کد خبر: ۳۷۳۳۹
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۳

شهيد عزيز اميري دراول ماه اسفندماه 1342 در شهرستان شيراز بدنيا آمد. پدرش نعمت اله با کار و تلاش زياد معاش خود و خانواده را تامين مي کرد. از همان ابتدا ايمان و اعتقادي صادقانه به خدا داشت. در راه ارشاد خانواده مي کوشيد. او از لحاظ معنوي غني بود و از پرتو همين اعتقاد فرزندان بهره زيادي مي بردند. عزيز پس از گذراندن دوران کودکي وارد مدرسه شد و دوران ابتدائي را گذرانده و از دوران تحصيلي راهنمائي وارد مدرسه راهنمائي کشـن شد.
او از همان کودکي علاقه زيادي نسبت به اسلام و دستورهاي ديني نشان ميداد و درجلسات ديني و نماز جماعت حضور داشت و بالاخره انقلاب اسلامي آغاز شد و شعله هاي سوز آن در سرتاسر کشور زبانه کشيد. او با اينکه تنها پانزده سال از سنش مي گذشت در بيشتر مراسم و راهپيمائي هاي ملت مسلمان عليه السلام نظام سفاک شاهنشاهي شرکت داشت .
در روز 22 بهمن در تسخير چند کلانتري در شهرستان شيراز حضور داشت. تا اينکه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد. او از قبل از به پيروزي رسيدن انقلاب عشق و علاقه زيادي نسبت به رفتن به حوزه علميه نشان مي داد.  بالاخره نيز با تاکيد پدرش جهت تحصيل دروس ديني روانه حوزه شد. او مدت دو سال در حوزه عليمه قم مشغول به تحصيل بود و در اين مدت پيشرفت بسزائي داشت تا اينکه منافقان از خدا بي خبر در کردستان اقدام به آشوب هایي نمودند و عزيز که فقط 17 سال داشت تحصيل علوم ديني را رها کرده و براي مبارزه با دشمنان داخلي عازم کردستان و سپس گنبد شد.
مدتي با اين خدا بي خبران در حال نبرد بود با شروع جنگ تحميلي بلافاصله عازم جبهه هاي نبرد حق بر باطل شد. موقع خداحافظي از خانواده بسيار خوشحال بود چرا که مي رفت تا در جبهه نبرد رويارو با دشمنان اسلام مبارزه کند و دين خود را به اسلام ادا نمايد. او اين چنين مي گفت که راهي را که من مي روم راه حسين است راهي که سرانجامش شهادت در راه خداست. آن خدائي که مرا ياري کرده تا بتوانم در نبرد مقدس شرکت کنم من مي روم آنچنان که حسين عليه السلام رفت همانگونه که مسلمانان صدر اسلام رفتند و مي روم تا عليه کفر بجنگم به اميد روزي که شما نيز قدم در راه مبارزه با کفر بگذاريد و اسلام رابه پيروزي نهایي برسانيد.
او از اوائل جنگ تا سال 1362 در لباس بسيجي با دشمنان بعثي مبارزه مي کرد و بالاخره در اين سال لباس مقدس پاسداري را به تن کرد. و همچنان در جبهه با دشمنان مي جنگيد. حضور هميشگي وي در جبهه باعث شده بود که از او مردي آهنين و سرداري رشيد بعمل آید شجاعت بي حدش همگان را به تعجب وا داشته بود آنچنان که او بعضي اوقات به تنهایي براي شناسائي نيروهاي دشمن اقدام مي نمود.
او هميشه دوست داشت که رزمنده اي ساده باشد و بعنوان يک تک تير انداز و يا يک آرپي جي زن خدمت کند ولي پختگي و سطح بالاي اطلاعات نظامي او باعث شده بود تا مسئولين از او بخواهند تا مسئوليت هایي را قبول کند. شهيد اميري در اکثر عمليات هاي رزمندگان اسلام عليه نيروهاي بعثي شرکت داشت و در دو عمليات مجروح شد.
اولين بار در سال 1359 مجروح و براي چندين ماه در بيمارستان شهيد چمران شيراز بستري بود همچنين در عمليات هاي حصر آبادان فتح المبين خونين شهر الله اکبر کردستان مجنون والفجر حضور داشت. همانطور که گفته شد در 2 عمليات مجروح گشت و بخاطر اينکه خانواده اش ناراحت نشوند مجروح شدن خود را تا چند ماه به آنها اطلاع نمي داد.
و هر بار که به ميان خانواده خود باز مي گشت پس از چند روزي استراحت مجددا به جبهه بر مي گشت و حتي در طول چند روز به زمين نمي نشست و در اين مدت به برادران خود در مسجد محل کمک ميکرد. از اخلاق نيک او سرکشي به اقوام و خويشان و دوستان و آشنايان بود. همه او را دوست مي داشتند و او نيز نسبت به همه مخصوصا خانواده اش با مهرباني رفتار ميکرد. آرزوي او شهادت در راه خدا بود و اين مسئله را در چند وصيتنامه که از او باقي مانده بيان کرده آنچنان که در جائي ميگويند شهادت اوج پرواز انسان به سوي عرش است او از شروع عمليات والفجر 8 در منطقه فاو حضور داشت و با اينکه برادرش امين بشدت مجروح شده بود منطقه را ترک نکرد وبالاخره در روز 6/12/1364 به آرزوي ديرينه خود رسيد و شربت گواراي شهادت را نوشيد.
او اينگونه با شهادتش زيباترين و عميق ترين لحظه خدماتش را در صفحات تاريخ جاودانه ثبت کرد و پس از حماسه آفريني هاي بسيار به ميهماني خدا رفت. او صادقانه با دشمنان پيکار کرد و جان بر کف گرفته اش را ره توشه اين سفر خدایي نمود يادش گرامي و راهي پر رهرو باد والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته.
/224224

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: