کد خبر: ۶۴۸۶۴
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۷:۳۱
مدرس دانشگاه آزاد صفاشهر نوشت:
مهدی مفتاحی نوشت: طرح آمریکایی خاورمیانه بزرگ، از جمله مصادیق آرمانگرایی در سیاست خارجی ایالات متحده محسوب می شود و حمایت از حقوق بشر، در قالب اصلاحات اقتصادی، آموزشی، سیاسی، گسترش دمکراسی و بهبود حقوق زنان مطرح می شود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بسیج اساتید فارس، مهدی مفتاحی دانشجوی دکتری حقوق عمومی و مدرس دانشگاه آزاد صفاشهر در خصوص عملکرد آمریکا در منطقه خاورمیانه از منظر حقوق بشر نوشت: مسأله حقوق بشر یکی از موضوعات مهم نظام بین الملل محسوب می شود. امروزه حقوق بشر و آزادی های اساسی در قانون اساسی بسیاری از کشورها مدنظر قرار گرفته و دولتها و حاکمیت دولتها را تحت تاثیر قرارداده است. در این بین ایالات متحده آمریکا کشوری است که از بدو تاسیس در سیاست خارجی خود به این مقوله توجه ویژه ای داشته است. در ابتدا، جنگ استقلال آمریکا با هدف رهایی از بند استعمارگری و نیل به آزادی های اساسی و حقوق بنیادین بشر در درون مستعمرات شکل می گیرد. سپس در قرن نوزدهم نگاه حقوق بشری آمریکا با توسل به رویدادهایی از جمله جنگ های انفصال میان ایالات شمال و جنوب و با تاکید بر حقوق بشر و آزادی های انسان گسترش می یابد و با اعلام دکترین مونرو، حقوق ملت های مستعمره واقع در نیمکره غربی، به رسمیت شناخته می شود و بر عدم مداخله اروپایی ها در این منطقه تاکید می شود.

با شروع جنگ جهانی اول در قرن 20 ، آمریکا به عنوان یکی از فاتحان اصلی جنگ، خود را به مثابه یک کشور قدرتمند مطرح می سازد و تلاش می نماید خود را به عنوان کشوری پایبند به حقوق انسانها و الگوی سایر ملل به جهانیان معرفی کند. سپس در جنگ جهانی دوم با شکست آلمان و ژاپن، جایگاه خود را به عنوان قدرتی جهانی تثبیت می نماید و از این پس نظرات خود را در منشور ملل متحد که یکی از محورهای اصلی آن حقوق بشر است، می گنجاند و در تصویب اسناد حقوق بشری سازمان ملل نقشی تعیین کننده را به عهده می گیرد.

در دوران جنگ سرد سیاست حقوق بشری آمریکا در جهت مقابله با کمونیسم شوری ساماندهی می شود. با پایان جنگ سرد، و فروپاشی شوروی کمونیسم، سیاست خارجی حقوق بشری آمریکا وارد دوران جدیدی می شود و آمریکا می تواند خود را به عنوان قدرت ارمغان آور حقوق بشر به جهانیان معرفی کند.

با این وجود و برغم اینکه حقوق بشر همواره در دستور کار سیاست خارجی ایالات متحده قرارداشته، اما آمریکا همواره برخوردهای دوگانه و پارادوکسیکالی با این موضوع داشته و تلاش نموده حقوق بشر را به ابزار سروری و سرداری خود تبدیل نماید و این برخورد دوگانه بیش از آنکه ریشه حقوق بشری داشته باشد ریشه در علم سیاست و روابط بین الملل دارد.

به طور کلی همه دکترین های حقوق بشری آمریکا از ابتدا تاکنون در راستای تحکیم نفوذ و مشروعیت بخشی به مداخله آمریکا در مناطق مختلف جهان ترسیم شده است. در این فرایند، سیاست خارجی حقوق بشری آمریکا در منطقه خاورمیانه قابل تامل می باشد. منطقه خاورمیانه واقع در تقاطع سه قاره آسیا ، اروپا و آفریقا و در بر دارنده جنوب غربی آسیا و شمال شرق آفریقا، بدلیل موقعیت خاص جغرافیایی و سیاسی و ژئو استراتژیک و تنوع قومی فرهنگی و زبانی و در بر داشتن منابع عظیم نفت و گاز، همواره مورد توجه آمریکا خصوصا از قرن 19 به بعد بوده و بر این مبنا سرمنشا تحولات بسیاری در نظام بین الملل شده است.

واقعیت این است که آمریکا پس از جنگ سرد، به عللی از جمله فروپاشی قطب شرق در برابر سرمایه داری آمریکا ، شدت گرفتن اختلافات سیاسی و رقابت اقتصادی- تجاری میان کشورهای دو سوی اقیانوس اطلس، ظهور تروریسم جهانی و بالا گرفتن بحران های هویتی در میان اقوام و گروههای اقلیتی، با محوریت خاورمیانه، از واقع گرایی در سیاست خارجی به آرمان گرایی روی می آورد. طرح آمریکایی خاورمیانه بزرگ، از جمله مصادیق آرمانگرایی در سیاست خارجی ایالات متحده محسوب می شود. در طرح خاورمیانه بزرگ، حمایت از حقوق بشر،در قالب اصلاحات اقتصادی، آموزشی، سیاسی، گسترش دمکراسی و بهبود حقوق زنان مطرح می شود.

در این راستا، یازده سپتامبر2001 نقطه عطفی در روابط بین الملل برای حمایت از حقوق بشر می باشد. با رویدادهای 11 سپتامبر، آمریکا برای راه اندازی اصلاحات در کشورهای خاورمیانه، مصمم تر شده و به بهانه مبارزه با تروریسم و حمایت از حقوق بشر از سناریوهای متفاوتی استفاده می نماید: سناریوی مشت آهنین را برای مقابله با کشورهای یاغی نظام بین الملل از جمله افغانستان و عراق به بهانه احراز دمکراسی و حمایت از حقوق بشر بکار می برد.

همکاری و روابط حسنه با کشورهای اقتدارگرا اما دوست آمریکا از جمله عربستان سعودی، کویت و قطر سناریو دیگری است؛ هرچند اینها کشورهایی هستند که از معیارهای بین المللی حقوق بشر بسیار دور هستند، اما چون با نظم بین المللی مدنظر آمریکا مخالفتی ندارند دوست امریکا محسوب می گردند.

سناریو بعدی، سناریوی قطع رابطه و سیاست اعمال تحریم می باشد که این سناریو کشورهای متعارض با آمریکا را در محور شرارت قرار می دهد. کشوری مثل ایران از این جمله است. چنین کشوری برغم وجود دستاوردهای حقوق بشری، باز هم مورد تحریم قرار می گیرد. این در حالی است که در نقطه مقابل، آمریکا در شورای امنیت در مسایلی که مربوط به رژیم اشغالگر اسراییل می باشد، به طور مکرر از حق وتو استفاده نموده و مانع تصویب تحریم ها و قطعنامه های مربوط به نقض حقوق بشری علیه این رژیم اشغالگر می شود.

در واقع ایالات متحده از زاویه منافع ملی خود به حقوق بشر نگریسته و با ژست انسان دوستانه، خود را مدعی و حامی حقوق بشر قلمداد می نماید. آمریکا با اعمال نفوذ و تحمیل نظرات خود به نهادهای وابسته به سازمان ملل از قبیل شورای امنیت، باعث می شود قطعنامه هایی علیه برخی کشورهای منطقه در موضوع حقوق بشر تصویب شود. آمریکا اغلب اعطای کمک های تحقیقاتی و توسعه ای به کشورهای در حال توسعه را ، به الزامات حقوق بشری مدنظر خود مشروط می سازد و با جنگ روانی و رسانه ای، خود را سرمشق قرارداده و مخالفان خود را ناقض حقوق بشر و مخالف دمکراسی نشان می دهد.

در پایان می توان گفت که آمریکا از یک طرف از سقوط دیکتاتور هایی مثل دیکتاتور لیبی حمایت می کند و از طرف دیگر از حکومت های اقتدار گرای منطقه مثل عربستان، قطر، یمن، کویت حمایت می کند. از یک طرف ادعای مبارزه باتروریسم را دارد اما از طرف دیگر از گروههای ترویستی مثل گروه داعش بطور پنهانی حمایت می کند. نکته تامل برانگیز تر این است که آمریکا خود یکی از ناقضان حقوق بشر محسوب می شود، این آمریکاست که با تحریم های خود علیه بسیاری از کشورها از جمله ایران حقوق اساسی ملت ها را نادیده می گیرد.

 این امریکاست که از تروریسم دولتی اسراییل حمایت می کند و باعث مرگ انسان های بی گناه بی شماری می شود. این آمریکاست که با ایجاد درگیری و جنگ در منطقه، حقوق اولیه انسانها را نادیده گرفته و کودکان و زنان بسیاری را قربانی ماجراجویی های خود می کند. این آمریکاست که در نظام داخلی خود نقض های متعدد حقوق بشری دارد، از نقض حقوق زندانیان، گرفته تا تبعیض علیه اقلیت های نژادی، از نقض حقوق کودکان گرفته، تا نقض موازین عادلانه دادرسی، از نحوه رفتار با مهاجران گرفته، تا خشونت پلیس و شرایط زندان های امریکا.

منابع :

1. میرکوشش، امیرهوشنگ(1386)، نقش قدرت و هویت در سیاست های آمریکا در خاورمیانه، اطلاعات سیاسی اقتصادی،شماره 235 و 236، از 22-31،

2. ابراهیمی، سید نصرالله(1384)، عدالت، حقوق بشر و چالش های آن در حقوق بین الملل (1) ، حکومت اسلامی، شماره 35، از 136-153

3. امام زاده فرد، پرویز(1390)، سیاست خاورمیانه ای آمریکا در سال های پس از جنگ سرد: از واقع گرایی تا آرمانگرایی، مطالعات منطقه ای، شماره 40، از 225تا 254

4. امام زاده فرد، پرویز(1390)، سیاست خاورمیانه ای آمریکا در سال های پس از جنگ سرد: از واقع گرایی تا آرمانگرایی، مطالعات منطقه ای، شماره 40، از 225تا 254

5. آقایی، سید داود، براتی، رضا(1389)، تاملی بر سیاست خارجی حقوق بشری امریکا(با نگاهی به سیاست امریکا در قبال ایران)فصلنامه سیاست، دوره چهلم، شماره 1، از 23-38

6. برزگر، کیهان(1388)، خاورمیانه در برزخ بحران و ثبات، کتاب ماه، شماره 141، از 11 تا 14

7. پروین ، خیرالله(1387)، حقوق بشر و تاثیر آن بر حاکمیت ملی دولتها، فصلنامه حقوق، دوره ۳۸، شماره 4 ، از 111-135 ، ص112

8. ذاکریان، مهدی(1384)، ایران، خاورمیانه و حقوق بشر آمریکایی، مطالعات منطقه ای، شماره های 23 و24 ، از 13-28

9. گلشن پژوه،محمود رضا(1387)، ایالات متحده آمریکا و حقوق بشر: ادعا و واقعیت، پژوهش نامه روابط بین الملل، شماره 4، از 75-149

10. http://www.siasi.porsemani.ir/node/876

انتهای خبر/224224
نام:
ایمیل:
* نظر: