شهید باقری نمونه ی برجسته ایثار و فداکاری در سال 1340 در روستای خافی در خانواده ای مومن و مذهبی متولد شد ، او پس از طی دوران کودکی تحصیلات ابتدائی و راهنمائی خود را در دبستان کهوردان و مدرسه راهنمائی لامرد گذراند...
به گزارش تنویر، جهاد
گر، شهید باقری نمونه ی برجسته ایثار و فداکاری در سال 1340 در روستای
خافی در خانواده ای مومن و مذهبی متولد شد ، او پس از طی دوران کودکی
تحصیلات ابتدائی و راهنمائی خود را در دبستان کهوردان و مدرسه راهنمائی
لامرد گذراند و پس از پایان دوره راهنمائی بخاطر فقر مادی نتوانست ادامه
تحصیل دهد و برای امرار معاش راهی شیخ نشین کویت گردید و در آنجا هم مشغول
بکار بود و هم به تحصیلش ادامه میداد تا اینکه موفق به گرفتن دیپلم خود شد ،
او با تمام گرفتاریها و مشکلات دست و پاگیر زندگی که داشت هیچگاه از شرکت
در مجالس مذهبی و هیئت های عزاداری غافل نمیشد .
زمینه فکری
آماده و مستعد او ، تلاش خستگی ناپذیرش و ایثار و استقامت و خلوص و تقوایش
سبب گردید که او مسلمانی به تمام معنا باشد و آنچه که در زندگی او در زمان
قبل از انقلاب مایه افتخار اوست پاک زیستن او در فضای کفر آلود و فاسد
طاغوت بود که او با تعهدی که به انجام فرامین الهی داشت هرگز از صراط دین
منحرف نگشت .
شهید باقری پس از پیروزی انقلاب اسلامی با روحیه ی
سرشار از ایمان و فداکاری و خدمت به محرومین و مسضعفین به کمیته امداد امام
خمینی لامرد که در آنموقع زیر نظر جهاد بود رفت و در آنجا شروع بفعالیت
نمود ، وی مدتی را نیز در بنیاد شهید و بنیاد 15 خرداد لامرد فعالیت کرد و
سرانجام در خرداد ماه 1360 برای خدمت سربازی وارد سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی لامرد شد ، ولی باتوجه به نیاز شدیدی که جهاد به چنین نیروی فداکاری
داشت مجدداً با درخواست جهاد ، بعنوان خدمت سربازی شروع بفعالیت نمود و از
آنجائیکه به خدمت در این نهاد مقدس عشقه و علاقه خاصی داشت خود را وقف
جهاد نمود و به عضویت رسمی در آمد .
در تمام مدت فعالیتش در جهاد هرگز در چهره مردانه و بشاش وی ، کسی آثار ضعف و خستگی ندید .
وجب
به وجب منطقه علامرودشت از مردانگی و ایثار فوق العاده آن شهید عزیز گواهی
می دهد چرا که او مدت دو سال تمام از عمر خود را وقف راه علامرودشت نمود و
در تمام مدت این شب و روز را در بیابان و کوه و در کمپ و چادر بسر برد ،
با غذاهای ساده و بدون تنوع و در چادرهای محقر و در کنار دیگر برادران
جهادگر اعم از راننده لودر و کمپرسی و بلدوزر می نشست و با آنان بر سر یک
سفره غذا می خورد یک لحظه مسئولیتش باعث نگردید که او خود را از دیگر
برادران جهاد گر جدا بداند . نقطه ، نقطه گردنه چاه شور برای حبیب عزیز
خاطره ها دارد ، خاطراتیکه با بیانش هر شنونده ای را می لرزاند و در غم
فراقش اشک او را جاری می سازد . تنها فعالیت شبانه روزی و خستگی ناپذیر او و
تلاش و ایثار بی مانندش او را برای اتمام گردنه بسیار مشکل مصمم ساخته بود
.
چه شب و روزهائی را که تب و تاب راه گشایی گردنه تا صبح
نخوابید و چه روزهای گرم و طاقت فرسای را که در آنجا سپری ننمود ، این نه
اولین و نه آخرین شب و روزهای حبیب در کوهها و بیابانها بود که او بیش از
یکسال نیز در منطقه گله دار در جریان ساختن مدارس و طرحهای ساختمانی جهاد
مسئول واحد ساختمان بود .
در جریان سیل نیز به یاری سیل زدگان
منطقه گله دار شتافت و قریب یکماه تمام بدون وقفه و بطور شبانه روزی به کمک
آسیب دیدگان از سیل شتافت و قریب یکماه تمام بدون وقفه و بطور شبانه روزی
به کمک آسیب دیدگان از سیل شتافت و روستاهای در معرض سیل مجدد را با احداث
خاکریز امنیت بخشید .
حبیب بلافاصله پس از بازگشت از گله دار
بدنبال فشار و اصرار زیاد ، علیرغم اینکه از دو سال پیش به علت مسئولیت
سنگینش مسئولین از قبول تقاضای وی برای رفتن به جبهه معذور بودند . خود را
به آب و آتش زده سرانجام به همراه تعدادی از برادران جهاد لامرد به جبهه
رفت و در آنجا با شوق و تلاش زاید الوصفی خدمت نمود و عاقبت در منطقه
عملیاتی کربلای 5 به آرزوی دیرینه اش که همانا شهادت در راه حق بود رسید و
به ملکوت اعلی پیوست . روحش شاد و یادش گرامی باد .
/224224