کد خبر: ۷۲۹۱۷
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۷
 در گرماگرم عطوفت آفتاب و در هفدهمين روز از مرداد ماه 1341 روستاي ميانده شهرستان فسا سرمست از بوي قرنفل و اسپند ميلاد کودکي را جشن گرفت که ريشه در خون و حماسه داشت و بزرگ مردي بود که از سلاله شقايق بود . خانواده اين يوسف گل پيرهن را عزيز نام نهادند . عزيز در خانواده اي متدين و مذهبي تولد يافت و در سايه سار دستهايي رنج کشيده و مهربان پرورش يافت . هنوز کوچه پس کوچه هاي گلي روستاي ميانده سراسيمه به دنبال کودکي مي گردد که همبازي ديروز او بود و اينک در هالي اي از نور در نگاهي آشنا و در لبخندي مهربان خلاصه شده است . آسمان آبي روستا هرگز پرواز ملکوتي اين عاشق دلسوخته را از ياد نخواهد برد . آري شهيد عزيز بابايي در فضاي صميمي روستا و در آن حال و هواي روحاني پرورش يافت . وي دوران ابتدايي تحصيلي را در روستاي محل سکونت خود با موفقيت به پايان رساند و سپس راهي شهرستان فسا شد و در هنرستان صنعتي اين شهر رشته مکانيک را جهت ادامه تحصيل برگزيد . و در سال 1360 موفق به اخذ مدرک ديپلم گرديد . وي بعد از پيروزي انقلاب در بسيج نام نويسي کرد و دوران آموزشي را با موفقيت به اتمام رساند . پس از مدتي به عضويت سپاه در آمد و مشتاقانه به خيل عاشقان ابا عبدالله عليه السلام و پاسداران و ولايت پيوست . با شروع جنگ تحميلي هر چند بار ديگر زمينه براي ادامه تحصيل او در مقاطع عالي فراهم آمد اما شهيد راهي ديگر را برگزيد وي در دو راهي انتخاب راه عشق را برگزيد و راهي جبهه هاي نور عليه ظلمت شد و تا شايد عطش دروني خود را با شربت گواراي شهادت فرو نشاند . اين شهيد بزرگوار در مدت زمان حضور در جبهه در سمت جانشين و مسئول محور انجام وظيفه کرد و در بسياري از عملياتها از جمله عمليات والفجر 8 و کربلاي 4 و 5 شرکت کرد . پيکر نوراني شهيد بابايي که بارها آماج تير و ترکش دشمن قرار گرفته بود در نمازهاي عاشقانه سر بر آسمان دوست نهاد و در ملکوت آفتاب به پرواز در آمد . پيشاني بلند او در با شکوه ترين سجده نياز بوسه اي آتشين بر سجاده زخم گذاشت . شهيد با پيکري خونين به خيل شهداي هشت سال دفاع مقدس پيوست .

زندگي نامه شهيد عزيز بابايي

عمليات کربلاي 5 خاطره پرواز ملکوتي او و هزاران کبوتر سبکبالي است که در آسمان خونرگ شلمچه به پرواز در آمدند . شهيد عزيز بابايي در 27 دي ماه 65 بر دستهاي مضطرب امت حزب الله تشييع و در زادگاهش به خاک سپرده شد .  و اينک از آن اسوه و ايثار و شهادت خاطراتي چند بر جاي مانده است و وصيت نامه اي خونين که بعنوان حسن ختام فرازهايي از آنرا تقديم مي داريم . چقدر جبهه نوراني است و ما از آن بي خبريم ، چه عزيزاني اينجا هستند و ما آنها را نمي شناسيم و چه گلهاي رنگارنگي اينجا هستند و چه زيباست پر پر شدن اين گلها . چه بوي خوشي دارند خدا به ما توفيق عنايت فرمايد تا بتوانيم تکليفمان را بخوبي انجام دهيم تا در آن دنيا در مقابل شهداي عزيز شرمنده نباشيم .

/224224
نام:
ایمیل:
* نظر: