حفظ حریم دل زن از تشتت حاصل از تقسیم  عواطف
زن موجودی عاطفی است و وقتی با مردان نامحرم متعددی بیرون از خانه مراوده و معاشرت می‌نماید و با آن‌ها روابط کاری و عاطفی برقرار می‌نماید و صمیمیت خود را با نامحرمان تقسیم  می‌نماید، خود را از ثبات عاطفی محروم گرداند. و با سلوک عرفانی زن، لازم است و وقتی هر گوشه دل زن به زلف مهربانی یک نامحرم گره خورده باشد، آثار وضعی این تعلقات، گریبانگیر غنیمت نزدیکی او به خدا خواهد بود و مانع سیر او در عرفان عملی خواهد شد.

اشاراتی عرفانی در تشریح حکم حریم حضور زن در خانه
اگر در جهان هستی، انسان‌ها در جایگاه حقیقی خود قرار بگیرد، جلوه همه اسماء وصفات الهی وظیفه خداوند می‌شوند. از دیدگاه عرفان نظری و عملی انسان برای تخلّق به اخلاق الهی آفریده شده است و باید صورت عالم الوهیت را در وجود خود تحقق کند در عرفان نظر و مباحثی که مربوط به ساحت اسماء و صفات الهی است، حقایقی وجود دارد که نشان می دهد اسماء وصفات بیشتر تمایل به پنهانی دارند. در عوالم پایین تر از عالم لاهوت، در بین ساکنان ملکوت و محمل نشینان جبروت نیز چنین رسمی رایج است. خداوند از حوریان بهشتی با تعبیر"حورٌ مقصورات فی الخیام" یاد می‌کند و آن ها را با وصف‌هایی "نظیرلایمسسعن انس و لا جان" می ستاید.

حضور حوریان وائمه در خیمه‌های بهشتی و خیمه نشینی آن‌ها و پوشیده بودن ایشان  از هر نوع دسترسی اغیار جلوه‌ای ملکوتی از مقتضیات اسماء و صفات الهی در عالم لاهوت است.

 در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود       
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد     (حافظ)


در عالم ملک نیز زنان که جلوه‌های جمالیه و مظاهر انفعالند، اگر به مقتضای سیره ملکوتیان  و عوالم لاهوت عمل نمایند و به حضورمقدس در خانه‌های خود اعتقاد داشته باشند و این حضور را به حضوری روحانی و الهی مبدل نمایند، این حدیث فاطمی درباره آن‌ها صدق خواهد کرد که بهترین حالات و نزدیک‌ترین موقعیت‌های زن، زمانی است که او در حریم خانه خود و ملازم"قَوبیت" خویش است.

تشریح حریم نگاه بین زن و مرد

شاره اول: تشریح حریم نگاه بین زن و مرد
خداوند برای نگاه زن و مرد حریم قرار داده است تا حرمت و احترام آن‌ها باقی ماند، و به سّر اقاضات اسرار عرفانی عمل به احکام شرعی نائل شوند.

در اسلام نگاه مرد و زن نامحرم به هم به جز به وجه و کفین ، مطلقاً حرام است و نگاه به وجه وکفین نیز تحت شرایطی که با لذت و ریبه همراه باشد حرام است و حتی نگاه بدون آلودگی نیز در مواردی منع تحریمی دارد و در برخی از موارد ترجیح در ترک آن است.

در اسلام ، زن و مرد در فطرت و سرشت(روم،3)، غایت خلقت(ذاریات، 56 و ملک2)
و برخورداری از  استعدادها و امکانات(جاثیه13، نحل78، شمس8-7) و امکان کسب  ارزش‌ها(مائده20، ابراهیم1) و سبقت در فضائل(احزاب36 و نحل97) و پاداش در آخرت (تحریم12-11، فرقان74) همان می‌باشند ولی در هر حال زن موجود لطیف تر و جذاب تری است وکشش بصری مرد به زن بیشتر است و لذت و آرامش  بصری مرد از زن بیشتر تأمین می‌شود و از این جهت خداوند برای حریم نگاه مرد، محدودیت‌های بیشتری قرار داده است و بعضی از مراجع نگاه پاک مرد به وجه و کفین زن را نیز بنا به احتیاط واجب، حرام دانسته‌اند وقتی خداوند این محدودیت را به حرمت وجود لطیف زن برای نگاه مرد تأمل می‌شود، یکبار دیگر اسرار عرفانی و مهرورزی ازلی خداوند به وجود انسان از پرده، غیبت بیرون می‌آید وجلوه گری می‌کند. خداوند زن و  مرد را فقط برای خود و محبت خود آفرید و تیغ غیرت را برای پاس این محبت از نیام برمی‌کشد.

اشاره دوم: در حفظ حریم وجود زن نگاه نامحرم و آلوده
 
حفظ حریم دل از عشق هر زن در تشریح حکم حجاب نگاه
تشریح حکم محدودیت جو از نگاه دارای اسراری عرفانی است. در عرفان عملی مبانی و حقایقی وجود دارد که نشان می‌دهد، دلی که نظر باز است و چشمی که به جمال‌های نازل دوخته می‌شود، در طریق سیر و سلوک به موانعی برخورد می‌کند. از سوی دیگر وقتی وجود زن در معرض نگاههای آلوده و یا حتی نگاههای خنثای نامحرمان قرار می‌گیرد، آثار وضعی و کدورت‌های  محسوس و نا محسوسی بر وجود لطیف و پاک او برجای گذاشته می‌شود.وقتی که زن جوان و زیبا رویی در بیرون از خانه و یا در درون خانه، خواسته یا ناخواسته قلب یک مرد را می لرزاند و به خود مشغول می‌گرداند و این اشتغال قلب ناروا و ناشایست، قلب آن مرد را از ذکر و توجه به حق باز می‌دارد، این زن شریک جرم است و آن مرد نیز که با نگاه خود، دل خود را مبتلا کرده است نیز مُجرم است.

زن مظهر جمالی الهی است و گاهی نظر انداختن به او ممکن است مشکلی به عظمت بیستون‌ها عشق و تنهائی و نا آرامی برای دل مردی ایجاد کند. عشق همیشه اختیاری نیست ولی اگر بر قلبی حمله کند، کمتر کسی است که بتواند به سلامت از آن بیشه بگذرد. نگاه اگر در غیر جایگاه خود صرف شود به جای آرام دادن به دل، دل را نا آرام می‌کند.

نگاه اگر آلوده و ناروا باشد، مضّرات آن آشکار است و چنانچه روایات می‌گویند نگاه همچون تیر آلوده‌ای است که بر قلب می‌نشیند و فساد ناشی از نگاه ناشایست، امری است که در علم روانشناسی و علوم تجربی و... نیز به آن پرداخته شده است. عرفان عملی حتی نگاه پاک به زن نامحرم را روا نمی‌داند.عشق‌های رهزن در کنار معبر نگاه کمین نموده اند وحتی ممکن است هنگام ردّوبدل شدن یک نگاه پاک، عشقی توفنده بر دلی نازل شود. عشق همیشه جنسی نیست تا همیشه از نگاه آلوده برخیزد بلکه گاهی عشق به تعبیر ملاصدرا در اثر مشاکلت پنهانی نفوس پدیدار می‌گردد.وقتی که در اثر اختلاط زن و مرد، محبت و عشق آن‌ها بر دل هم می‌نشیند و راه مجازی برای ازدواج و محرومیت شرعی آن‌ها وجود ندارد، کمتر مردی یا زنی است که می‌تواند از آن عشق، پلکانی از عفت بسازد و با صبر و خدا خواهی از آن بالا رود و از فراق و وصال آن چه را بخواهد که جانان می‌پسندد و در بسیاری از موارد این عشق‌ها دین و ایمان و دنیا و خانمان را میسوزد و گاهی  سبب همّ و غم دل و افسردگی می‌شود و همین هموم و غموم یا شهودات یا گرایش شدید به معشوق او را از خدا دور می‌کند.

 به تعبیر شهید مطهری هر چند عشق موهبت است ولی همانند بلا است و همان طور که انسان نباید خود را بدون دلیل و با اختیار در معرض بلیات قرار دهد همان گونه باید خود را از ابتلاء به عشق مصون دارد و به جز عشق خدا به هیچ نیندیشد و به هیچ کس به جز خدا کار نداشته باشد.
شاید دل زن برای پذیرش عشق غیر جنسی آماده تر از دل مردان باشد. به تعبیر ملاصدرا عشق روح به روح  و به تعبیر شهید مطهری عشق انسانی به سراغ نفوس لطیف می‌آید.

 ملاصدرا در جلد هفتم اسفار می‌فرماید من کمتر نفسی لطیفی را دیده‌ام که با ادبیات و ریاضیات نیز تعلیم دیده و آراسته باشد و در طول عمر خود یک یا چند بار به عشق مبتلا نشده باشد. از آن جا که لطافت دل زن ، او را برای مبتلا شدن به عشق‌های زمینی آسیب پذیر می‌کند به زن هم دستور داده شده است که نگاه از مردان برگیرد.رعایت حریم نگاه بین زن و مرد هر دو را  از برخی از موانع سلوکی و عرفانی می‌رهاند و راه را برای وصال و عشق الهی آن‌ها باز می‌کند و آن‌ها را از عشق‌های این و آن نجات می‌دهد.

قبله و محراب من ابروی دلدار است و بس     
این دل شوریده را با این چه و با آن چکار

چون که اندر هر دو عالم  یار می‌باید مسرا     
با بهشت و دوزخ و با حورو با غلمان  چکار

اشاره سوم: در حفظ حریم چشم دل از نظر بازی با شاهدان
دل وقتی که در راه سیر و سلوک قدم می‌گذارد و لطیف تر می‌شود، جذبه بیشتری نسبت به جمال انسانی در درون او به وجود می‌آید. در برخی از روایات به این حقیقت عرفانی نیز اشاره شده است.

به عنوان مثال در روایات آمده است که هر چه ایمان فرد بیشتر می‌شود، محبت او به زنان نیز فزونی می‌یابد و نه تنها محبت ، بلکه حس، احترام  او به زن نیز بیشتر می شود. امام صادق} می فرماید: «اکرام زن از شاخصه‌ها و نمادهای شیعه است » حضرت فاطمه { می‌فرمایند: « خیرکم الینکم مناکبه و خیرکم لأهله...» بهترین شما کسی است که با مردم نرم خوتر و به اهل و همسرش خیرخواه‌تر و مهربان‌تر باشد.

در خصوص الحکم، در فص محمدیه حب النساء از اصلی‌ترین حکمت‌ها و شاخصه‌های وجودی پیامبر اسلام , شناخته  شده است. وقتی که پیامبر, می‌فرماید من از دنیای شما فقط سه چیز  را دوست دارم: نماز و بوی خوش و زن... این روایت نشان دهنده این است که محبت زنان همیشه یک مقوله جنسی نیست بلکه در کنار محبت به عبادت می‌تواند مقوله‌ای عرفانی و روحانی باشد.

در هر حال دل لطیف سالک راه خدا که بهتر می‌تواند جمال خدا راببیند جلوه آن را در جمال زنان بهتر تشخیص می‌دهد و چون راه عرفان شیعه از راه شریعت می‌گذرد در شریعت اسلام، با نهی از نگاه به نامحرم ، دل سالک از این آسیب نجات پیدا می‌کند.

در برخی از عرفان‌های کاذب و غیره شرعی وقتی افراد به برخی از لطافت های زودگذر عرفانی دست می‌یابند، متوجه می‌شوند که در وجود زنان جنبه‌هایی وجود دارد که با آن می توانند آن حس‌های کاذب عرفانی را به صورت تلقینی و کاذب زیاد کنند و به همین جهت در برخی از عرفان‌ها، نظر بازی قلبی با جمال زیبا رویان برای بدست آوردن برخی از حالات کاذب  عرفانی توصیه می‌شود و حتی برخی از فرقه ها و مکاتب عرفانی ضالّه، رقص و سماع و معاشقه با زنان متعدد نامحرم را لازمه  سیر کاذب عرفانی خود می‌شمارند ولی عرفان ناب شیعه از ساحت شریعت  عبور می‌نماید و به همین جهت از چنین آسیب هایی در امان  می ماند و سالکان راه خود را از این خطرات آگاه می‌سازد عارف چشم خود را به حکم شرع از نظر به نا محرم  می‌پوشد و حتی اگر از نگاه به یک زن نا محرم حال خوش عرفانی نیز در قلبش به وجود آید، او این حالت را یک حالت شیطانی قلمداد می‌کند.
نام:
ایمیل:
* نظر: