کد خبر: ۶۲۱۵۸
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۹:۰۰

شهريور ماه سال 1342در خانواده اي مؤمن در سعادت شهر از توابع استان فارس پا به عرصه ي وجود گذاشت و اطرافيان او را «هادي» صدا مي زدند. تحصيلات را از «دبستان وحيد» آغاز کرد و تا مقطع متوسطه ادامه داد. با اوج گيري انقلاب اسلامي با توجه به اين که نوجواني سيزده ساله بود، به سيل خروشان مردم ستم ستيز ايران پيوست وي از اصحاب مسجد بود و مسجد صاحب الزمان(عج) پايگاه قدس پناهگاه تن تبدارش بود. با شروع جنگ تحميلي جهت حراست از دست آوردهاي انقلاب عاشقانه به جمع سبز پوشان مکتب ولايت در سپاه پاسداران پيوست و در سمت هاي مختلفي که به عهده داشت در جبهه انجام وظيفه کرد.

نحوه ي شهادت شهيد به نقل از «سردار فتوت»:

آخرين لحظه اي که شهيد را ديدم ساعت ده شب مورخ 20تیرماه سال 1364 بود. وي به عنوان معاون گردان تپه ي اول را فتح مي کند و مي رود تا بقيه ي تپه ها را فتح کند که به ميدان مين برخورد مي کند. مين ها يکي پس از ديگري منفجر و ترکش به جمعي از رزمندگان اصابت مي کند و شهيد مي شوند. ايشان هم بر اثر انفجار مين پايشان قطع مي شود؛ در«عمليات قدس سه» بعد از نماز صبح در سن بيست سالگي به منتهاي آرزوي خود نائل شد اما پيکر مطهرشان پس از 5 سال انتظار در تاريخ 26آذر ماه سال 1369 توسط گروه تفحّص شناسايي و به زادگاهش انتقال

يافت و در« گلزار شهداي سعادت شهر» در کنار ديگر هم سنگرانش آرام گرفت.

نامه ي شهيد به برادرش:

اکنون که اين نامه را مي نويسم در يکي از «سنگرهاي خط العمـاره» واقع در استان «نجف» هستم. اگر اين جا بودي مي ديدي که رزمندگان چه شوري در دل دارند و لحظه به لحـظه انتظار مي کشند تا فرمان حمله داده شود. واقعاً روحيه، توان، ايمان، مقاومت و ايثارشان انسان را به ياد رزمندگان صدر اسلام مي اندازد...

روزها مثل باد سپـري مي شود و انسان هاي خوب و متقي به طرف معبود خود خداوند پـرواز مي کنند. ايـن روزها فراموش نشدني است. روزهايي که تاريخ، در آينده از آن صحبت خواهد کرد و وقت خود را بايد مشغول تحقيق درباره ي چنين رزمندگان بکنند.

برای اطلاعات بیشتربه وصیت نامه شهید مراجعه کنید.

/224224



مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: