کد خبر: ۶۹۴۰۳
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۲

شهید علیرضا صابر در فروردین 1344 در خانواده‌ای مذهبی در شهرستان جهرم پا به دنیا گذاشت. در روزگاری سخت و خفقان آور. خانواده تنها مکان آرامش اوست که در آن جا درس از علی و حسین می‌آموزد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان قائم مقام آغاز می‌کند. با همت آموزگاران و خانواده با اسلام آشنا می‌شود. در تمامی سال‌های تحصیل دوره ابتدایی رتبه اول را احراز می‌نماید. از همان طفولیت با مساجد آشنا می‌شود و در نمازهای جماعت شرکت می‌کند.

علیرضا مقطع راهنمایی خود را در مدرسه دکتر شیرازی زمانی آغاز کرد که فریادهای الله اکبر در کشورمان طنین انداز بود؛ سالی که زمزمه قیام در اقشار مختلف مردم تبدیل به فریاد بلند شد و علیرضا خود را آماده کرد تا همراه با دیگران مبارزه‌ای سخت با خصم ملت آغاز کند. وی در تمامی تظاهرات‌ها شرکت می‌نمود. اگرچه سن او کم بود ولی وسعت روحش مانع نشد که به کنج عزلت بنشیند و تنها شاهد جریانات انقلاب باشد.

در زمانی که استکبار جهانی از شکست انقلاب اسلامی با ترفندهای مختلف مأیوس شد، آخرین تیر ترکش خود را به سوی انقلاب رها نمود و جنگ را به وسیله نوکر حلقه به گوش خود صدام به ایران اسلامی تحمیل کرد؛ و همان طور که در آزمایش‌های سخت، مردان الهی آزمایش می‌شوند و آنکه عابد درگه است از غیر مشخص می‌شود. علیرضا هم که خون انقلاب در رگ‌هایش جریان داشت و نمی‌توانست آرام بنشیند و واجبات خود را در خم و راست شدن بدون عمل بداند در مهرماه 1360 سنگر مدرسه را رها کرد و راهی جبهه‌ها شد و از این تاریخ به بعد تحصیلات خود را با حضور تقریباً دائم در جبهه‌ها و شرکت در اکثر عملیات‌ها تا شهادتش ادامه داد.

در عملیات طریق‌القدس (فتح بستان) شرکت داشت که از ناحیه زانوی راست مجروح گردید. جهت مداوا در بیمارستان شهید چمران شیراز بستری شد، بعد از چند ماه بهبودی نسبی حاصل شد که مجدداً به جمع دیگر رزمندگان پیوست.

در سال 1362 در کنکور تربیت معلم شرکت نمود و برای ادامه تحصیل راهی کرج شد. در مدت آموزش تربیت معلم اکثر اوقات در جبهه حضور داشت و بعد از فارغ‌التحصیل شدن به عنوان دبیر دینی و عربی به یکی از روستاهای لارستان اعزام شد؛ که بعد از چند ماه مجدداً در جبهه حضور پیدا کرد. این واقعه همزمان بود با عملیات غرور آفرین و پیروز (والفجر 8) که در این عملیات از ناحیه آرنج دست چپ مجروح شد و به یکی از بیمارستان‌های کرمان اعزام گردید.

بعد از آزادی (فاو) از ناحیه سینه و گردن مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت که بعد از 9 روز بستری بودن در مشهد بیمارستان را ترک نمود و به دیگر برادران در جبهه پیوست. مسعود فرشیدنیا نقل می‌كند كه وی همیشه اظهار می‌نمود كه« ما برای ثابت كردن ایمان بعد از ایمانمان به جبهه آمده‌ایم.»

این بار در کنکور سراسری شرکت نمود که کارت قبولی و تأییدیه او، هم‌زمان با خبر مفقود شدنش به دست خانواده‌اش رسید.

در عملیات غرورآفرین (کربلای 4) به عنوان غواص شرکت داشت که دلاورانه و مردانه بر دشمن زبون تاخت و شاگردی امام حسین (ع) را عملاً نشان داد سپس به سوی معبود، دوست و معشوق شتافت. جسد پاک و مطهرش بعد از 72 روز به دست خانواده‌اش رسید.

برای اطلاعات بیشتر به وصیت نامه شهید مراجعه کنید.

/224224

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: