کد خبر: ۸۱۸۴۶
تاریخ انتشار: ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۲
دلنوشته فرزند شهید؛
بابا برایم خورشید طلوع نخواهد کرد مگر اینکه آن روز ، روز تو باشد

روزی که محراب چشمانت مسجد دنیایم شد، از خدا خواستم هیچگاه مرا ازاعتکاف عبادتش خارج نکند و مرا مقیم خاک رهت کند ومعتکف بریدن از غیر تو سازد.

آمدم تا در خانه ات را به رویم بگشایی که خسته از دیگر درهای پر فریب، رازهای مگویی که غیر از تو برکسی فاش نخواهد شد را برایت رازدل کنم.

آمده ام تا بدانی برای قامت کشیدنم ، مادر خمید اما نگذاشت اخم بر چهره تو بنشیند ونبودت را در خانه احساس کنی...

خانه ای که هر روز منتظر آمدنت هستیم وبودنت را به انتظار نشسته ایم ...پدر آسمانی من

و امسال نیز به رسم هر ساله هدیه من به تو روز پدر ، اعتکاف در مرور خاطراتت بود، خاطراتی که در جمع باز گو شد تا همگان بدانند شهید زنده است و شهید سعید است و عند ربهم یرزقون شده ای .

بابا برایم خورشید طلوع نخواهد کرد مگر اینکه آن روز ، روز تو باشد ...

بابا هر روز صبح دل من برایت هدیه روز پدر میدهد.

اما امروز ؛

معتکف دیر مغان گشتم و آمدم نجوا کنم با تو در رویش عشق پدری...

/224224

نام:
ایمیل:
* نظر: