کد خبر: ۷۴۴۴۹
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۴ - ۱۷:۵۵
گذری بر تاریخچه وحدت تعاملات میان گروه‌های اصولگرایی در ادوار مختلف

پایگاه اطلاع رسانی بسیج اساتید فارس، اکبر هاشمی بهرمانی که پس از دولت جنگ و با انتقادات بسیار جدی و هجمه بسیار شدید و شکننده به دولت و نخست وزیر قبلی بر سر کار آمده بود، در ابتدای دولت پنجم به کارگزاران خود گفت شما فقط کار کنید و فعالیت سیاسی را من خودم به تنهایی انجام می دهم، البته آنها اینطور فهمیده بودند که به هیچکس اجازه فعالیت سیاسی حتی برای ابراز کوچک‌ترین انتقادی هم ندهید و فقط خودتان فعالیت سیاسی داشته باشید. جناح راست و بزرگان آن نیز از همان ابتدا احساس تکلیف نمودند که باید از وی حمایت بی‌قید و شرط داشته باشند و بعضاً اعلام نمودند که باید سپر هاشمی باشند در برابر انتقادات و اینگونه بود که باب هر نقد وانتقادی مسدود شد و رئیس جمهور شد عین نظام؛ حتی در دانشگاهها نیز که همواره موتور پیشران جامعه بودند و در آن زمان بخشی از آنها از جمله در اصفهان تحت مدیریت جناح راست قرار داشت هم، فعالیت سیاسی رو به تعطیلی رفته بود؛ به هر حال کار به جایی رسید که رهبر عزیز فرمود «خدا لعنت کند دست‌هایی که سعی کردند دانشگاه و دانشجویان را غیرسیاسی کنند»و در آستانه انتخابات مجلس پنجم همان کارگزاران غیرسیاسی برای دخالت در انتخابات حزب تشکیل داده و ادعای سهم نمودند و لیست اعلام کردند و پس از اعتراضاتی به ظاهر حزب را تعطیل ولی سیاسی‌کاریشان را ادامه دادند و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هفتم و پس از ناکام ماندن تلاششان برای مادام العمر نمودن ریاست جمهوری سردار سازندگی‌شان بنا را بر تخریب گذاشته و پس از رأی آوری مرد قباشکلاتی با عبور از هاشمی مجدداً پست‌های اصلی و حساس دولت را در اختیار گرفتندو شاید کم‌ترین برکت آن انتخابات که رهبری از آن به عنوان «ستاره‌ای که بر تارک ملت ایران می‌درخشد یاد کرد»، همین شکسته شدن تابوی نقد و انتقاد از مسؤولین بود، هرچند که به دلیل تفریط‌های قبلی از آسیب افراط نیز در امان نماند.

اگر مبدأ تقسیم‌بندی‌های جدید سیاسی درون نظام را خردادماه 76 در نظر بگیریم که علاوه بر راست و چپ سنتی، راست و چپ جدید و میانه نیز پا به عرصه سیاست گذاشتند. مقاطع زیر را می‌توان در تحولات سیاسی جناح راست به ویژه در اصفهان برشمرد:

پرده صفر

پیش از انتخابات دوم خرداد76

تکبر، اشرافی گری، فامیل بازی، سرکوب مخالف، توسعه نامتوازن و غیربومی، افزایش فاصله طبقاتی و مزه‌کردن چرب و شیرین دنیا در ذائقه بعضی و ... آن‌قدر در دولت پنجم و به ویژه ششم که با شعار سازندگی کار می کرد، اوج گرفت و آنقدر مردم را خسته کرد که حتی قرارگرفتن تمام قد جناح راست بعلاوه سابقون انقلاب و نظام و علما و... پشت سر ناطق نوری افاقه برای به دور دوم کشیدن انتخابات هم نکرد،چرا که ناطق خود را نوچه هاشمی خوانده بود و البته خاتمی با کارگزاران هاشمی راه وی را ادامه داد...

http://rooyeshnews.com/images/stories/vahdat139408-4.jpg

alt

پرده اول

پس از انتخابات دوم خرداد76

راست سنتی دچار ایست کامل قلبی و حتی بعضاً مرگ مغزی شده و عده‌ای هم، اعلام از کارافتادگی و بازنشستگی نمودند و بعضی برای خود مرخصی‌های طولانی مدت استعلاجی و ... از طرف جبهه پیروان تجویز کردند و گفتند با روند ایجاد شده دیگر از طریق آراء مردمی نمی‌توان به قدرت بازگشت و ....و اما جوان‌ترها فعال شدند و پرانرژی سعی در پر نمودن میدان خالی شده کردند و به دنبال بزرگ‌تر و پشتوانه‌ای که به او تکیه کنند و مواجه با پیغام « ما آردمان را بیخته و الکمان را آویخته‌ایم» و میدان را خالی کرده‌ایم برای شما و مشابه آن..

پرده دوم

انتخابات مجلس ششم

چپی‌ها، کارگزاران و تجدیدنظرطلبان علیرغم رسیدن به قدرت، وحدت استراتژیک خود را حفظ و با لیست یکپارچه و در حمایت از دولت رئیس‌جمهور قباشکلاتی به صحنه آمدند و در عوض جناح راست که هنوز هم گیج ضربه انتخابات 76 بودند و البته پیام آن‌را هم به درستی دریافت نکرده بودند با تشتت و تفرقه و با چند لیست و گروه وارد انتخابات شدند واصرار و خواهش و تمنا به بزرگ‌ترها که به بزرگ‌تری و جلوداری پرداخته و خود نامزد و ذی‌نفع نباشند، به نسل‌های بعدی اعتماد و فضا را برای حضور جدی آنها در صحنه باز و از آنها حمایت کنند به دلیل حضور همیشگی بادمجان دور‌قاب‌چین‌های حرفه‌ای راه به جایی نبرد و این آغاز تشتت و ترک خوردن وحدت جناح راست بود، لذا علیرغم حضور ژنرال‌های استانی راست در لیست‌ها و به دلیل عدم مدیریت صحیح و فقدان بزرگ‌تری بی‌طرف در اردوگاه راست، لیست چپی‌ها بطور کامل رأی آورد و شیرزاد و مزروعی از اصفهان به مجلس رفتند و البته وضع تهران اسفبارتر بود، جناب هاشمی بهرمانی و یا همان عالیجناب خاکستری آن‌روزها که آن‌زمان هنوز بزرگ‌تر جناح راست و پدر معنوی کارگزاران بود آقاسی شد و چون جایگاهی در مجلس آن‌روز برای خود نمی‌دید، قانونی و یا غیرقانونی انصراف داد و جناحی در مجلس حاکم شد که ژست زنده باد مخالف من داشت ولی حتی تحمل یک حدادعادل را هم در کل مجلس نداشت و تا مدت‌ها به اعتبارنامه وی رأی اعتماد نداد ...

پرده سوم

پیش از انتخابات شورای شهر دوم

برخی فحول راست سنتی که به ویژه پس از ناکامی مجدد در انتخابات مجلس ششم دیگر امیدی به بازگشت بهدار که در سال‌های فترت آنها در عرصه سیاسی فعال‌تر شده بودند برای مدیریت و اجرای برنامه انتخاباتی، محترمانه و متواضعانه دعوت نمودندو خود به نظاره و پشتیبانی نشستند و البته بعضی برای دعاگویی به حج مشرف شدند. در تهران گروه آبادگران و در اصفهان جمعی از جوانان دانشجو و طلبه با روش لیست‌بندی و تبلیغی جدید و بر اساس نظرسنجی علمی از فعالین و مؤثرین سیاسی مدیریت میدانی ستاد انتخاباتی را بر عهده گرفتند وبرای اولین بار لیستی جامع از نسل‌های پی‌در‌پی انقلاب و با اکثریت نسل اول و سنتی‌ها تشکیل و با ادبیات روز و روش جدید تبلیغ شد که همین نیز برای برخی قابل قبول و تحمل نبود و تا آخرین لحظات فشارها برای تعویض نفرات غیرمشهور و البته صاحب صلاحیت لیست با بعضی نورچشمی‌های نامقبول ادامه داشت و البته با مقاومت ستاد نشد...

پرده چهارم

پس از انتخابات شورای شهر دوم و داستان انتخاب شهردار

پیروزی قاطع جناح راست در انتخابات شوراهای کل کشور به مثابه شوک احیاگری بود که از کارافتادگان را توانمند و بازنشستگان و پیران را همچون عبای یوسف، جوان و سرزنده و حتی زیباتر از قبل نمود و همه مرخصی‌ها لغو و همگی فراخوانده شدند، آنچنان که حتی مثلاً در اصفهان متکبرانه و مستبدانه تحمل 4،3 نفر جوان نسل دومی هم برایشان در شورا سخت بود.لذا پیشنهاد باز نمودن دایره انتخاب شهردار و میدان دادن به افراد صلاحیت‌دار و امتخان داده نسل دومی به ذائقه آقایان خوش نیامدو پیروزمندانه شهرداری را فتح نموده و با غرور برای مجریان جوان که خواستار باز شدن فضای خدمت برای نسل‌های بعدی انقلاب و شکستن دایره بسته مدیریت در کشور بودند پیغام دادند برگزاری انتخابات چند می‌شود؟ بیایند اجرتشان را بگیرند و ساکت شوندو ترک ایجاد شده در وحدت جناح راست در انتخابات مجلس ششم، به شکافی مبدل شد ...

پرده پنجم

انتخابات مجلس هفتم و هوای تازه

از آنجا که ادب پیروزی، صداقت و مدیریت در انتخابات شورای شهر دوم اصفهان برای جوان‌های راست، درس‌آموز شده بود با شعار «شهر به هوای تازه نیاز دارد»، کوس استقلال زدند و براساس این استدلال صحیح مرحوم استاد پرورش که ذائقه و ادبیات مخاطب تغییر کرده و باید مفاهیم و آرمان‌های انقلاب به زبان نسل جدید دوبله شود، برخی سنتی‌ها را متهم به عدم درک شرایط نموده و تحلیلی از رأی‌های خاکستری کشف و جماعتی مقبول از نسل دوم را برای حضور در لیست مستقل با خود همراه نمودند واز باب عمل به تکلیف سعی در اقناع بزرگان راست داشتند، از علما گرفته تا سابقون که منظور از لیست جداگانه رقابت با لیست سنتی نیست و جامعه هدف این طرح بخش خاکستری آراء است که پس از خرداد 76 از سبد رأی جناح راست خارج شده‌اند و هدف این طرح آنست که عمده رأی خود را از بخش خاکستری سبد جناح چپ بدست آورد. البته علیرغم سعی بلیغ در این مهم نه تنها در جلب حمایت بلکه در دفع تکفیر و شماتت نیز توفیقی بدست نیاوردند چرا که شاید عده‌ای فکر می‌کردند با بزرگ شدن این بچه‌ها خودشان کوچک می شوند و یا شاید جایشان تنگ می‌گرددو لذا فرصت تبلیغ و ارتباط با مخاطب را نیز از دست داده و تا سال‌ها هرینه‌های آنرا پرداخت نمودند. به‌هرحال زمین‌لرزه انتخابات مجلس هفتم که البته به دلیل عملکرد بد، غیرقابل قبول و سیاست‌زده و بعضاً خائنانه برخی نمایندگان مجلس ششم و پس از شبه کودتای نافرجام 18 تیر، اتفاقاً به دست نیروهای راست فتح شده بود،شکاف ایجاد شده بعد از انتخابات شورای شهر دوم را به گسلی نسبتاً عمیق مبدل و جوانان علیرغم به کاربردن تمام تلاش خود برای اقناع دیگران بر اساس تحلیل‌شان متهم به تفرقه‌افکنی شدند و باز هم جانبداری جلوداران همچنان جوانان را بدون پشتوانه گذاشت...

پرده ششم

انتخابات ریاست جمهوری نهم

مجالس ششم و هفتم درس نشد، هنوز باد غرور پیروزی شورای شهر دوم و تسلط بر شهرداری و فتح مجلس هفتم در دماغ‌ها بود.اینبار جوان‌ها باز هم خواستند مستقل باشند لذا در آن زمان که فردی از جنس خودشان، با گفتمان امام و انقلاب و منتقد جدی پیشینیان را نیز یافته بودند که می‌گفت می‌خواهد نوکر مردم باشد و سپر رهبری و با فساد و باندبازی و رفیق‌بازی مبارزه کند، دورش را گرفتند و با اخلاص کمکش کردندو خدا در مصافی نابرابر، ناباورانه به پاداش تلاش و اخلاصشان، پیروزشان کرد و اما سنتی‌ها باز در همان حال و هوای خود و محکوم کردن تفرقه‌افکنی جوان‌ها بودند و در دور اول در ستاد هاشمی و لاریجانی و در دور دوم بعضی بلاتکلیف و بهت زده!! ...

http://rooyeshnews.com/images/stories/vahdat139408-4.jpg

پرده هفتم

پس از انتخابات ریاست جمهوری نهم

برخی سنتی‌ها که به قول منتخب مردم ته صف بودند به سرعت خود را به تهران و منتخب مردم رساندند و بالاخره بعضی در سمت‌های استانی از استانداری تا ادارات کل اصفهان جایی یافتند و این برای جوان‌ها که به دنبال تغییر و شکستن انسداد سیاسی و مدیریتی ایجاد شده در شهر بودند بسیار سنگین بود و لذا بعضی به درست یا غلط تمام تلاش خود را برای عدم دستیابی شهردار به وزارت و نفوذ در مرکز علیرغم شناخت قبلی و ارادت رئیس جمهور منتخب به وی به خرج دادند و موفق نیز شدند؛ واما گسل پرده ‌های قبل اکنون دیگر دره‌ای عمیق شده بودو البته تا یکی دو سال که همه سرمست پیروزی خدا داده بودند، فرد منتخب به آرامی و با شیب ملایم چنین وانمود کرد که در نظام همه مسئله دارند و لیستی از تخلفات و متخلفین رده بالا در جیب دارد که اجازه نمی‌دهند رو شود و کسی به جز او و حلقه اطرافش پاکدست و پاک عقیده و پاک رفتار نیستو البته این مرحله، مرحله‌ی مرگ اعتماد بین نیروهای انقلابی بود...

پرده هشتم

انتخابات شورای شهر سوم و مجالس هشتم و نهم

هر چند به ظاهر همه آنها برای جناح راست نتایج نسبتاً قابل قبولی داشتند ولی غرور جوان‌ها از پیروزی قبلی، تکبر و نخوت سنتی‌ها از تجربه و مزه کردن چرب و شیرین روزگار در دهان‌هایی و قدرت بادآورده بعضی تازه به دوران رسیده‌ها اخلاص‌ها را کمرنگ کرد و بی‌اعتمادی و خائن‌سازی سفره گسترد و رایحه خوش خدمت در بوی نامطبوع سوءظن و تفرقه استحاله شد.همه از وحدت سخن می‌گفتند و یکدیگر را به وحدت دعوت می‌کردند ولی صرفاً وحدت با خودشان نه یک وحدت واقعی بین همه نیروهای انقلاب و با یک سازوکار منطقی و تعریف شده بلکه براساس پذیرش هرچه ما می گوییم چراکه عده ای از سنتیها معتقد بودند و هستند که شهر متولی و کلیددار دارد و از قضا آن متولی نیز خودشان هستند لذا همیشه یکی از شروط وحدت پذیرش این موضوع از طرف سایرین بوده است و عده‌ای دیگر از نسل‌های جدیدتر معتقدند که به دلیل اشتباهات گذشتگان فقط خودشان با اخلاص و بررسی زیاد و تراکم ظنون می‌توانند به تشخیص اصلح برسند و سایرین صلاحیت ورود ندارند و باید تابع تشخیص اصلح بشوند وگرنه یا بی‌بصیرتند و فریب خورده و یا خودفروخته.دریغ از بزرگتر و جلوداری که تدبیر جمع کردن این سپاه رها شده را داشته باشد.بازیگردانی و نقش پدری گم شده و بعضی بزرگان، نسل‌های بعد از نسل اول را اصلاً نمی‌دیدند چه رسد به اینکه به رسمیت بشناسند و بخواهند میدان دهند.البته در این نگاه افراطی، رفتار، عملکرد و بی‌اعتمادسازی رئیس جمهور وقت، بعضی اطرافیان و منصوبین و طرفداران وی بی تأثیر نبود؛ و متأسفانه هنوز هم ...

پرده نهم

انتخابات ریاست جمهوری دهم

علیرغم همه دل نگرانی‌ها و انتقادات از ندانم به کاری‌ها و اشتباهات که البته بخشی از آن به دلیل فشارها، سنگ‌اندازی‌ها و حملات مخالفان سرسخت بوده و بخش عمده‌تری نشأت گرفته از لجبازی‌ها و خودشگفتی‌ها و با توجه به احساس خطر جدی از ناحیه فتنه گران، جوان‌ها باز دور منتخبشان را گرفتند و با اخلاص کمکش کردند تا سربلند شود، هرچند او در همان تبلیغات و بعد از انتخاب مجدد نیز با بداخلاقی به خطا رفت و بهانه بدست فتنه گر داد.

در این مقطع برخی بزرگان صاحب تجربه سعی در انذار جوانان و تشویق گزینه‌های دیگر برای حضور در صحنه رقابت انتخاباتی را داشتند که به دلیل عدم فراهم بودن شرایط و عمیق شدن دره بی‌اعتمادی با دامن زدن به خائن‌سازی در سال‌های گذشته به جایی نرسید ...

پرده دهم

پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم

آشوب فتنه‌گران چپ از اصلاح طلب و کارگزار گرفته تا نهضت آزادی و منافق و سلطنت طلب، بلافاصله پس از اعلام نتایج انتخابات به بهانه و با اسم رمز تقلب و البته به قصد براندازی نظام با سوءاستفاده از احساسات پاک مردمی و هیجانات جواناندر کنار آتش بیاری، سکوت و یا همراهی برخی خواص شاخص ولی کم‌بصیرتبا آن از یک سو وعملیات انتحاری رئیس‌جمهور در انتصاب معاون اول و مسؤول دفتر و ترسیم خط قرمز به دور آنها و پس از آن در یازده روز دورکاریو... نیز از سوی دیگربه مثابه زمین لرزه‌ها و پس‌لرزه هایی بود که نه تنها دره قبلی را عمیق‌تر که دره‌ها و گسل‌های موازی و متقاطع دیگری نیز ایجاد کرد تا دیگر هیچ‌کس به دیگری اعتماد نداشته باشد و در هیچ موضوعی ولو مصالح مشترک و عمومی هم نتوانند با هم همراهی کنند.

تا پیش از این که همه به جز حلقه اطراف رئیس جمهور خائن شده بودند، منبعد نیز بقیه هم منحرف شدند و اینجا مانده بودند جوان‌های انقلابی و بلاتکلیفی و سرخورده‌ایکه حتی اعلام موجودیت جبهه پایداری نیز نتوانست آنچنان که باید التیام‌بخش باشد چه اینکه آنها نیز با رئیس جمهور در غیر‌قابل‌اعتماد دانستن دیگران به جز خودشان هم‌داستان بودند و لذا مقدمات پرده یازدهم به شکل بدی رقم خورد و ...

پرده یازدهم

انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و شورای شهر چهارم

پرده‌های قبل مشخص کرد که اگر قوه عاقله‌ای ایجاد نشود و به فرمایش مولا علی علیه السلام که فرمود: «اخذ القلیل خیر من ترک الکثیر» عمل نشود و همه مطالبات حداکثری داشته باشند نتیجه چه خواهد بود؛ و لذا اینبار تلاش فوق‌العاده ولی پراکنده همه، از سنتی گرفته تا جوان و میانه رو در انتخابات ریاست جمهوری به دلیل تشتت و تفرقه و بر اساس سنت الهی، حتی افاقه دور دوم را هم نکرد و همه مبهوت پایان ماراتون انتخابات در دور اول با اکثریت ناپلئونی به نفع کلید تدبیر شدند -که مسلماً با حذف به موقع رقیب همراه و کم مقبولیت و نشان دادن عملی تدبیر و همراهی در امور مهم به مردم بدست آمد- و البته نتیجه شوراها مشابه شورای سوم با کمی آشفتگی بیش‌تر بود و این خود نشان از بی‌عمق و مبنا بودن رأی ریاست جمهوری نیز داشت؛اما در اصفهان برای اولین بار اتفاق جدیدی با طراحی وهمراهی چهار تشکل جوان و دعوت از سایرین برای همراهی و حتی مدیریت صحنه برای انتخابات شورای اسلامی شهر با عنوان «فرآیندمدار» شکل گرفت و در بستر یک نظرسنجی چند مرحله‌ای برای ایجاد وحدت حداکثری و بدون سهم‌خواهی و تحمیل نظر یک عده بر دیگران به بهانه تجربه و تخصص بیش‌تر و یا تحلیل قوی‌تر و یا تقوا و اخلاص بالاتر و تراکم ظنون و ... تلاش شد و البته برای اولین بار با تمام فراز و نشیب‌ها و به رغم سنگ‌اندازی‌ها، شماتت‌ها و تخریب‌ها به سرانجام رسید و منجر به ارائه یک لیست انتخاباتی و انجام تبلیغات نسبتاً مؤثر با شعار «کار شهرداری فقط ساخت وساز نیست» گردید اما شاید به دلیل همان تعصبات و خودشگفتی‌های مزمن و تاریخی و یا عدم حمایت جدی فحول و بزرگ‌ترها و یا نو‌بودن و وجود اشکالاتی ناگزیر در طراحی و اجرا نتوانست از تفرقه و ارائه لیست‌های گروهی، پدرسالارانه و محفلی جلوگیری نماید و ...


پرده دوازدهم

پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و شورای شهر چهارم و باز هم انتخاب شهردار

شهردار که با کمک شوراهای دوم و سوم و همکارانش در شهرداری کارنامه نسبتاً قابل قبولی را در ساخت و ساز و عمران شهری بر جای گذاشته بود، دیگر آن اکثریت قاطع همراه را در شورای چهارم نداشت و اتفاقاً فراکسیونی منسجم و پیگیر برای تغییر در شورا شکل گرفت. هر چند که شهردار شانس بالایی برای در اختیار گرفتن مناصب مهم دولتی به جهت حمایت رده‌های بالا در تهران از جمله ناطق نوری، علی لاریجانی، محمدرضا عارف و... داشت، با تکیه به روحیه مبارزه‌طلبی و البته بر اساس تکلیف شرعی، بر ادامه خدمت در شهرداری اصرار ورزید.

طلیعه تغییر در ترکیب هیئت رئیسه شورا خود را نشان داد ولی تغییر در شهردار‌ی ناکام ماند و البته هزینه این ناکامی و اصرار بر خدمت را دو سال مردم با راکد ماندن پرژه ها  و قفل بودن کارها و رواج فضای دلالی دادند و نهایتاً کاری که از اول باید می شد، شد. البته با اتلاف زمان و هزینه زیاد؛ و شهردار به قم رفت و پس از سالها امید به باز شدن انسداد مدیریتی و سیاسی در شهر تازه شد و البته این سؤال که آیا کسی پیام این آمدن و رفتن پرهزینه را دریافت کرده است یا نه؟...

داستان استیضاح تمام و شهردار جدید، کم حاشیه و با اجماع نسبتاً خوبی انتخاب شد، باشد که طلیعه مناسبی برای نگاشتن پرده بعدی باشد...

پرده سیزدهم

پیش از انتخابات دور دهم مجلس شورای اسلامی و دور پنجم مجلس خبرگان رهبری

اصولگرایان در مرکز نشان دادند که متنبه شده‌اند و شورای سه نفره از علمای تراز اول و مقبول در مرکز تشکیل و متناظر آن گروه‌های مؤتلفه، پایداری و ایثارگران و توابع هر کدام دور هم جمع شده و بنا را بر وحدت و کنار گذاشتن اختلافات و دلخوری ها گذاشته‌اند و گفته می‌شود که علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی نیز با این قافله وحدت همراهند و البته در این میان هنوز هستند خودشیفتگان و مرید و مرادبازانی که شهر به شهر می‌گردند و از عواطف و احساسات پاک انقلابی جوان‌ها بهره می‌برند و علیرغم تخطئه هرگونه کار تشکیلاتی و رسمی و حزبی خود گروه و شورا تشکیل می‌دهند و همچنان خود را در قالب هیچ حرکت جمعی نمی‌بینند و دیگران را خائن می‌پندارند و انگار از عالم غیب مأموریت دارند تا با حضور سیاسی خود، مردم را مستقیم تا خیمه مهدوی ببرند البته بی‌واسطه ولایت فقیه و علما و فقهای عالم به زمانه.

وآیا بازیگردانانی هستند از راهبران و جلودارانی که عالمانه و پدرانه و بدون جانبداری و با باور نسل‌های پی‌درپی انقلاب برای سپردن ودیعه انقلاب به دست آنها این طلیعه روح افزای وحدت و همبستگی را که در مرکز آغاز شده در اقصی نقاط کشور جاری و نیروهای انقلاب را باز دورهم جمع کنند.

پرده‌های پی‌درپی پیشین مشخص کرد، سال‌هاست نخ تسبیح نیروهای انقلاب از موضع بی‌اعتمادی و بی‌اعتنائی به نسل‌ها و رویش‌های بعدی انقلاب پاره شده و کاردان زبردستی می‌خواهد که آنرا از همان موضع دوباره گره بزند.

آیا می‌شود این پرده بازیگردان و بازیگران داناتر و باتقواتر ومنصف‌تری داشته باشد تا بتوان اتمام این پرده و پرده‌های بعدی را زیباتر نگاشت و آیا بازیگران این پرده‌ها چگونه نقش ایفا می‌کنند؟ ...

باید با سعه‌صدر و بازنمودن دایره خودی‌ها نقش‌های جدید ایجاد کرد و همه بازیگران را بنا به شایستگی و بر اساس منطقی استوار و قابل دفاع و در بستر ساختاری تشکیلاتی و منسجم و با به‌کارگیری شاخص‌های مشخص و قابل ارزیابی و به‌دوراز تصمیمات محفلی و بر اساس رفیق‌بازی و یارگیری‌های مذموم بازی داد و به‌جای دعوت دیگران به وحدت با «ما» با مدیریت چینش افراد در شوراها و مجامع خودساخته، باید سازوکاری عاقلانه و مشروع برای وحدت پایدار و مستمر همه نیروهای انقلاب تعریف نمود حتی اگر در آن سازوکار «ما به‌ظاهر در اقلیت قرار گیریم که إن العزه لله جمیعا و تعز من تشاء و تذل من تشاء» ...

امید که در پرده بازیگردان و کارگردان موعود نقش‌آفرینی کنیم ...

رویش
انتهای خبر/224224
نام:
ایمیل:
* نظر: