کد خبر: ۶۹۳۷۰
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۸

بسم الله الرحمن الرحیم

ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص (سوره صف/4)

خداوند آن مؤمنان را که در صف جهاد با کافران همانند سد آهنین همدست و پایدارند بسیار دوست می دارد.

سخن از شهید دیگری است فرزندی از تبار هابیلیان سرخ تاریخ، مقلد روح الله، فریادگر جهاد، فرزندی از تبار حسینیان و پاکباخته ای از خیل رهروان راه روح الله، آری سخن از شهید رضا نادریان است، پاسدار و دانشجوی پیرو خط امام و ورزشکار مؤمن و متعهدی که برای شهادت لحظه شماری و بی تابی می کرد و متعهدانه در راه اسلام گام برمی داشت و همانند حسین در کربلای خونین ایران، در پیکار با کفر، در درگیری با ستمکاران و ظالمان ایثار را به زیباترین و باشکوه ترین نوع خود به همه همرزمانش و به همه تاریخ نشان داد. آری بار دیگر نوگلی از باغ روح الله بدست جلادان و صدامیان آمریکایی پرپر شد، پاسداری از پاسداران اسلام در کربلای ایران بدست دژخیمان صدام به شرف شهادت نائل آمد.

رضا در یک خانواده متوسط مذهبی در سال 1339 دیده به جهان گشود او در زمانی که کودکی بیش نبود روحی سرشار از عاطفه و گذشت داشت از اوان طفولیت او آنچه فضای چهاردیواری بلند خانه را پرمی ساخت قرائت قرآن و آوای خوش مناجات پدرش در نیمه های شب تا به صبح بود و آمد و شدهای روحانیون، در چنین جو و محیطی بود که رضا دیده به جهان گشود و از عشق و عطوفت و مهرورزی پر شد و خیلی زود راهش را یافت و در آن ثابت قدم ماند.

پدر که تمام گوشت و پوست و رگ و استخوانش جوشان از خدا بود و جز در راه حق و حقانیت خدا نیندیشید و گام برنداشت بدلیل نابینابودن او عصایی بود در درست لکن رضا که میراث بر خوب پدر بود عصای باوفای دیگر او بود که در راه خانه به مسجد و بالعکس که تنها رهی بود که خوب می شناخت هدایت می کرد.

تحصیلات ابتدایی و متوسطه را با موفقت گذراند و در زمره شاگردان ممتاز قرار داشت و سپس به دانشگاه شیراز در رشته مهندسی راه یافت. از همان اوان نوجوانی، نشانه های ایمان و تقوی در او نمایان بود. شروع فعالیتهای واقعی او از دبیرستان آغاز شد، لذتهای زودگذر زندگی هیچگاه در او اثری نداشت و او را از شوق دیدار الله بازنمی داشت رفتارش در خانه الگویی بود برای سایرین، بیشتر اوقات فراغت خود را به مطالعه کتب مذهبی و سیاسی می پرداخت، به ورزش علاقه عجیبی داشت به طوری که هر روز صبح قبل از صبحانه چند کیلومتری دوچرخه سواری می کرد و معتقد بود برای مفید بودن و سازندگی باید تنی قوی داشت تا افکار نیز رشد یابد عبادت خدا را از واجبات زندگی خود می دانست و همواره در خواندن نماز از سایرین پیشی می گرفت. او اعتقاد داشت کارهای سخت در نامناسب ترین جو انسان از ایمان است همواره به تزکیه نفس می پرداخت. شهید رضا نادریان از دوران قبل از پیروزی انقلاب با شناخت کامل از اسلام مبارزات خود را علیه رژیم منحط پهلوی شروع کرد. بعد از شکوفائی انقلاب در دانشگاه شیراز تئوری افکار او جنبه عملی یافت و به عنوان بازوی نیرومند حزب الله با احزاب و گروه های چپ و راست به مخالفت برخاست، در دانشگاه ساعات فراغت را به بحث با دانشجویان می پرداخت به واقعیت انقلاب مانند یک معلم آگاهانه اشاره می کرد و در این راه خستگی ناپذیر بود، رضا تنها دانشجوئی بود که توانست با چپی ها و منافقاتی که ساختمان خوابگاه را به اشغال خود درآورده بودند و از پشت بام با سنگ و چوب به مردم حمله می کردند بپای میز بحث آزاد بکشاند و محیط را آماده برای ورود حزب الهی ها به صحنه نماید و با همکاری هم فکرانش آنها را بکوبد، در ابراز عقاید و افکارش و ارشاد و هدایت آنها مصمم و بدون تزلزل بود بطوری که در دانشگاه به عنوان ثابت قدم ترین دانشجوی پیرو خط امام معرفی شد. دانشگاه تعطیل بود و او سخت به این امر راضی، چرا که معتقد بود باید انقلاب فرهنگی کرد تا ریشه فساد و بی ایمانی و ظلمی را که سالیان سال از غرب و شرق در اندیشه ها رسوخ کرده است، ریشه کن کرد، در خانه، کوچه، بازار و خیابان در هر جمعی شمعی بود که میسوخت لکن علی وار می آموخت، تمام زندگیش پر بود از خاطرات، هر خاطره خود یک زندگی بود، یک افتخار بود.

معلمی بود فداکار که در یک دست چراغی از دین و تقوی و فضیلت و دانش و در دست دیگر کوله باری از مهر و عطوفت و گذشت و شعارش پاک زیستن، یکتاپرستی، پیرو ولایت فقیه بودن و جهاد فی سبیل الله بود. با تعطیل شدن دانشگاهها و شروع جنگ تحمیلی به تهران رفت و مدتی را در پادگان امام حسین به فراگیری سلاح های سبک و سنگین پرداخت و شایستگی خود را در این مورد نشان داد وی سپس از آنجا داوطلبانه عازم جبهه های نبرد شد و به جبهه دارخوین رفت و مدتها آنجا بود در آن زمان هنوز بنی صدر خائن فرمانده کل قوا بود و تنها آرزوی رضا فرماندهی امام بود که در این راه سرسختانه با روش بنی صدر مخالفت می کرد. همواره با تأمل و صبری عجیب به حل و فصل ابهامات می پرداخت، پس از مراجعت از جبهه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و پس از مدتها خدمت در سپاه با داشتن آگاهی کامل عقیدتی، نظامی، سیاسی نزد دیگر برادران پاسدارش به واحد بسیج آمد و برای برادران عضو بسیج اردوی تابستانی و کلاس های تاکتیک و تخریب گذاشت و تجربه های ارزنده خود را که در جنگ عملاً آموخته بود و چه خوب آموخته بود، همچون معلمی ورزیده در اختیار بسیجی هائی می گذاشت که برای فراگیری فنون نظامی بفرمان امام به سپاه می آمدند. بکار خود عشق می ورزید ولی روح پرشورش او را وادار کرد که دوباره به جبهه برگردد و این برگشت نیز بعلت احتیاج جبهه ولایت فقیه به فرماندهی بود که به حق فرماندهی لایق در صحنه پیکار و پشت جبهه نبرد بود. افرادی که به جبهه اعزام می شدند نیز مدتی در آبادان آنها را آموزش می داد و آن وقت که تشخیص می داد از نظر عقیدتی و رزمی فردی کارآ شده بودند آنوقت آنها را بتدریج بخط اول انتقال می داد و عقیده داشت جان افراد خیلی بیشتر از مهمات ارزش دارد. رضا که برای خدا می جنگید و ماهها با دشمن ستیز کرد و در شکستن محاصره آبادان نقشی بسیار حساس داشت این بار به آرزوی خود که قاطعانه معتقد به شهادت بود رسید، شهادتی که پیروزی بزرگ اسلام بر کفر را به همراه داشت. شهید رضا نادریان یکی از یاران امام و فعال ترین افراد بود. دارای اخلاقی شایسته و اسلامی بود در کلاس های آموزش، افراد را به فراگیری آیه 75 از سوره توبه دعوت و ترغیب می نمود و می گفت باید اول از گناهان خود اظهار ندامت و پشیمانی کرده و از خدا طلب مغرفت نمائیم و آن و قت خود را تزکیه کنیم او هیچگاه وقت خود را به بطالت نمی گذراند، همواره فامیل و اعضای خانواده را جمع می کرد و به روشنگری می پرداخت. در جواب ما که پیشنهاد ازدواج به او کریم با قاطعیت گفت آنقدر احساس مسئولیت می کنم و آنقدر کارهای مهم و اساسی در پیشبرد انقلاب وجود دارد که نباید به فرع مسائل فکر کنم، می گفت بهترین ازدواج شهادت است همواره از جهاد می گفت و از ننگ شکست، یکی از مسائلی که او را رنج می داد و دل پرمهرش را به درد می آورد وجود شایعات بود می گفت به شایعات توجه نکنید، حق پیروز است و باطل رفتنی، شایعه سازان را جزء منافقین و مستکبرین قلمداد می کرد، می گفت آنکه انقلاب کرد همین ملت مستضعف بود و آنکه فشار کمبودهای ناشی از جنگ را تحمل کرد مستضعف بود پس در جامعه اسلامی ما جایی برای منافقین و مستکبرین نیست، رضا آنچنان در جبهه دشمن را زبون ساخته بود که بچه های جبهه به او لقب ضد تانک داده بودند، دشمن از ترسش آرام نداشت و خود را باخته بود، او همواره در دعاهای کمیل با خدای خودش راز و نیاز می کرد، رضا گاهی که فرصتی می یافت به روستاها می رفت و جلساتی برای تعلیم واجبات نماز و مسائلی که باید بدانند و تعلیم اسلحه و برگزاری دعای کمیل فراهم می نمود.

رضا یک جریان بود، زندگیش، عبادتش، اخلاقش، رفتار و کردارش همه درس بود چرا که درس چگونه زیستن را از آموزگار شهادت حسین (ع) آموخته بود رضا شهیدی از تبار پاکان، از دیار یاران امام حسین (ع) او انسانی بود که علی وار زیست و حسین گونه به لقاءالله پیوست در راه ایمان و عقیده جان خویش را هیچ میشمرد و کوچکترین تشویق و تزلزل به خود راه نمی داد همچون کوه سترگ و مقاوم در مقابل دشمنان خدا بود، و نرم و انعطاف پذیر در برابر دوستان و یاران، برای خودسازی اهمیت فراوانی قائل بود. اغلب روزهای دوشنبه و پنجشنبه روزه بود. رضا پس از حمله موفقیت آمیز سپاهیان اسلام علیه کفار عراقی و شکستن حصر آبادان بفرمان امام خمینی در ظهر روز دوشنبه 6 مهر ماه سال 1360 بعد از زدن 4 تانک دشمن ، هدف گلوله صدامیان کفار ناجوانمردانه قرار گرفت و در کنار شط آبادان به لقاءالله پیوست و جسد پاکش سه روز در کنار شط زیر آفتاب سوزان کربلای خوزستان بود تا برادران رزمنده موفق به آوردن جسد پاک شهید رضا به شهر آبادان و سپس به جهرم می شوند که در تاریخ جمعه 10 مهرماه در قطعه شهداء قبرستان رضوان به خاک سپرده شد، راهش پررهرو و یادش گرامی باد. رضا این بلند آوازه در خاک خفته، این قلب تاریخ و این راهگشای آزادی رفت و مسئولیت خطیر پاسداری از انقلاب را بر دوشمان نهاد و بر ماست که با اگاهی تداوم دهنده راهش باشیم. آری شهید رضا نادریان که آنی نام امام از زبانش قطع نمیشد آنچه کرد و آنچه در جبهه های جنگ تقدیم خدایش کرد تنها حدیث کوچکی از سپاس و شکرش بود و کوله بار 21 سال سپاس خویش را از خدایش صمیمانه و رضامندانه بدوش کشید تا سفری بس زیبا و پرشکوه داشته باشد. برادران، خواهران، در واپسین پیامش خطاب به شما چنین آمده است، با همه قدرت به بی ارزشی ها و پوچی ها پشت کردم و برای آنکه نگهبان خوبی برای اسلام و وطن اسلامی باشم با ظلم و ستم سخت و بی امان مبارزه کردم و سرانجام نیز کفر از پایم انداخت و کنون نوبت تست تا پرچم مبارزه بدست گیری و به نبرد تا آخرین دم حیاط با ظلم و فساد ادامه دهی، آری خواهر، برادر رضا اولین نبود، آخرین نیز نخواهد بود، رضا عاشق الله بود و ساکن بود در تبار خوب عاشقان ایران، سرزمین دلیران، همواره قلب مضطرب و پرهیجانش می تپید و می خواست از آشیانه اش راهی به بیرونی بگشاید به آنچه که تاریکی ها خبری نیست، از جهالت جداست، از خودبینی و خودخواهی اثری نیست آنجا که حق است و جز نور حق نییست و در این راه چه پرالتهاب و با حرارت بود تا در دنیایی دیگر در نور و یکرنگی متولد شود او رفت و کوله بارش را برای رهروان به امانت گذاشت.

روانش شاد و جبهه نبردش هر چه گسترده تر باد.

جوانمردی که مردانه زیست، پاسداری که متعهدانه خونش را در راه اسلام فدا کرد، دانشجوئی که با بینشی وسیع و آگاهانه قدم در راه شهادت نهاد. سراسر زندگیش ایثار و درس بود. مناجاتی که با خدای خود در سنگر جنگ علیه کفر جهانی می کرد خود مبین روح بزرگ و اندیشه این پاسدار جوانمرد است.

خاطره:

یکی از خاطره های به یادماندنی از شهید نادریان روز هفتم تیرماه سال 1360 شهادت مظلومانه آیت اله دکتر بهشتی و 72 تن از یاران امام خمینی (ره) بود:

بعد از رسیدن اخبار انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی، اعضای بسیج دانش آموزی (حدود 200 نفر) شرکت کننده در اردو را فرا خواند، گفت: بچه ها، دوستان عزیزم، ما به سهم خودمان پشیمانیم که چرا شخصیت علمی و مدیریتی و تشکیلاتی ایشان را تبیین نکردیم؟ (با حالت گریه) حال وظیفه اول ما عزاداری و بعد از آن ادامه راه عملی او که دقیقا در خط ولایت فقیه بود، سپس خود ایشان جلو هیئت و همه اعضای اردو با شور و حال وصف ناشدنی، پشت سر ایشان به صورت دایره ای بر سر و سینه می زدند و شعارهای انقلابی از قبیل: بهشتی، بهشتی، با خون خود نوشتی، یا مرگ یا شهادت، هیهات منا الذله، مرگ بر منافق و بنی صدر بعد از حدود نیم ساعت عزاداری بیانیه ای مبنی بر ادامه راه شهید بهشتی و اعلان وفاداری به خط امام، قرائت شد. خاطره دیگری که از شهید نادریان داریم این است که در اردوگاه تنگ تادوان خفر، زمان برگزاری اردو مصادف شده بود با سمینار معاد، ما موفق شدیم بعضی از شخصیت های شرکت کننده را از جمله مرحوم آیت اله مشکینی و ... به اردو دعوت نماییم. شهید رجایی به علت ضیق وقت نتوانست شرکت نماید اما به ما قول داد که در اولین فرصت در تهران شما را خواهم دید. دو هفته بعد تعدادی از بسیجیان را در قالب اردوی تفریحی ـ زیارتی به تهران بردیم، عصر همان روز تلفنی با ایشان صحبت کردیم و قول قبلی را یادآوری نمودیم، ایشان بلافاصله قبول کردند و محل استقرار ما را سوال نمودند، حدود یک ساعت و نیم بعد به همراه دو یا سه نفر در جمع ما حاضر شدند. چون برادران برای احوال پرسی هجوم می آوردند، شهید رضا به جلو آمد و گفت بچه ها به نوبت، اول خودم بعد شما، شهید رجایی می فرمود بچه ها خیال می کنند گردن من پلاستیکی هست (بگذریم که شخصیت رده اول کشور با یک تلفن و یادآوری، به قول خود عمل نمود و این بزرگترین درس اردوی ما بود) شهید رضا یک دستگاه موتور پرشی نیز از شهید رجایی هدیه گرفت برای بسیج و در اکثر اردوهای بعدی خود ایشان از آن استفاده می کرد.

شهید رضا هم مربی تاکتیک و رزم انفرادی، هم مربی عقیدتی و بصیرتی و هم مربی اخلاق و در یک کلام آچار فرانسه بسیج بود. ایشان فردی منظم با همت و پاک دامن و اراده ای پولادین در برابر مشکلات، ولایتمدار در قول و عمل، متواضع و مصمم و جدی در برنامه های نظامی بود. به نماز اول وقت و جماعت اعتقاد قلبی داشت و دانش آموزان را نیز به آن ترغیب می نمود. یادش گرامی، راهش پررهرو و با همرزمان خود با شهدای کربلا محشور شود، انشاءاله.

خاطره همرزم شهید نادریان ، خلیل رستگار :

شهید نادریان و همکاران شهید او از جمله شهید خلیل مطهرنیا، شهید حاج علی اکبر رحمانیان و شهید محسن دوراندیش از مسئولین واحد بسیج شهرستان جهرم و از مربیان برجسته بسیج بودند. این شهدای والامقام که رضوان و رحمت خداوند بر روح بزرگ آنان باد علاوه بر اینکه مربی اسلحه شناسی، تاکتیک و رزم انفرادی بودند دارای حلم، بردباری، حیا، پاکدامنی و عفو و گذشت بودند. به عبارت دیگر خداوند آنها را عزیز کرده بود و افتخار بسیج جهرم به این است که پایه گذار آن چنین مربیان برجسته، باصفا، مخلص و متقی بوده است، بدون اغراق این عزیزان سفر کرده به بسیج جهرم زینت بخشیده بودند.

شهید نادریان به کارهای اردویی علاقه فراوانی داشت، در اردوگاههایی که ایشان حضور داشت جذبه و ابهت نظامی با نماز جماعت اول وقت و دعا و توسل همراه بود. با اعضای بسیج یکدل و یکرنگ بود، به دلیل قاطعیت و تواضع بیش از حد در دل آن ها جا داشت. در خشم های شبانه بسیار دقیق عمل می کرد. ضمن رعایت مسایل ایمنی با هیچ کسی شوخی نداشت و بعد از سخت گیری های فراوان و تمرینات گوناگون رزم شبانه، با قرائت دعا و حلالیت خواستن، سختی ها را از دل شرکت کنندگان بیرون می آورد.

فضای سیاسی آن زمان اختلافات بین سران قوا و توصیه های امام خمینی (ره) مبنی بر وحدت، همدلی و صفا و صمیمیت بود، ایشان در کنار کلاس های نظامی مسایل اعتقادی و سیاسی و فکری و بصیرت افزایی را نیز چاشنی کلاسها می کرد. عملیات روانی دشمن فضای جامعه به خصوص دانشگاه و آموزش و پرورش را مسموم نموده به طوری که علناً بر علیه شهید مظلوم استاد بهشتی شعار می دادند، طوری وانمود شده بود که بهشتی طرفدار غرب و بنی صدر اسلام شناس واقعی است. در این فضا مربیان صادق بسیج از جمله شهید نادریان نقش موثری در تنویر افکار جامعه و شناخت سره از ناسره داشتند.

در کلاس های بسیج مسایل عقیدتی و سیاسی روز از جمله مبحث ولایت مطلقه فقیه و بخصوص تبعیت صادقانه از آن را مورد توجه قرار می دادند.

برای اطلاعات بیشتر به وصیت نامه شهید مراجعه کنید.

عکس های شهیدغلامرضا نادریان جهرمی:

/224224

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: