کد خبر: ۷۲۶۶۰
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۰
مرحوم آقای انصاری در نجف گفته بودند این سید(آیت الله دستغیب) طالب چیزی است که بالاخره با شهادتش به آن می‏رسد!

 بیستم آذرماه سالروز شهادت مردی است که امام راحل ایشان را معلم اخلاق و مهذب نفوس می‌دانستند و به گفته کسانی که با شهید دستغیب آشنایی و مراوده نزدیک داشتند این خصوصیات در رفتار و کردار وی مشهود بود.

مسجد جامع عتیق شیراز خاطرات بسیاری از این استاد اخلاق دارد که بخشی از آن‌ها به سال‌های مبارزه این شهید علیه حکومت بیداد باز می‌گردد؛ سال‌هایی که کمتر کسی جرئت داشت به بیان حقایق جامعه بپردازد.

شهید دستغیب که امام راحل ایشان را معلم اخلاق می‌خواندند ازجمله این افراد است و توجه به آثار و نوشته‌های این شهید و بسیاری از سخنرانی‌های منتشرنشده وی یکی از اصلی‌ترین راهکارهای گسترش فرهنگ دینی و اسلامی در جامعه است.

به مناسبت این روز طنین پاسارگاد گفتگویی با یکی از نوه های شهید دستغیب انجام داده است که شرح آن در ذیل آمده است.

لطفا خودتان را معرفی کنید:

ضمن عرض سلام و تشکر از سایت تحلیلی خبری طنین پاسارگاد به دلیل پرداختن به شخصیت شهید محراب آیت الله دستغیب. اینجانب سید عبدالحسین دست‏غیب نوه پسری شهید محراب هستم. پدرم مرحوم سید بهاء الدین دستغیب بودند که چند سال قبل به رحمت خدا رفتند. بنده متولد فروردین ماه 1361 هستم . کارشناس ارشد معارف اسلامی و حقوق از دانشگاه امام صادق (ع)،حافظ کل قرآن و اکنون 5 سال است در کمیته امداد امام خمینی (ره) شهرستان پاسارگاد مشغول به خدمت به محرومین می‏ باشم.

مرحوم شهید دستغیب در چه تاریخی به شهادت رسیدند؟

20 آذر 1360 در حین عزیمت برای ادای نماز جمعه. به همین دلیل است که ایشان را شهید راه محراب نیز می نامند.

با این حساب شما بعد از شهادت ایشان متولد شدید؟

بله.

بنابراین خاطره مستقیمی از ایشان ندارید، اما شهید دستغیب را از نگاه خودتان با توجه به این که بعد از شهادت ایشان متولد شدید، چگونه توصیف می کنید؟

شناخت شهید دستغیب  در واقع شناخت بخش مهمی از تاریخ شیراز و استان فارس و همچنین تاریخ انقلاب اسلامی است. وقتی شهید دستغیب عملا از صحنه حذف می‏ شود و هر از گاهی آن هم به صورت کاملا مختصر و موجز از ایشان یاد می ‏شود، نتیجه این می ‏شود که نسل جدید اطلاع چندانی از آن چه در این سرزمین گذشته نداشته باشد. خیلی‏ ها نمی ‏دانند که شیراز در دوران انقلاب در صف اول مبارزه بوده است. مرحوم شهید را هم فقط در حد یک امام جمعه معمولی می‏ دانند که بنا به دلایلی کشته شد!

شاید خیلی‏ ها ندانند که خاندان دستغیب بین 800 -700 سال سابقه سکونت در شیراز دارند و خانواده بسیار گسترده‏ای هستند. مرحوم پدرم در این خصوص شروع به تحقیقات مفصلی کرد اما عمرش کفاف نداد و کار ناتمام ماند. این خاندان از خانواده‏ هایی هستند که سیادتشان محرز است و بر اساس اسناد معتبر نسبشان به امام سجاد (ع) می‏ رسد و در طول تاریخ معروف به علم و تقوی بوده ‏اند. حال در این بین یکی مانند ایشان پیدا می‏ شود که عصاره بسیاری از فضایل این خاندان است. آیا نباید بیشتر از این به ایشان پرداخت و حرمت ایشان را نگهداشت؟

البته من منکر کارهای خوبی که صورت گرفته نیستم. مثلا مجموعه حدیث سرو که اخیرا تهیه شده بسیار مجموعه خوبی است و همچنین نشریه ای که سال 88 توسط سپاه پاسداران چاپ شد به نام شاهد یاران که با اشخاصی مصاحبه کرده بود که باید مصاحبه می‏ شدند.

منظورتان از جمله آخر چیست؟

شما نگاه کنید الان در آستانه 20 آذر ماه (تاریخ شهادت ایشان )هستیم. مسلما دو سه مستند در خصوص ایشان از صدا و سیما پخش می‏ شود. اما واقعا چه تعداد از این اشخاص یاران نزدیک شهید محراب هستند؟ چرا کسی سراغ خانواده شهید محراب نمی ‏آید؟ در آن مجله با اشخاصی از خانواده شهید مصاحبه شده بود که برخی از آن‏ها الان در قید حیات نیستند. از جمله آن‏ها پدرم بود. مرحوم پدر (رحمت الله علیه) در آخرین روزهای حیاتش یک شب به طور کاملا اتفاقی در حالی داشتیم چای می‏نوشیدیم شروع به تعریف خاطره کرد، حدود یکی دو  ساعت طول کشید و چه خاطرات نابی بود. ایشان سابقه مبارزاتی داشتند و در خیلی صحنه ‏ها همراه مرحوم شهید بودند و  همچنین عموهایم اطلاعات ذی‏قیمتی در این خصوص دارند.

شاید ندانید که مرحوم شهید شش پسر و چهار دختر داشتند که الان فقط سه پسر و سه دخترشان در قید حیات هستند. گاهی اوقات که در محافل خانوادگی صحبتی به میان می ‏آید متعجب می‏ شوم که چرا این حقایق ثبت و به اطلاع مردم نمی‏رسد؟ در ایام الله دهه فجر هم همین‏طور. وقتی خبرنگار به میان مردم می‏ رود همه از نقش شهید دستغیب می‏ گویند، اما مهمانانی که دعوت می ‏کنند یا تحلیل هایی که ارایه می‏ دهند،نقش ایشان را خیلی کمرنگ می‏ کنند.

به نظر شما چرا آیت الله دستغیب را به شهادت رساندند؟

شاید به قطعیت نتوان به این سوال پاسخ داد. شهادت یک موهبت الهی است که خداوند آن را به هر یک از بندگان خود که صلاحیت‏های لازم را کسب کرده باشند روزی می‏ کند. ایشان مرد خود ساخته ‏ای بود. در نجف تحصیل کرده و اساتید مبرزی داشته و چند اجازه اجتهاد دریافت کرده بود. از نظر عرفانی و سیر و سلوک هم به مراتب والایی رسیده بود. ایشان مدتی از محضر آیت الحق و العرفان مرحوم آقای سید علی قاضی کسب فیض کرده و بعد از آن در محضر عارف کامل حضرت آیت الله محمد جواد انصاری همدانی زانو زده بود و بعد از رحلت مرحوم انصاری تا زمان شهادت، برادروار با مرحوم آیت الله شیخ حسنعلی نجابت مانوس بود.

نقل است که ایشان از مرحوم آقای انصاری پرسیده بودند که من کی به مقام فنای فی الله می‏رسم؟ حضرت آقا پاسخشان را نمی‏ دهند اما وقتی مجلس را ترک می‏ کنند، می‏ فرمایند این سید طالب چیزی است که بالاخره با شهادتش به آن می‏رسد! در نتیجه برخی از اصحاب شهید منتظر شهادت ایشان بودند.

 کرامات بسیاری از مرحوم شهید دستغیب در همان زمان حیاتشان صادر شده که خیلی‏ هایش ثبت نشده است که فعلا نمی‏خواهم وارد آن شوم.  اما شما دعاهای ایشان را گوش کنید مانند دعای کمیل یا دعای ابوحمزه که ایشان اصرار داشتند خودشان آن را بخوانند. در سن بالا چه صدای رسا و عرفانی‏ ای! این به دلیل آن است که ایشان در سن جوانی مراقب بوده و خودش را حسابی ساخته بود که در سن پیری می‏ توانست ساعت ها سخنرانی کند و دعا بخواند و خسته نشود.

امام خمینی (ره) ایشان را خیلی عجیب تحت تاثیر قرار داده بود. شاید بتوان ایشان را مصداق واقعی ذوب در ولایت دانست. ایشان حقیقتا ذوب در امام (ره) بود. معتقد بود. ایشان تجسم واقعی اسفار اربعه ملاصدرا است. یعنی کسی است که تمام مراتب سیر و سلوک را پیموده و اکنون از طرف خداوند مامور شده مردم را به سمت او هدایت کند! جملات معروفی نظیر «من أطاع الخمینی (ره) فقد أطاع الله» یا «آیا بی عشق به خمینی (ره) می‏توان عاشق مهدی (عج) شد؟» از ایشان است.

نقل شده که در اواخر عمر به سختی می ‏توانست نام امام را بر زبان بیاورد و نفسش به شماره می‏ افتاد. تصویر جالبی از ملاقات ایشان با امام وجود دارد که خیلی جالب است. ایشان دو زانو در مقابل امام نشسته و سرش را پایین انداخته است. و  گویی سعی دارد نهایت ادب و تواضع خود را نسبت به ایشان نشان دهد. مانند عبد در برابر مولا!

حالا عده ‏ای فکر می‏ کنند ترویج شهید دستغیب (ره) موجب تضعیف انقلاب می‏ شود! به آن‏ها باید چه باید گفت؟دشمن این را خیلی خوب فهمیده بود و می‏ دانست با شهادت ایشان یکی از بازوهای توانمند امام (ره) را قطع می‏ کند.

از نظر ظاهری شاید بتوان گفت دلیل شهادت شهید دستغیب (ره) همان دلیل شهادت بسیاری از بزرگان انقلاب نظیر مرحوم شهید مطهری، بهشتی، رجایی و باهنر وسایر شهدای محراب و ... رحمت ‏الله علیهم أجمعین است. همه به یک دلیل اصلی از بین رفتند چون در راه اصیل امام خمینی (ره)، که همان راه انبیا و صلحا است، گام برمی ‏داشتند و حاضر به کوتاه آمدن و خروج از مسیر نبودند. اما باطن و اصل قضیه چیز دیگری است و ما فقط می‏توانیم اسباب وعلل ظاهری را ببینیم و قضاوت کنیم.

درباره نحوه شهادت آیت‏ الله شهید دستغیب توضیح مختصری بدهید

برای بنده تقریبا مسلم است که ایشان از زمان شهادت خود اطلاع داشتند. اما نحوه شهادتشان خیلی مظلومانه بود، منزلشان در کوچه پس کوچه‏ های محلات قدیمی اطراف حرم مطهر احمد بن موسی (ع) واقع بود و حاضر به ترک منزل و انتقال به منزلی بهتر نشده بودند.

زندگی عارفانه ایشان با تجملات و زرق و برق زندگی سازگار نبود. دنیا به ایشان رو کرد اما ایشان دنیا را نخواستند. استان فارس در اختیار ایشان بود اما  ایشان کوچک‏ترین بهره ای از آن نبردند. با عده‏ ای از پاسداران، که خود از مریدان مرحوم شهید بودند و هر کدام برای خود شخصیت عجیبی هستند و باید در موقع مقتضی در خصوص آن‏ها صحبت شود، در حال عزیمت جهت اقامه نماز جمعه بودند.

دختر کم سن و سالی (ظاهرا شانزده ساله) که نام و مشخصاتش را سازمان منافقین اعلام کرده و من به عمد اسم او را نمی برم، در یکی از کوچه پس کوچه‏ ها کمربند انفجاری به خود بسته بوده و منتظر ایشان به کمین نشسته بوده و می‏خواسته ناگهان خود را منفجر کند. وقتی شهید وارد کوچه محل اختفای او می ‏شوند می‏ گوید می ‏خواهم نامه ‏ای را به شما بدهم. مرحوم شهید قبول می‏ کنند و آن دختر نزدیک می‏ آید و ناگهان خود را منفجر می‏کند.

خود را به درک واصل می‏کند و مرحوم شهید را به همراه نوه‏ شان، محمد تقی دستغیب، که پسر عموی بنده باشد و هفت نفر از یاران و محافظین به شهادت می‏ رساند.

یک سخنرانی فوق‏ العاده از ایشان شنیده ‏ام که در آخر آن روضه حضرت عباس (ع) را می‏ خوانند و جمعیت زیادی را به شیون وا می ‏دارند. و چقدر شهادت ایشان شبیه شهادت عمویشان ابالفضل العباس(ع) بود. حضرت را ناجوانمردانه و با مظلومیت در میان نخلستان‏های علقمه به شهادت رساندند و مرحوم شهید را در کوچه پس کوچه‏ های اطراف حرم شاهچراغ (ع). جسد ایشان مانند عمویشان قطعه قطعه شده بود. ایشان را نتوانستند غسل دهند و عجیب این که دو دستشان از بازو قطع شده بود!

در پایان اگر نکته خاصی داریدبفرمایید.

ضمن تشکر از جناب‏عالی و دست اندرکاران سایت خوب طنین پاسارگاد. امیدوارم در پناه حق موفق و موید باشید.

منبع:شیرازه

 

نام:
ایمیل:
* نظر: