کد خبر: ۶۸۰۵۷
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۹:۲۵
در بخش هایی از این مقاله می خوانیم در دین مبین اسلام برای هر بخشی از رفتار های جمعی و انفرادی با هر ماهیت و کارکرد، آن چه هدف قرار گرفته است در درجه اول اعتلای فرهنگ دینی و رشد و تکامل بشر و در نهایت سعادت اخروی و دنیوی اوست.
 به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بسیج فرهنگیان فارس، در مقاله پیش رو که در دو بخش تنظیم گردیده است به موضوع "مهندسی حکومت دینی، چرا و چگونه" به قلم حمید حسن زاده می پردازیم. در ادامه بخش اول این مقاله ارائه می گردد که طی آن به نگاه های متفاوتی که از درک واژه معنویت در مکاتب بشری عرضه می شود به اختصار مروری خواهیم داشت.

قلمرو مهندسی حکومت دینی و حوزه قوانین حقوقی آن به انتظار از دین و فلسفه وجودی آن بر می گردد.

رویکرد دین یک رویکرد اجتماعی است در این حالت انتظارات از دین بسیار متنوع و عملکردی است فلذا؛ "دین می شود تمام زندگی"

در این حالت هدف غایی و نهایی دین سعادت دنیوی و اخروی در جوامع انسانی است. در دین مبین اسلام برای هر بخشی از رفتار های جمعی و انفرادی با هر ماهیت و کارکرد، آن چه هدف قرار گرفته است در درجه اول اعتلای فرهنگ دینی و رشد و تکامل بشر و در نهایت سعادت اخروی و دنیوی اوست چراکه؛ شریعت در خدمت طریقت است و هر دو در خدمت حقیقت و در یک مهندسی معکوس؛ کسب حقیقت تنها از طریق شریعت ممکن است.


اسلام، دین تمام زندگی است

اسلام دارای آموزه های روشنی از تکالیف انسانی در عرصه های اجتماعی است. در مقابل این اندیشه واژه سکولار قرار می گیرد که تعبیر جدیدی از ارتباط انسان با دین عرضه می دارد که ریشه ظهور و تفسیر آن به برداشت های این اندیشه از دین مسیحیت و تعریفی به اشتباه از واژه پر مغز معنویت در جنس تفکرات ایشان است.

نقش معنویت در تبیین حوزه فعالیت دین و سرفصل های ارشادی آن در جوامع بشری بسیار کاربردی و اجرایی و در عین حال پر معناست. در این جا لازم می دانم به نگاه های متفاوتی که از درک واژه معنویت در مکاتب بشری عرضه می شود به اختصار مروری داشته باشیم.

درمکاتب لیبرالیستی که عمدتا معنویت را در مفاهیم جعلی مسیحیت جستجو و دریافت داشته است کسب آن را در انزوای فرد از جامعه و فرد گرایی مطلق می داند. با این تعریف تنگ گرایانه که از دین و معنویت در جامعه ترویج می شود اولین کسانی که از این دین دست ساخته بشری فراری می شدند روشنفکران و نخبگان جامعه خواهند بود و به این ترتیب بذر جدایی دین از جامعه و نبود سر فصل های دینی در رفتارهای جمعی در فکر و اندیشه ها کاشته و در محصول رفتاری مردم خود را نمایان خواهد ساخت و به جدایی نخبگان با نیازمندی های معنوی و پرورشی جامعه نیز خواهد انجامید. این جدایی کم کم به تنفر از دین در بین مردم تبدیل شده و انسان را در برابر خدا قرار می دهد.

این ابتدای بردگی انسان در برابر نارسایی مفاهیم نظری و سپس عملی است که ریشه در خود محوری ایشان است.

انسان باوری مسیحیت مسیر معنوی را با سخت پیمایی و انحصاری و آن هم تنها برای بخشی از افراد جامعه می داند که توانایی طی نمودن آن را دارند. اعتقاد به تثلیث در عین توحید که شرک نظری است در فلسفه وجودی مسیحیت نهفته است. این تلقی از دین ذاتا نمی تواند وظیفه مدیریتی خود را در جامعه ایفا و دارای نقش اجرایی باشد و این موید؛ فقر فلسفه فکری اداره سازی جوامع الحادی در بینش مسیحیت است.


این نوع نگرش به محصول دهی و تربیت دینی به حضور در اجتماع نیز نخواهد رسید چه رسد به تشکیل و مهندسی خاص از دین در ایجاد حکومت !!!

و اما در انسان باوری یهود، یهود راه رسیدن به خدا را در جنگ و ستیز با خدا می داند چراکه اعتقاد راسخ دارند که ابتدا باید از خدا نافرمانی کرد و مقابل او قرار گرفت تا مورد خشم او واقع شده سپس توبه نموده و به عبادت روی آورده تا ربانی شویم. این نارسا ترین تعبیر جهت تبیین مدیریت فقهی در ارتباط خالق و مخلوق و مهندسی حکومت دینی در عرصه های مدیریتی است که در نهایت به عدم حضور خالق در تمامی صحنه های زندگی مخلوق خواهد انجامید. در این بینش تفکر دینی در ابتدایی ترین مراحل ایجاد حکومت درجا خواهد زد است !!!


اما در دین مبین و زیبای اسلام ناب احمدی و محمدی؛

انسان باوری اسلامی، انسان را شایسته و سزاوار قرب به درگاه ذات اقدس الهی و بی واسطه در ارتباط با خدا می داند. اسلام انسان را دارای استعداد لدنی جهت تجلی صفات الهی در وجود خود دانسته که استعداد آن را دارد تا ظرف وجودی خود را در کسب معرفت الهی توسعه داده و تا بی نهایت پیش ببرد. این تعریف مدرن ترین دیدگاه حضور انسان در جامعه با لحاظ نمودن به صحنه آوردن توقعات آفریننده از آفریده در جامعه به منظور تحقق حاکمیت دین در جامع است:

- در اندیشه دینی اداره کننده جامع سازنده آن است چرا که ایدئولوژی دینی تولید کننده باید ها و نباید ها برای مخلوقات خالق است.

- سیاست غیر مقدس (جعلی) با دین مقدس (جوهری) در هم نمی آمیزند و این دو را نمی شود با هم در آمیخت (همانند آنچه در ادیان تهی از واقعیت مسیحیت و یهود شاهدیم که ریشه در اندیشه های الحادی و جدایی دین از سیاست دارد) در دین مبین اسلام عالی ترین شکل پیوند دین و سیاست را شاهدیم دیانت عین سیاست و سیاست عین دیانت.

- اسلام بصیرت را عین معرفت و معرفت را حضور در تمامی صحنه های رفتاری جامعه در جهت رشد و تکامل داشته های ذاتی بشر می داند.

در تشریح چرایی غنای فرهنگ دینی در کارکرد های جمعی و سیاست مدون می بایست نگاهی دوباره و عمیق تر به واژه پر مغز معنویت داشت.

ادامه دارد...

/انتهای پیام/224224

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: