کد خبر: ۶۷۹۴۹
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۹
شهيد محمد مهدي صالحي درسال 1342 در شهرستان فسا و در ايام مقدس فاطميه به دنیا امد سرانجام 22 مهرماه سال 1365 شهادت را برگزيد و به وصال حق نائل شد.

 شهيد محمد مهدي صالحي درسال 1342 در شهرستان فسا و در ايام مقدس فاطميه در خانواده اي مذهبي که از روح تشيع علوي برخوردار است ديده به جهان گشود از همان طفوليت در دامان مادرش که ذاکره خاندان رسول(ص) مي باشد جوهر عشق به ائمه اطهار با گوشت و خون او در هم آميخته شد و بتدريج علاقه اش به کتاب مقدس الهي قرآن شريف مثال زدني شده بود به طوري که بعدها وقتي در مسابقات قرائت قرآن در مدارس شرکت مي نمود مقام هاي اول را به خود اختصاص مي داد .

پس از اتمام دوران تحصيلي سيکل اول به علت تمايل به رشته هاي فني وکاربردي وارد هنرستان شد و ديپلم خود را در رشته برق گرفت . در حين تحصيل و از زماني که خود را شناخت به درد مجروحين و مستضعفين پيرامون خود آشنا گشت و در دل آرزوي رفع رنج و محنت و محروميت آنها را مي پروراند تا اين که به روزهاي اوج انقلاب شکوهمند اسلامي قرار گرفت و آرمان هاي ديرينه اش را در شعارهاي مردم بپاخاسته متجلي يافت و به صفوف آنها پيوست آنچه مي توان به عنوان سرفصل زندگي اش با معيار "ان الحيوه عقيده و جهاد" تلقي نمود در سال هاي 1356 ـ 1357 است که حضور فعال و تاثير گذارش در کنار خيل مردم انقلابي مشخص مي يابد و وي همچون ديگر جوانان مسلمان و متعهد امت اسلامي به صف پيشتازان انقلاب مي پيوندد و صادقانه در جهت اعتلا و شکوفائي منشور انقلاب اسلامي تلاش مي نمود وي اکثر اوقات خود را با گروه هاي مبارز مذهبي در کانون هاي مساجد مي گذراند و در انواع فعاليت ها همچون شعار نويسي ، تشکيل گروه هاي سرود انقلابي ، شرکت در تظاهرات ضد رژيم ، پخش اعلاميه و شب نامه ها و ... به صورت يک عنصر فعال و خودجوش شرکت داشت گاهي در شهر مرودشت که محل زندگيش بود و زماني در شهر فسا که زادگاهش بشمار مي رفت به تظاهرات مردمي شکل مي داد و گروه هائي را خود رهبري مي نمود تا روح تشنه اش سيراب گردد.

بالاخره انقلاب به پيروزي رسيد و او همانند ديگر مبارزين در تداوم آن تلاش مي کرد او استضعاف مردم را بيشتر در عدم آگاهي و بعضاً بيگانگي آنها نسبت به مسائل اسلامي و تعاليم قرآني مي شناخت و در همين راستا با مسائل اعتقادي و فکري جامعه خود برخورد انتقاد گرايانه و دلسوزانه داشت تيزبيني و حساسيت وي نسبت به وضعيت انقلاب و مردم گاهي چنان روح پر دردش رامي آزرد که مجبور بود قوت قلبي از سخنان امام و رهبر بزرگ انقلاب خميني کبير پيدا نمايد آنجا که بخشي از مردم در سخنان امام بدين صورت ترسيم مي شود: جبهه ها را مستضعفين و محرومين جامعه پر کرده اند و اين قشرند که ايثارگري مي کنند و خون مي دهند .

بهر حال وي پس از اخذ ديپلم جهت آموزش نظامي وارد نهاد بسيج گرديد و در اولين دوره آموزش که در اردوگاه تخت جمشيد تشکيل شده بود شرکت کرد فنون نظامي را به سرعت و با ابتکارات فوق العاده که چشم مسئولين را خيره نموده بود فرا گرفت به طوري که در همان زمان قادر شد به ديگران هم آموزش دهد و بالاخره فرمان امام امت در رابطه با هجوم به جبهه ها او را مشتاقانه بسوي جبهه هدايت کرد و اين اولين باري بود که شهيد صالحي به صحنه هاي نبرد وارد مي شد.

عمليات حماسه آفرين و موفق ثامن الائمه اين عمليات بدنبال پيام تاريخي امام در تقويت معنوي روح رزمندگان سلحشور به منظور شکست حصر آبادان آغاز شد و با همين پشتوانه با آزادي مطلق آبادان پايان يافت و شهيد صالحي به بيان خودش اين افتخار را داشت که در اين مجموعه قرار گيرد وي پس از پيروزي در حالي که روح پاکش از شهادت يکي از همرزمان دلاورش بنام شهيد حسين اسلامي منش سخت آسيب ديده بود و طعم شيرين پيروزي را به کامش تلخ کرده بود پس از اتمام ماموريتش به پشت جبهه برگشت ولي اکنون مسئوليت سنگين دفاع از کيان مقدس اسلام تمامي وجودش را انباشته بود به طوري که در دفعات مکرر و با تجربيات افزون تري به جمع رزمندگان مي پيوست .

بسال 1360 وارد سنگر بنياد شهيد گرديد تا در جهت خدمت به خانواده شهدا همت گمارد و الحق که موفق ترين دوران زندگي خود را در همين نهاد گذراند چه شب ها و روزهائي که مانند پروانه گرد شمع اين خانواده هاي عزيز مي چرخيد و مي سوخت هرگاه پدر يا مادر شهيدي را در راهرو بنياد شهيد مي ديد گوئي زندگي خود را مديون آنها مي دانست و برخورد متواضعانه و از سر اخلاص با آنها داشت و يا هر زمان که فرزند خردسال شهيدي که در دست مادرش با چشماني پر التهاب به دنبال چهره پدرش سرگردان بود توجه مهدي را جلب مي نمود و بي اختيار وي را بغل مي کرد نوازش و محبت نثارش مي کرد و بعد از آن اگر دقيق مي شدي حلقه هاي اشک را در چشمانش مي ديدي که موج مي زند انگار دنياي بزرگ در آن زمان همچون قفسي کوچک بود که مهدي مي خواست تن را از آن برهاند .

وي همواره مي گفت مرگ دير يا زود به سراغ انسان مي آيد ولي بايد با دست پر و توشه فراوان به سوي خدا بشتابيم مبادا که قسمت ما شهادت نشود و در بستر مرگ طبيعي حرام شويم و به شهدا نرسيم . اين فلسفه زندگي او بود آري در يکي از ماموريت هائي که از طرف بنياد شهيد به وي گذارده شد جهت يافتن جنازه شهيد مفقودالاثر برادر عبدالرضا خليفه به جبهه هاي غرب رفت و بالاخره در اين راه به موفقيت دست يافت و پس از آن ماموريت در هنگام اعزام به جبهه در آستانه عمليات فتح المبين بار ديگر لباس رزم به تن نمود و شجاعانه در تمام تک هاي حماسه آفرين شرکت نمود به طوري که بعدها تعريف مي کرد در مواردي آنقدر به سپاه دشمن نزديک بود که او را با نارنجک مورد هدف قرار مي دادند وي در همين عمليات با چند تن از شهداي همسنگرش تا آخرين لحظات عمرشان و رسيدن به لقاءالله با آنها بود و خاطراتي در ذهنش بوجود آمد که هيچگاه فراموشش نگرديد .

وي در همين عمليات از ناحيه گردن و پهلو به سختي مجروح شد و به بيمارستان پشت جبهه انتقال يافت و تحت مداوا قرار گرفت تا وقتي به بهبودي نسبي رسيد و اين بار جهت ادامه تحصيلات خود در امتحانات تربيت معلم در رشته پرورشي شرکت و پس از دو سال با موفقيت دوره اش به پايان رسيد ولي در همين مدت تحصيلي هم آرام نداشت و در يک فرصت به همراه دوستان همکلاسي خود در عمليات خيبر شرکت کرد و اين دفعه از ناحيه پا مجروح شد ولي گوئي هر بار که به ديار جبهه هاي عشق رهسپار مي شد در کوره تجربه جنگي آبديده تر و مصمم تر مي گرديد که خود را مسئول مي ديد تا پيام هاي امام و مسئولين را در جهت اعزام به جبهه ها لبيک گويد و بحق در اين مسير تلاشي سخت داشت .

بالاخره شهيد مهدي صالحي آن طور که آرزو کرده بود وقتي که تقديرش اين شد که پس از دوران فطرت کاري به عنوان پاسدار وظيفه و اين بار در رسته شناسائي و عمليات راهي جبهه گرديد گويي به هنگام رفتن خود را سرمست از شوق لقاءالله مي ديد که خداحافظي اش براي همه نزديکان معناي ديگري يافت و دفتر زندگي اش ورق هاي آخر را مي خورد تقديري شيرين در انتظارش بود او که بارها در صحنه هاي کارزار مقاومت و دلاوريش زبانزد همسنگران و فرماندهانش بود اين بار بر سفره پر برکت حق تعالي چه آرام حرکت مي کرد او نداي لبيک را براي ديدار حق عاشقانه سر داد و در خرمشهر خونين که هميشه عشق او بود روز 22 مهرماه سال 1365 شهادت را برگزيد و به وصال حق نائل شد پس از چند روز که خبر شهادتش کوي و برزن را پر کرده بود پيکر گلگون و عزيزش راهي وطن شد و بر فراز دست هاي مردمي که وي در تمامي عمر کوتاهش سنگ آنها را به سينه مي زد تشييع شد و نمازش گزاردند و با سخنان پدر مقاوم و پر ايمانش در برابر مردم که آنها را به صبر و مقاومت در مقابل دشمن فرا مي خواند جسم بي جانش بدرقه و به خاک سپرده شد لکن ياد و خاطره و راهش در دل ها جاويد ماند و به تعبير امام عزيز او و ديگر شهدا رفتند تا اسلام سربلند بماند .

روحش شاد و يادش گرامي باد.


برای اطلاعات بیشتر به وصیت نامه شهید مراجعه کنید.

اسناد ومدارک شهید:       /224224



مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: