کد خبر: ۳۴۲۰۶
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۷
خدایا! به حق مهدیت(عج)، به حق رسول الله(ص)، به حق شهدای کربلا، به حق فاطمه‌ی زهرا(س)، به حق دوستان شهیدم، به حق خودت، به حق خودت، به حق خودت جوابم بده.
خبرگزاری دفاع مقدس از مشهد، با نگاهی به دست نوشته‌های محمود، می‌توان میزان بالای حساسیت وی را در امر مهم مراقبت و محاسبه‌ی گفتار، اعمال و کردار خود دید. گاه از نحوه‌ی اجرای برنامه‌اش ابراز رضایت می‌کند و در جایی دیگر، از کم کاریش گله می‌کند. دست نوشته‌های او حاکی از این  مسئله است.

صد بار اگر توبه شکستی باز آ

...بارالها به بزرگیت به عظمتت به عزتت این مستاصل درمانده را دریاب تو خود شاهدی که چگونه بازیچه شیطانم.

اسیر هوا و هوسم و میدانی که خنده‌هایم از درد است درد ذلت، درد شهادت بر بیچارگی خود.

یا الله به قوّت تو به عنایت تو به لطف و مرحمت تو به خواست تو این دفعه هم آغاز می‌کنم من به توفیق تو دهان شیطان را خورد خواهم کرد.

یا الله    یاالله    یاالله...

چهارشنبه 16 شهریور 1362- ساعت تقریباً10/30

مرا سوزی عنایت کن خدایا!

وقتی فکر می‌کنم و به گذران ایام می‌اندیشم مثلاً از همین پریروز تا الان در آن یک چیز را که اصل قضیه نیز می‌باشد نمی‌بینم و آن سوز است سوزی که ریشه در باوری راستین داشته باشد سوزی که از اعتقاد به او، به لقای او، به بهشت او، به دوزخ او و به عزتی که در بندگی او نهفته است این را نمی‌بینم...

یا الله    یاالله    یاالله

سه‌شنبه13دی1362- ساعت 6/30 صبح

پی آواز حقیقت

... خدایا چه می‌شد در لطافت یک صبح بعد از باران، در عظمت یک نیمه شب زمستان، آنگاه که همه جا یخ زده و سیاهی شب بر زیبایی درخشش ستارگان می‌افزاید، در نوای روح افزای تسبیح گوی خروس سحر و در ...

در سیمای دوست داشتنی بسیجی‌ها، در هیبت با صلابت خدایی پاسداران، در ناله‌های جانکاه مادران بر جنازه شهیدان

در قیام، در رکوع، در سجده، بر پهلو در همه جا در همه جا تو را می‌دیدم بوی تو را استشمام می‌نمودم و نوای تو را می‌شنیدم...

چهارشنبه7 دی 1362- ساعت7/30 صبح

درک درد

خدایا! خودت از گذشته‌ی خرابم خبر داری، از عقل مغلوب من. وقتی فکر می‌کنم، خودم را چاپلوس، دروغگو، ترسو، منافق، بی‌اراده، بی ایمان، بد اخلاق، عیب‌جو، شکم چران، متکبر و زیاده طلب و خلاصه همه‌ی بدی‌ها را در خودم می‌بینم...خدایا! از شر شیطان به تو پناه می‌برم...

عشق تو را طالبم

خدایا! خود شاهدی بر وضعم، نمی‌خواهم مقاله بنویسم و یا جمله نویسی باشد. خدایا! نمی‌خواهم فردای قیامت شرمنده باشم، نمی‌خواهم قلبم تیره بماند... نمی‌خواهم اثری از کژی، سیاهی و تنبلی در وجودم بماند؛ عشق تو را طالبم و به دنبال نور تو هستم.

چهارشنبه 16 شهریور 1362- ساعت تقریباً 10/30

25 آبان 1362

از روز جمعه به این فکرم که من، صرفاً یک منافق ریاکارم؛ دعایم، نمازم، همه و همه، فقط در جمع، ظاهراً حال دارد، اما از معنی خالی است. بین من و اخلاق خدایی، بین من و قرآن و احادیث و ولایت اهل بیت علیه السلام خیلی فاصله است؛ حتی شمه‌ای نیز از آن را درک نمی‌کنم. خدایا! می‌دانم که غیر از غفلت چیزی از من سراغ نداری...

4 دی 1362

یا الله! باز هم عزم می‌کنم، باز هم اراده می‌کنم، باز هم ناله می‌کنم...

چهارشنبه7 دی 1362- ساعت7/30صبح

خدایا! می‌خواهم که توبه کنم، می‌خواهم که قلبم را شفا دهی؛ می‌خواهم که مرگم شهادت در راهت باشد؛ می‌خواهم که فردا با اولیاء تو باشم.

خدایا! به حق مهدیت(عج)، به حق رسول الله(ص)، به حق شهدای کربلا، به حق فاطمه‌ی زهرا(س)، به حق دوستان شهیدم، به حق خودت، به حق خودت، به حق خودت جوابم بده.   

دوشنبه 3 بهمن 1362 –ساعت 10/35 شب

مولاجان! می‌بینی که همیشه تصمیم به کاری می‌گیریم، اما باز شیطان گولم می‌زند. الان به تاریخ‌های قبلی نگاه می‌کردم، نزدیک به سه ماه می‌گذرد و من، هنوز یک روز کامل موفق به اجرای برنامه‌ام نشده‌ام.

چهارشنبه 25 آبان 1362- ساعت5/1صبح

خدا را فراموش نکن ای بیچاره! برای او، به خاطر او، به عشق او، به شوق وصال او، به بوی او و به نوای او برخیز! از خود بی خود شو، غرق در اذکار و اعمال شو تا منور گردی به نور او، تا راه پیدا کنی. این چند روزه‌ی دنیا این گونه حرص مزن، مگر نام و نشان، چقدر ارزش دارد؟

یکشنبه 11 دی 1362- ساعت 5/13 صبح    

باید بجایی برسیم که فکر مردم ما، فکر خدایی- اراده مردم، اراده خدایی- خلق و خوی مردم ما، خلق و خوی الهی- اقتصاد مردم ما،فرهنگ روابط بین مردم همه و همه‌اش بشود الهی....

نام:
ایمیل:
* نظر: